۲۸
اسفند
۱۴۰۱
شماره
۵۳۱۱
هگمتانه، گروه همه دانا: ستیغ آفتاب هنوز آسمان زیبای فامنین را روشن نساخته بود که طنین اولین گریه کودکی بزرگ آتیه, در سال 1313 هجری شمسی, دل و جان «سلیمان و مریم دولتی» را روشن ساخت. روحانی شهر, کودک را «یحیی» نام نهاد. تابش مهرِ والدین بر سر «یحیی» او را به هفت سالگی رساند و مسیر درس و مدرسه را برایش هموار نمود. ذوق تحصیل در یحیی به یکسال نکشیده بود که طعم هجرت, او را از دوستان و کوچه باغهای زیبای فامنین جدا نمود و همراه با خانواده اش در محله «بریانک» تهران ساکن گردانید.
یحیی در تهران تا 13 سالگی از تحصیل باز میماند ولی آثار نبوغ و ذکاوت و شوق گام نهادن در مسیر علم و معرفت, آنقدر از درون متلاطم او بر چهره اش هویدا بود بی آنکه حروف را بشناسد با کلمات گلستان سعدی مانوس گردیده بود.
علاقه وافر یحیی به سواد آموزی او را پس از کار سخت روزانه در کارگاه جوراب بافی, به کلاسهای شبانه اکابر کشاند. و چون پرندهای سبکبال که مجال بال گشودن یافته بود این موهبت الهی را به نیکی قدر دانسته و گواهی پایان تحصیلات ابتدایی را میگیرد. و سپس دبیرستان را نیز در کلاسهای شبانه به پایان میرساند.
اعلام نیازِ «آموزشگاه فنی نیروی هوایی» خبری بود که بال پرواز یحیی را برای مسیری مشخص در زندگی اش گشود. اما روح عطشناک یحیای جوان تاب رکود نداشت و شوق درک چشمههای علم, او را در آموزشگاه شبانه روزی نظامی از دانش اندوزی باز نداشت. وی با دعوت از اساتید, کلاسهای شبانهای را در محل آموزشگاه تشکیل داد که به اتفاق جمعی از دوستانش گام در مسیر دانشگاه نهادند.
شرکت در کنکور و قبولی در دانشکده داروسازی تهران؛ یحیی دولتی را در زُمره دانشجویان طراز اول قرار میدهد. او در طول تحصیل به درجه ستوان دومی نائل میگردد و در سال 1338 به عنوان دکتر داروساز فارغ التحصیل میشود. اما روح پُرتلاطم او را اقیانوسی عظیم سیراب میکرد, در حالی که میبایست به عنوان دکتر داروساز در یکی از مراکز پزشکی ارتش کار میکرد, در «دانشکده پزشکی» نیز ثبت نام میکند و بدون اجازه ارتش، هفت سال در دانشگاه درس میخواند و در سال 1345 با مدرک پزشکی فارغ التحصیل میشود.
دکتر یحیی دولتی در یک آزمون پزشکی که توسط آمریکاییها انجام میگرفت قبول میگردد و به صورت معجزه وار به دستور ارتش، در هفدهم دیماه 1347 برای ادامه تحصیل عازم آمریکا میشود و در ایالتهای میشیگان، پنسیلوانیا و لوئیزیانا به تحصیل میپردازد. او به دلایل مختلف از جمله بیماری پوستی مادرش, علاقه مند به گرفتن تخصص پوست وآسیب شناسی پوست میشود.
دکتر دولتی آخرین سالی که در امریکا مشغول به تحصیل بود، پدرش، در تهران دار فانی را وداع میگوید. خبر رحلت پدر در سال 1351 هجری شمسی او را برای همیشه از سایه پُرمهرش محروم میسازد. و در همان سال با پایان یافتن تحصیلاتش تصمیم به بازگشت به ایران میگیرد.
دکتر یحیی دولتی در سال 1351 پس از مراجعت به ایران با پس اندازی که با انجام اضافه کاری در امریکا به دست آورده بود، ابتدا یک منزل شخصی برای مادرش خریداری میکند و سپس مطبی را برای خودش در خیابان کریم خان افتتاح کرده و بیماران بی بضاعت را به رایگان درمان مینماید.
محل کار دکتر دولتی در ارتش نیز، درمانگاه کارخانجات مهمات سازی تعیین میگردد. وی در آنجا به عنوان «متخصص پوست» و «رئیس درمانگاه صنایع نظامی» به خدمت خود ادامه میدهد. پس از یک سال خدمت، بیشتر وقت او، صرف ساختن بیمارستان شهید چمران فعلی و تجهیز آن بیمارستان میگردد که در سال 1356 افتتاح و به عنوان یکی از مجهزترین بیمارستانها مورد استفاده قرار میگیرد.
این بیمارستان در دوران جنگ تحمیلی در خدمت مجروحین جنگ و بمبارانها قرار گرفت و دکتر دولتی تا سال 1361 یعنی زمان بازنشستگی اش ریاست آن را به عهده داشت.
دیگر خدمت دکتر دولتی، تدریس او در دانشگاه تهران، به دعوت دکتر عباس شیبانی است.
دکتر دولتی یک ماه از دوران تخصصی خود را در «تنها مرکز جذام امریکا به نام کارویل ایالت لوئیزیانا» گذرانده بود. بنابراین در تمامی این سالها با همکاری سازمان جذام و با سفرهای متعدد به مناطق جذام خیز کشور، در امر واکسیناسیون و کنترل جذام، خدمات ارزندهای را انجام داده اند.
