۹
خرداد
۱۴۰۲
شماره
۵۳۵۵
عناوین صفحه
هگمتانه- گروه محله: مخاطبان عزیز همانطور که مستحضر هستید چند صباحی است که به واکاوی در محلات شهر همدان پرداختهایم و در این مسیر نیز اولویت خود را بر نقد «شهر نابرابر» قرار دادیم تا محرکی هرچند کوچک برای گامی بزرگ در جهت تحقق «حق به شهر» باشیم؛ درنتیجه درونمایه این واکاویها بازنمایی شکلی از نابرخورداری و کمبرخورداری در محلات شهر بود و بارها اشاره کردیم که منظور ما از نابرخورداری و یا کمبرخورداری محلات، توجه صرف به خدمات و امکانات نیست بلکه منظور ما از نابرخوردای پایمال کردن «حقی مشخص به شهری مشخص» است؛ حقی که از محلاتِ بدون طبقه قدرت گرفتهشده و به محلاتی خاص اعطاء شده که گروه طبقات قدرت در آن دخیل هستند. اگر کمی از مباحث تئوریک و نظری فاصله بگیریم میتوان در یک مثال ساده اینطور مطرح کرد که چرا بهطور فرض باید در محلات منطقه یک شهر همدان که از مناطق مرفه شهر بهحساب میآید، تأمین فضاهای عمومی، روشنایی، دسترسیها و غیره در اولویت مدیریت شهری قرار گیرد و در محله مجیدآباد یا قاسم آباد که در منطقهای کمبرخوردار چون منطقه سه شهر همدان قرار گرفته است، برای پوشاندن بوی تعفن یک فاضلاب سالها دست به دامن مدیریت شهری دراز باشد؟
و یا چه تفاوتی در آب، خاک، آسمان و آدمی در بین مناطق چهارگانه شهر وجود دارد که حتی ارگانها و ادارات دولتی نیز همگی متفقالقول در تهاجمی بیسابقه به منطقه یک شهر همدان در حوزهای مرفه اُتراق کردهاند، درحالیکه میتوان با مکانیابی و توزیع متناسب این کاربری های دولتی و اداری در ساختار شهری و در بین مناطق چهارگانه به موضوع ایجاد ارزشافزوده شهری و بالاتر بردن کیفیت محیط زندگی در مناطق کمبرخوردار شهر پرداخت؟
درهرصورت چنین رویکردی در فرآیند واکاویهای ما اگرچه با نگاهی نقادانه پیش میرود اما هسته مرکزی این واکاویها نگاه به داراییها و ظرفیتهای شهر است و در تمام تحلیلها و سناریوهای پیشنهادی که در این محلات صورت گرفته و در روزنامه هگمتانه به چاپ رسیده است، اشاره به این مهم شده است که این محلات و بافتها را با نگاه زبالهاندیشانه مرسوم که آنها را حاشیه و یا سکونتگاه غیررسمی میخواند نبینیم، بلکه آنها را دارایی و ظرفیت شهر دانسته که بدون آنها شهر در تأمین مسکن، کار، خدمات و مؤلفههای ضروری دیگر برای زیست دچار نقصان و چالش میشود؛ اما شاید سؤال دیگری در ذهن شما مخاطب عزیز ایجاد گردد که چرا ما باوجود این میزان چالش و مسأله در شهر، مسیر خود را مسألهمحور و یا چالشمحور نساخته و به دنبال پاسخ به چالشها نیستیم؟ پاسخ این سؤال در اندیشهای نهفته که چند دهه است مدیریت شهری مدرن به آن تمرکز کرده است؛ اندیشهای که توسعهمحوری را درگرو داراییها و ظرفیتهای خود میداند و بهخوبی به این مفهوم واقف است که هرگاه به سمت پاسخ برای مسأله و چالشی رویم قطعاً با مسائل و چالشهای دیگری روبرو خواهیم شد که از پَس آن مسائل و چالشهای دیگری زاده خواهد شد که درنهایت به کابوس نیافتن پاسخ خواهیم رسید؛ اما اگر به ظرفیتها و داراییها فکر کنیم و در پس بالفعل کردن آنها باشیم قطعاً رؤیاها تحقق خواهند یافت و معجزهها رخ خواهند داد.
