۶
اردیبهشت
۱۴۰۳
شماره
۵۵۹۹
عناوین صفحه
در نوشتار قبل اشاره شد که برای داشتن برنامهای منسجم و منعطف نیازمند اتصال میان چهار بُعد اصلی یعنی دانشگاه، بازار، مدیریت شهری و جامعه هستیم و نام آنرا «مارپیچ دخیلان در توسعه شهر» نهادیم. اشاره شد که هر بُعد از این مارپیچ چهارگانه، خود دارای بخشهایی هستند. برای اینکه بتوانیم مارپیچ چهارگانه را شکل دهیم نیاز به توجه به تمامی بخشهای هر بُعد است. برای نمونه در بُعد بازار که بُعدی بسیار حیاتی در فرآیند توسعه شهری بهحساب میآید، بیتوجهی و یا تمرکز بر یک بخش خاص از کل بازار، میتواند آسیبهایی جدی بر پیکره شهر وارد آورد و فرآیند توسعه را مختل کند. اتفاقی که متأسفانه همین امروز هم برای مدیریت شهری رقم خورده و تمرکز بر یک وجه خاص از بازار (مسکن) نهتنها فرآیند توسعه را مختل کرده بلکه بهتدریج فرآیندی ضدتوسعه را نیز رقم زده است. درواقع این موضوع زمانی به یک فرآیند ضدتوسعه مبدل گردید که مدیریت شهری توسعه شهر را به صنعت ساختمان واگذار کرد و صنعت ساختمان بواسطه آنکه بیشتر هزینههای شهر را تقبل میکند، فرماندهی توسعه شهر را بر دست گرفته و شهر را به هر سمتوسویی که دلخواهش باشد به دنبال خود میکشاند. به عبارت دیگر زمانی که شهرداریها تأمین درآمد خود را تکبعدی کرده و تمرکز خود را برای تأمین درآمد تنها به یک بخش بازار آن هم تنها صنعت ساختمان اختصاص دادند، خود بر ناپایداری درآمدهای شهرداری صحه گذاشته و از آن گذشته کنترل توسعه شهر را نیز به این صنعت واگذار نمودند و خود تنها نظارهگر این توسعه شدند، چراکه ساختمان و تولید آن یعنی درآمدزایی برای شهرداری و بدون درآمد، شهرداری منبعی برای گذران امور نداشته و خدماتدهی به شهر دچار بحران میشود. بدون شک صنعت ساختمان نیز نه فضای عمومی را میشناسد و نه فضای سبز و حملونقل و خدمات و کیفیت محیطی را بلکه او تنها زمین را میشناسد تا پایههای بتنی خود را در آن بنا کند بعلاوه اینکه این صنعت در شهرهای ما به تسخیر نظام سرمایهداری کازینویی هم درآمده و امروز مسکن تنها کالایی مصرفی نیست که در آن زندگی جریان داشته باشد بلکه تبدیل به کالایی سرمایهای شده که هرروز از این دست به آن دست میشود و هر روز مالک جدیدی مییابد تا سودی حاصل گردد. گاهی یک واحد ساختمانی بدون حتی اسکان یک خانواده در آن، چندین بار معامله میشود و در هر معامله نیز سودی به مالک میرساند و چقدر تلخ است که این کالای مصرفی که قرار بود محفل گرم یک خانواده باشد درگیر فضای پرفریب و دلالی نظام سرمایهداری کازینویی گشته است. حال این فضای مسخر شده نیازمند زمین است تا شهر را پر از ساختمانهایی کند که هرروز در حال عوض کردن مالک و خالی از خانواده هستند. صنعت ساختمان تسخیرشده در نظام سرمایهداری کازینویی که کالایی سرمایهای شده تنها میخواهد بسازد و بسازد و این ساختن نه برای مصرف و تأمین نیاز یک خانواده بلکه برعکس برای مبادله و دستنیافتنیتر کردن مسکن برای یک خانواده و ایجاد نیاز دائمی به مسکن برای تولید همیشگی آن است، چرا که تا نیاز هست تولید مسکن هم هست، پس تأمین نکردن نیاز به معنای ساخت بیشتر آن است. براستی چه کسی یا چه کسانی از این فرآیند کازینویی سود میبرند؟