دانشگاههای علوم پزشکی «تهران» «شهید بهشتی» و «ایران» از جمله مراکزی هستند که دکتر دولتی از سالهای پیش تا کنون در آنها به تدریس و تربیت جراح پوست مشغول میباشند. دکتر دولتی به چنان تبحری درامر تحقیق وپژوهش دست پیدا میکنند که در جامعه پزشکی کشور برخی او را «پدرپژوهش در پوست و بنیانگذار جراحی پوست» نام نهاده اند.
«انجمن متخصصین پوست ایران» از معدود انجمنهایی است که در کارهای خیر پیشقدم بوده و دکتر دولتی از چندین دوره قبل، ریاست آن را به عهده دارد. این انجمن، هنگام زلزله، درمانگاهی را در شهر بم ساخته و در اختیار دانشگاه کرمان در شهر بم قرار داده است.
«کمک به نیازمندان»، «تاسیس مرکز ترک اعتیاد»، «ساخت و تجهیز مرکز فنی حرفه ای» و بسیاری امور خیریه دیگر، از حرکتهای انسان دوستانه دکتر دولتی است که آثار مثبت فراوانی را به جای گذاشته است.
دکتر دولتی در سال 1340 با دختری از خانواده تحصیلکرده ازدواج کرده است که حاصل ازدواج آنها 4 فرزند با تحصیلات عالیه میباشند. آقایان «رامین، افشین، بیژن و خانم یکتا» نام فرزندان اوست. همسر دکتر دولتی، دکترای روانشناسی دارد و علاقه مند به نقاشی است که آثار هنری او در زمینه نقاشی تحسین برانگیز است. وی همچنین 5 کتاب تالیف و ترجمه کرده است.
خانواده دکتر دولتی همگی اهل ورزش هستند. و خودِ ایشان در توسعه سلامتی علاوه بر ورزش، بیش از چهل سال است که به همراه تعدادی از دوستانش گروهی را برای مبارزه با دخانیات تشکیل داده و در این راه گامهای مؤثری برداشته اند.
دیر زمانی که روحانی محل, نام «یحیی» را برای دکتر دولتی برمی گزید، پیشبینی کرده بود این نوزاد، برخلاف هشت برادر قبلی اش، زنده خواهد ماند! ولی شاید در این اندیشه نبود که «یحیای خردسال» در گذر زمان، «بزرگ یحیایی» خواهد شد تا در جسم و جان انسانهای دیگر، «نسیم زندگی» بدمد...
هر کدام از این کلمات کلیدواژه جاودانگی شدند در سن 80 سالگی و حتی بیشتر از آن، شاهبیت غزلی طولانی و پرطمطراق، انگاری که پای دل در میان است و مادر، دیگر «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»؛ خواندی راز کلیدواژههای جاودانگی را؟ رازی نهفته در ایجاد مرکز معتادان گمنام و بعد از آن ساخت و تجهیز مرکز فنی و حرفهای به مساحت 6 هزار مترمربع با 15 تا 20 رسته شغلی، رازی که در ساخت و تجهیز هشت واحد مسکونی برای اقامت پزشکان و متخصصان در شهرستان مستتر است.
دو عدد چهار رقمی را از هزارگان و صدگان و دهگان زیر هم میچینم تا به سیاق دوره ابتدایی و تخته سیاه و گچ صورتی دلبرانه آنها را از هم منها کنم، میدانید که ما محصلهای دهه 60 به مدد انگشت و همان روش سنتی به عدد مورد نظر میرسیم؛ پس 1401 را در سطر اول و 1313 را در سطر دوم مینویسم و با خطی نیم بند و علامت منها در کنارش آماده عملیات ریاضی میشوم.
از یکان و بعد هم دهگان و قرض گرفتن اعداد از هم شروع میکنم بعد حساب باز کردن روی انگشتان یک دست و خلاصه میرسم به 88، عددی که تا دلتان بخواهد حرف پشت قلههای ور دل همش نهان شده است.
راستش میان دل قله 80 بیکرانه جهانی است که برملا ساختنش شاهراه زنده ماندن ابدی را نشان میدهد؛ سِری که باید با دل نوشت و با دل خواند همچون کمپ ترک اعتیاد، کلینیک هفت طبقه، مرکز آموزش فنی و حرفهای، 8 واحد مسکونی، شغل و پنج هزار کیسه پارچهای.
هر کدام از این کلمات کلیدواژه جاودانگی شدند در سن 80 سالگی و حتی بیشتر از آن، شاه بیت غزلی طولانی و پرطمطراق، انگاری که پای دل در میان است و مادر، دیگر «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
خواندی راز کلیدواژههای جاودانگی را؟ رازی نهفته در ایجاد مرکز معتادان گمنام و بعد از آن ساخت و تجهیز مرکز فنی و حرفهای به مساحت 6 هزار مترمربع با 15 تا 20 رسته شغلی، رازی که در ساخت و تجهیز 8 واحد مسکونی برای اقامت پزشکان و متخصصان در شهرستان مستتر است.
منابع:
-https://www.farsnews.ir/hamedan/news/14010531000362
-https://dana.ir/news/686057.html
-https://pr.tums.ac.ir