اما برعکس پیشفرضهای مرسوم و منسوخشده در مدیریت شهری، ظرفیتها پدیدههای غولآسا و بنیانافکن در حوزههای متفاوت نیستند؛ حتماً آن ظرفیت برای تحول، وجود یک اَبرپروژه به نام اسکای مال و یا پروژه بهظاهر فرهنگی اما بیاستفاده و میلیاردی عینالقضات و غیره نیست، بلکه منظور تغییر تفکر و نوع نگاه است که در آن صورت حتی ممکن است پدیدهای که تا به امروز چالش و بحران تلقی میشد نیز ظرفیت و دارایی باشد. در این نوشتار قصد داریم تا در خصوص یکی از این ظرفیتها و داراییها صحبت به میان آوریم، این دارایی که حتی جهان شمال نیز از آن بیبهره است، به حدی قدرت تحول دارد که میتواند کانون و محرک توسعه در محلات و پراکسیس تحول نظام مدیریت و برنامهریزی شهر لقب گیرد، ظرفیتی به نام «مسجد» که اصلیترین مشخصه شهرهای دوران اسلامی بوده است.
اگر بخواهیم در مفاهیم شهرسازی و دانش شهری از مسجد صحبت به میان آوریم باید سفری به دورانی داشته باشیم که به دوران اسلامی شهرهای ایران ملقب است و ظهور مسجد جامع در هر بلادی منجر به تلقی شهر از آن بلاد میشد. درواقع نخستین مکانی که به هنگام فتح شهر توسط اعراب ساخته میشد و یا معبد، آتشگاه و یا کلیسایی بدان منظور تغییر شکل میداد، مسجد جامع بود. با تبلور مسجد، کانون زیستی پیرامون آن، «شهر» تلقی میشد و اگر از قبل شهر بود، نقش آن تقویت میگردید. مسجد در این دوران علاوه بر نقش مذهبی خود نقش سیاسی و اجتماعی بسیار قدرتمندی را دارا بوده است و در فراز منبر آن بود که مسئولیتها اعطا و خلفای شهر خلع و یا منتصب میگردیدند و خطبه به نام اُمرای محلی خوانده میشد و یا بحرانهایی که شهر و اُمت اسلامی با آن روبرو میشدند، مطرح میگردید. امت اسلامی نیز میزان رضایت و نارضایتی خود از حکومت را با شرکت کردن و یا نکردن در مراسم نماز جمعه آن اعلام میکردند. اگرچه امروز دیگر خبری از این نقش چندعملکردی مساجد نیست و حتی امروز در نحوه شکل و معماری آنها نیز بهنوعی دستبُرد و سرقت رخداده است و بجای آن فضای سرشار از آرامش و روحانیت و درعینحال پویا و آموزنده، فضایی بیروح همانند یک ساختمان مسکونی شکلگرفته که تنها یک سالن بزرگ دارد که برای چند مراسم سالیانه استفاده میشود، اما هنوز میتوان از ظرفیتهای آن برای حرکت در جهت تحول و توسعه استفاده کرد.
مسجد یکی از شاخصههای اصلی در محلات شهری ما بهحساب میآید و از گذشته تا به امروز ظهور پررنگی در مرکز محلات داشته است. برخی از مساجد محلات همدان دارای قدمتی بیش از دوران قاجار هستند، اما مستنداتی چون نقشه هوایی 1815 روسها در دوران قاجاریه نشان از آن دارد که هر مرکزمحله در شهر همدان دارای چند عنصر کالبدی مرسوم چون حمام، مسجد و چشمه بوده که در این میان مسجد به دلیل قداست و جایگاه ویژه دینی و مذهبی از اولویت زیادی برخوردار بوده است.