اما با این حال، مدیریت شهری گویی فراموش کرده است که هریک از این ابعاد مارپیچ یعنی دانشگاه، بازار، مدیریت شهری و جامعه دارای بخشهایی هستند و تنها با اتصال به هم و شکل دادن مارپیچ چهارگانه دخیلان توسعه در شهر است که میتواند تمام بخشهای موجود در هر یک از ابعاد را با محور توسعه هماهنگ سازد. در نمونهای که از بازار اشاره شد بواسطه تمرکز مدیریت شهری تنها بر یک بخش خاص از بازار (صنعت ساختمان)، هم بر ناپایداری درآمد و هم بر واگذاری نحوه توسعه شهر بر این صنعت صحه گذاشته است در صورتی که این مهم میتوانست با شکلگیری مارپیچ چهارگانه دخیلان توسعه شهر حل گردد. به عبارت دیگر دانشگاه در پیوند با بازار میتوانست تمام بخشهای دیگر بازار را نیز علاوه بر ساختمان فعال کند و مدیریت شهری و جامعه نیز علاوه بر استفاده از آنها در جهت توسعه شهر منفعت کافی را ببرند. این مهم میتواند در ابعاد دیگر نیز رقم بخورد و تکتک ظرفیتهای شهر از حالت بالقوه به بالفعل تغییر حالت دهند و تحول در توسعه شهری را رقم بزنند. پیوند دانشگاه و جامعه که میتواند با واکاوی دانشگاه در جامعه ظرفیتها و استعدادهای جامعه را کشف کرده و برای آنها برنامهریزی کند و بواسطه سرمایه بازار و توان اجرایی مدیریت شهری، آنها را در جهت توسعه شهر به تحقق رساند، منفعتی برای شهر که همه در آن دخیل هستند. بطور مثال دانشگاه با اتصال به مدیریت شهری از توان تولید دانش خود بهره برده و با تسهیلگران اقتصادی خود واکاوی بازار و جامعه را آغاز میکند تا تکتک توانها و ظرفیتهای بالقوه شهر را بیابد و آن را معرفی کند از سویی دیگر برنامهریزان فضایی این توانها را در ارتباط با فرآیند توسعه شهر قرار داده به تدوین سناریوهای اجرایی پرداخته و در اختیار مدیریت شهری و جامعه قرار میدهند، اما نکته همین جاست که این فرآیند تماما نیازمند برنامهریزی منسجم و منعطفی است تا مسیر را بخوبی مشخص کند. برنامهای که نقشه راه مارپیچ چهارگانه دخیلان توسعه در شهر را مشخص کند و اتصال بین دانشگاه، بازار، جامعه و مدیریت شهری را پایدار سازد. دانشگاه با توان دانش، بازار با توان سرمایه، جامعه با توان سرمایه اجتماعی و مدیریت شهری با توان برنامهریزی و اجرایی خود میتوانند توسعهای داراییمحور را رقم بزنند که شهر از چنین سردرگمی و فرآیندی ضدتوسعهای رها گردد. ما این فرآیند را برای نمونه از محله خضر آغاز کردهایم و با ایجاد انجمنهای محلی زبانمحله را شکل خواهیم داد تا نمونهای از توان و قدرت این مارپیچ چهارگانه را در محله خضر متبلور کنیم و امید است که در این مسیر محرکی برای تدوین یک برنامه منسجم باشیم.
امروز شکلگیری این مارپیچ چهارگانه دخیلان توسعه در شهر امری حیاتی و تدوین برنامه و نقشه راهی مشخص برای شهر و مدیریت شهری امری ضروری است. ضرورتی که چالشها و بحرانهای شهری را تبدیل به ظرفیت کند و توسعه شهر را به دست خود شهر میگذارد نه محورهایی که تحت تسلط نظام سرمایهداری کازینویی قرار دارند. صنعت ساختمان و تولید مسکن امروز یکی از محورهای تسخیر فضا توسط نظام سرمایهداری کازینویی هستند که امروز مسکن را از چالش به بحران تبدیل کردهاند. بحران مسکن و تولید مسکن تا ثریا...