حضور مساجد در محلات امروز، میتواند ظرفیتی بینظیر برای تحول در نظام مدیریت شهری ما تلقی گردد و بدون تردید چنین ظرفیتی در هیچ کجای دنیا با این سطح وجود ندارد. مخاطبان عزیز باید در نظر داشت در مدیریت شهری مدرن که تأکید بر سیستمهای عموماً مشارکتجو و افقی برای اداره خردمندانه شهر است، تلاش فراوانی صورت میگیرد تا با تشکیل کارگروهها و یا فستیوالهای سالیانه و با انواع و اقسام بهانهها، یک اجتماع شکل دهند و افراد را در فرآیند توسعه شهر درگیر نمایند و برای این مهم نیز هزینههای زیادی را متقبل میشوند؛ این در حالی است که در شهرهای ما و در قلب محلات ما این اجتماعات را در مساجد بهصورت روزانه و در مراسمات مذهبی و خاص خود با دایره حضوری وسیع و گسترده داریم. علاوه بر آن حضور افراد در این مساجد نه بر مبنای جبر و پر کردن ساعت مقرر و غیره بلکه بر اساس اصول فرهنگی و اعتقادی و بااراده و اختیار کامل صورت میپذیرد که بسیار ارزشمند و بیبدیل است.
علاوه بر آن به دلیل برجسته بودن نقش فرهنگی و اجتماعی مساجد، آنها منبع بسیار قدرتمندی در تولید اعتماد و تقویت و یا شکلگیری سرمایه اجتماعی بهحساب میآیند که بر «راهبردیترین چالش سرزمینی جامعه ایران» یعنی «مشارکت» تأثیر شگرفی میگذارد و هر یک از ما بارها و بارها این مقوله را در انواع مراسمات در حال برگزاری در مساجد دیده و لمس کردهایم؛ از کودک خردسالی که به جمع آوری لیوانهای یکبارمصرف چای شرکتکنندگان میپردازد تا افرادی که بدون هیچگونه چشمداشتی به مسجد کمکهای مالی و یا غیرمالی میکنند، همگی این موارد، نشان از آن دارد که مسجد بهعنوان عنصری نهتنها کالبدی بلکه کاملاً فرهنگی، اجتماعی جایگاه ویژهای بین شهروندان دارد و ازنظر این دانشآموز هیچ پدیدهای در شهر در این سطح از امکان تقویت و یا تولید سرمایه اجتماعی در گفتمان حاکم وجود ندارد.
بااینحال مدیریت شهری از این ظرفیت و پتانسیل همانند دیگر پتانسیلهای موجود در شهر غافل مانده و بجای نگاه درست به این ظرفیتها و حساب باز کردن روی آنها همچنان به دنبال همان رویکرد منسوخشده «مسألهمحوری» است که نتیجه آن نیز چیزی جز بحرانیتر شدن وضعیت و شرایط شهر نخواهد بود.
محلات بخش زیادی از ساختار شهری ما را به خود اختصاص میدهند و بسیاری از چالشها و بحرانهای شهری ما مربوط به محلاتی است که هرروز درگیر انواع پدیدههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و کالبدی هستند و متأسفانه به دلیل نظام سنتی، عمودی و کاملاً از بالا به پایین مدیریت و برنامهریزی شهری ما، «که مردم هیچ جایگاهی در آن ندارند» نهتنها به آنها پاسخی داده نمیشود بلکه با نفوذ و ظهور «عناصر قدرت» در جایجای این نظام عمودی، این پدیدهها را به بحران و درنهایت به فاجعه نیز ختم میگرداند. قدرتی که بهجز منافع خود به چیزی فکر نمیکند و دائماً در این نظام مدیریت شهری فرسوده نفوذ کرده و اولویتها و نیازها را با اهداف منفعتطلبانه گروهی خاص جابهجا میکند (بنگرید به پروژههای پوچ و بیاستفادهای چون عینالقضات، تالار قرآن، اسکای مال و یا مراحل تصویب طرح جامع همدان و الحاقات خطرناکی که قرار بود به شهر همدان تحمیل گردد).
درنتیجه مدیریت شهری هیچ راهی بهجز تغییر نگاه و مسیری که در پیش روی خود دارد نخواهد داشت و باید به ظرفیت و داراییهای شهر با تفکری جدید بنگرد. مسجد امروز یکی از این ظرفیتها و داراییهای تحولآفرین است که میتواند گامی بلند برای تحول نظام اداره شهری و برنامهریزی بردارد و همچنین نقشی بیبدیل در تقویت و بازتولید سرمایه اجتماعی داشته باشد.
مسجد حلقه مفقوده و جداشده نظام مدیریت و برنامهریزی شهری
همانطور که اشاره شد مسجد از دیرباز جایگاه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ویژهای در شهرها داشته و این جایگاه به حدی است که شهر شدن و یا تقویت نقش یک سکونتگاه بهعنوان شهر به احداث مسجد جامع آن مربوط میشده است. همچنین این جایگاه و نقش مسجد به حدی دارای اولویت است که جزو داراییهای بیچونوچرای محلات قرار میگیرد و حتی برخی محلهها نام خود را از مسجد و یا برخی مساجد نام خود را از محلات میگیرند (در شهر همدان میتوان به مسجد ملاجلیل، آقاجانی بیگ، محله حاجی، کولانج و شالبافان اشاره کرد).
اگرچه امروز این جایگاه در مساجد بهشدت گذشته برقرار نیست و طی ادوار تاریخی و بهمرور مسجد دچار تقلیل در جایگاه خود بهویژه در بعد سیاسی شده است؛ موضوعی که میتوان ردپای آن را از پایان قرن اول ه.ق (قرن هفتم میلادی) پی گرفت، چراکه در این دوران با ظهور حکومت عباسی با کمک ایرانیان، جدایی بین مذهب و سیاست و برتری قدرت سیاسی بر مذهب پدید میآید و این جدایی در تفکیک کامل دارالاماره (مقر اصلی حکومت) از مسجد جامع قابلمشاهده است، اما نقش و جایگاه مسجد در بعد اجتماعی و فرهنگی خود همچنان پررنگ و تأثیرگذار است. همچنان معتقد هستم که هیچ عنصری در شهر توان گردآوری اجتماعات محلی، آنهم بهصورت مداوم و با این شِدت و حِدت را ندارد. مسجد به دلیل گرهگاه و دال مرکزی بودن برای بسیاری از گفتمان های اعتقادی و فرهنگی، کمترین ارتباط را با گفتمان اقتصادی دارد و شاید امنترین نقطهای در شهر باشد که از حربههای نظام سرمایهداری در امان مانده است. اگرچه معتقد هستم نظام سرمایهداری نه در محتوا اما به نوع و الگوی معماری مساجد هجمههای فراوانی را وارد آورده و مساجد امروز را همانند یک ساختمان به ظهور رسانده است که از الگوی معماری اصیل خود فرسنگها جدا است؛ بااینحال خلوص و یکرنگی مسجد و تبلور فضایی دین در کالبد شهر و از آن مهمتر محله، وحدانیت در اجتماع را بهطور مداوم رقم میزند؛ وحدانیتی که اگر کمی دقت کنیم و درست به آن بپردازیم توان تولید و بازیابی سرمایه اجتماعی زخمخورده این روزها را دارد.
مسجد تنها نقطهای است که در آن محفلی برای کنار هم نشستن، چهره به چهره حرف زدن، تعامل، دیدن همسایگان قدیم و جدید، شنیدن سخنان جدید و مواردی ازایندست، هنوز باقیمانده و همانند مرکز محلات از بین نرفته است. علاوه بر آن مسجد شاید تنها پل ارتباطی شفاف میان مردم با زمامداران امور و ساختار باشد. اگر کمی تأملکنیم و به پیرامون خود نظر کنیم تقریباً هیچ محفلی را پیدا نمیکنیم که در آن ارتباط بین مردم و مسئولین و تصمیمگیران باقیمانده باشد و شاید تنها نقطه و پل ارتباطی همین مسجد باشد. محفلی که مسئول پشتمیزنشین را به میدان پاسخگویی مستقیم در مقابل مردم میآورد، نقد صریح را مستقیم و بیپرده انتقال میدهد و حتی مسئول و یا مدیری را از پای میز به میدان عمل میکشاند، شاید بهتر است بگویم تنها پل ارتباطی شفاف و مستقیم مردم با دولت «مسجد» است.
با این سطح از ظرفیت و توانایی مسجد در محلات، چه در بعد اجتماعی و فرهنگی و چه در بعد سیاسی (ارتباط جامعه و ساختار)، بدون تردید مسجد میتواند بهعنوان عنصری تحولآفرین در نظام اداره و برنامهریزی شهر باشد. مسجد میتواند حلقه مفقوده و جداشده نظام مدیریت و برنامهریزی شهری ما باشد و «جایگاه نداشته مردم بهعنوان دارندگان و مالکین این شهر را به آنها بازگرداند». مسجد امروز تنها عنصر قدرتمندی است که توانایی تحول در این سیستم عمودی و از بالا به پایین مدیریت شهری که تمام برنامهها (البته اگر بتوان نام این اقدامات را نوعی سیاستهای بیرون آمده از برنامه گذاشت) و پروژههای خود را که در میزگردهای قدرتهای سیاسی تنظیم کرده است و هیچ ارتباطی با نظر، نیاز و اولویت مردم ندارد و همیشه به آنها تحمیلشده را دارد. امروز این سیستم عمودی بهواسطه مدیران ارشد و از همه تلختر نماینده مجلس شورای اسلامی که هیچ وظیفه قانونی در مدیریت شهری برای آنها تعریفنشده است در گوشه به گوشه تصمیمات شهری دخالت کرده و برای مردم و شهر تصمیم میگیرند (بنگرید به مواردی که در طرح جامع و الحاقاتی چون الحاق شهر جورقان و روستای با هویت شورین که قرار بود در آن اتفاق بیافتد و یا الحاق ویرانگر سه روستای حسنآباد، قاسمآباد و علیآباد به شهر همدان که جز ویرانی و آسیب به این روستاها و بافت آنها هیچ عایدی دیگری را نمیتوان در آنها یافت).
درنتیجه مسجد شاید تنها عنصری باشد که توانایی و قدرت ایجاد و اعمال تحول و تغییرات را در این سیستم درگیر در قدرتهای سیاسی و کاملاً عمودی مدیریت شهری را داراست. مسجد شاید تنها گزینهای باشد که مدیریت شهری باید روی آن حساب باز کند و بخشی از مسئولیتها و وظایف را روی دوش پرتوان آن گذارد. همه ما میدانیم که امروز با این روش سنتی در مدیریت شهری دیگر نمیتوان به شهر و چالشها و بحرانهای آن پاسخ داد. مدیریت شهری امروز با همان روشهای سنتی خود سعی دارد ترافیک شهر را با تعریض و تخریب، مسکن را با الحاق زمین و تولید ساختمان تا ثریا، حملونقل عمومی را با اضافه کردن چند خط اتوبوس، درآمد شهر را با فروش شهر و اموال منقول و غیرمنقول، نابرخورداری و نابرابری را با احداث چند پارک و ریختن چند تن آسفالت، پدیدههای پیچیده فرهنگی و اجتماعی را با ساخت چند فرهنگسرا، بافت ارگانیک و کهن شهر را با تخریب محلات با هویت و درنهایت آینده شهر را با چند پروژه سلیقهای و بدون واکاوی عمیق فضایی و علمی پاسخ دهد که این شیوه منسوخ و سنتی امروز به بحرانها و فجایعی رسیده است که شهر را در لبه پرتگاه بسیار خطرناکی قرار داده است. امروز فاجعه قطعی آب، فردا فاجعه آلودگی هوا و محیطزیست، فقر، اسکاننایابی و فاجعه مسکن، نابرابری و گسترش مناطق نابرخوردار و طبقهای شدن شهر و صدها بحران و فاجعه دیگری که در حال دچار شدن به آنها هستیم و حتی دچار برخی هم شدهایم.
با این تفاسیر هیچ تردیدی باقی نمیماند که مدیریت شهری باید تغییر و تحول را از خود آغاز کند، مدیریت شهری باید به مردم که مالکان و دارندگان اصلی شهر هستند تکیه کند و اعتماد ازدسترفته را بازگرداند. اعتمادی که سالهاست بهواسطه سلیقهای رفتار کردن تصمیمگیران شهری و وابستگی مدیریت شهری و نفوذ قدرتهای سیاسی و اقتصادی در آن در حال نابودی و از بین رفتن است و شیوه اعتمادسوزی و تضاد بین مدیریت شهری و مردم هرروز دامنگیرتر میشود.
مخاطبان عزیز که بر این دانشآموز منت نهاده و این متن را مطالعه میکنید، این دانشآموز تقریباً هیچ حلقه اتصالی که به ترمیم اعتماد سوخته شده کمک کند و علاوه بر آن محرکی برای تحول نظام مدیریت و برنامهریزی شهر باشد را بهجز عنصر قدرتمندی چون مسجد (به همان دلایلی که ذکر آن رفت) پیدا نکردم. آری مسجد همان حلقه مفقوده برای اصلاح یک نظام تصمیمگیری سلبی و عمودی است؛ اما این مهم چگونه رقم میخورد؟
چگونگی اتصال مسجد به نظام مدیریت و برنامهریزی شهری
همانطور که اشاره شد مسجد یکی از مشخصههای اصلی در هر یک از محلات شهری ما است و علاوه بر ظهور و نقش کالبدی در محلات، نقشهای اجتماعی و فرهنگی قابلتوجهی در محلات ایفا میکند. وجود این مساجد در قلب محلات و نقش و جایگاه آنها در بین مردم و اهالی محله نقطهای است که آغازگر مسیر استفاده از این ظرفیت و پتانسیل برای توسعه محلات و تحول در نظام مدیریت و برنامهریزی شهر است. درواقع ما از این نقش و جایگاه مسجد در هر یک از محلات در جهت ایجاد بازویی توانمند برای اداره خردمندانه شهر و مدیریت شهری استفاده میکنیم تا به دو هدف اصلی دستیابیم:
• مشارکت و برنامهریزی با مردم و نه برای مردم؛
• برونسپاری و واگذار کردن وظایف و مسئولیتهایی که باید به مردم محول گردد.
به اعتقاد این دانشآموز عدم توانایی مدیریت شهری در پاسخ به نیازها و اولویتهای شهری نه به دلیل وجود کادر غیرحرفهای و یا غیرعلمی و نه در نداشتن تجربه کافی و نه هیچ دلیل دیگری که مرتبط با تخصص، حرفه و دانش تکتک افراد است، بلکه هسته اصلی ناکارآمدی مدیریت شهری در نظام و شاکله اصلی اداره و برنامهریزی شهر است. همانطور که اشاره شد این نظام پیچیده بروکراسی و از همه مهمتر روابط نابرابر قدرت در آن، چه در صورتهای سیاسی و چه اقتصادی، کارآمدی لازم را از این سیستم ستانده و درنتیجه روند کنونی به نتایج مطلوبی نمیرسد. مسیر برونرفت از شرایط حاکم واسپاری «کار مردم به مردم» است. بارها و بارها اشارهکردهایم که مدیریت شهری امروز هیچ وظیفهای در شهر ندارد مگر تسهیلگری، راهبری و نظارتگری و باید در حوزههای متفاوت کالبدی، فرهنگی، اجتماعی و غیره کار را به نهادهای مردمی واگذار کند و خود نقش تسهیلگر، راهبر و ناظر را داشته باشد.
مسجد در محلات امروز یکی از ظرفیتها و پتانسیلهایی است که مدیریت شهری میتواند در بخشهای متفاوت و مرتبط به محلات وظایف و مسئولیتهای خود را به آن واگذار کند و خود نقش تسهیلگر، راهبر و نظارتی را در آن داشته باشد. نکته مهم در این موضوع آن است که چنین واسپاری و انتقال وظایف و مسئولیتها از نهادی چون شهرداری به پایگاه و نهادی مردمی چون مسجد نیازمند فرآیندی است که تحقق مطلوب این انتقال را تضمین میکند.
فرآیند نهادسازی در مسجد محله
مخاطبان عزیز همانطور که اشاره شد برای واسپاری مسئولیتها و وظایف مدیریت شهری در قبال محلات به محلات و تشکیل پایگاه مدیریت محلی در هر محله و مسجد آن نیازمند سازوکاری هستیم که این فرآیند را به شکل مطلوب و درستی رقم زند. این سازوکار همان فرآیند نهادسازی در محلات است که ما نام آن را زبانمحله گذاشتیم و به شکلگیری انجمن محلی برای مدیریت و برنامهریزی محله منجر میشود. درواقع هر مسجد در هر یک از محلات شهر همدان نیازمند چنین نهادسازی و شکل دادن انجمنی است که توانایی انجام مسئولیت محول شده را داشته باشد. نکته مهم در این موضوع این است که تشکیل انجمن در مساجد محله کاملاً با آنچه تا به امروز مرسوم بوده، متفاوت است و منظور ما از انجمن محلی هرگز انجمنهایی که شکلگرفته از چند نماینده ثابت که کل کارکرد آنها شکل دادن چند جلسه ماهیانه و صحبت عامیانه و بیفایده است، نیست بلکه سازوکار و الگوی شکلگیری این انجمن کاملاً متفاوت و کارآمد است و مدیریت شهری میتواند بخش زیادی از وظایف خود در قبال محلات را به آنها واگذار کند، الگویی که در واکاوی محلات شهر و در بخش سناریوی پیشنهادی در هر یک بهتفصیل شرح دادهایم، بااینحال نحوه این فرآیند نهادسازی و تشکیل انجمن را در این بخش شرح خواهیم داد.
فرآیند نهادسازی و تشکیل انجمن با سازوکاری جدید به نام «زبانمحله»
در ابتدا باید اشارهکنم که تشکیل هر انجمن در مسجد نیازمند یک تسهیلگر است که روند شکلگیری و سازوکار آن را برای ساکنین محله تشریح کند و با کمک هم مسیر پیش روی انجمن را ترسیم و مشخص کنند. این تسهیلگر که در سناریوهای پیشنهادی خود برای محلات و بافتها نام «شهرسازمحله» بر آن نهادیم، تشکیلشده از گروه 3 یا 4 نفره (بسته به مساحت و گستردگی هر بافت) از شهرسازانی است که از طریق دانشگاه، تعیین صلاحیت و به شورای شهر در جهت هویتبخشی قانونی و معرفی به محله و مساجد اعزام میشوند. باید توجه داشت که شهرسازمحله در محلات اولین کار خود را با فرآیندی رسانهای آغاز میکند و باید مراکز معتبر فعالیتی و عملکردی محله را شناسایی کند. این مراکز مهم و معتبر ممکن است از یک نانوایی تا یک مغازه خردهفروشی متفاوت باشد و وابسته به این است که آن مرکز چقدر با مردم و اهالی محله دارای تعامل و ارتباط است، درواقع رسانه اصلی ما در این محلات همان مراکز معتبر فعالیتی دارای ارتباطات و تعامل هستند تا بهواسطه آنها تمام مراحل ابتدایی شکلگیری انجمن را به سمع اهالی برسانیم، اما پایگاه اصلی این مرکز مسجد محله است. درنهایت بهواسطه اطلاعرسانی از طریق این رسانهها و بهویژه از طریق مسجد محله که مقر اصلی انجمن نیز خواهد بود، اولین جلسه توسط شهرسازمحله بافت به تشریح سازوکار و وظایف انجمن و همچنین مزیتهای آن برای محله شکل میگیرد و شهرسازمحله دراینباره با اهالی صحبت میکند.
«این انجمن شکلگرفته از تمام اهالی محله است و هیچگونه عضو اصلی و غیراصلی ندارد. تنها شرط عضویت در این جلسه ساکن بودن فرد در این بافت است و هیچکس نسبت به دیگری ازنظر سمت و جایگاه متمایز نیست».
البته نکته مهم این است که ما در انجمن به چارتی از ساکنین محله در هدایت انجمن محلی خواهیم رسید که بهصورت گروههای چندنفره در طول زمان 3 ماهه انجمن را هدایت خواهند کرد و در هر سه ماه، اعضاء تغییر میکنند و بهصورت چرخهای هر یک در این انجمن مسئولیتی را به عهده خواهند داشت. بهعبارتیدیگر انجمن محلی در مسجد توسط همه ساکنین این محله و بهصورت چرخشی هدایت خواهد شد. این مهم «ضعف انجمنهای گذشته در شکلگیری موقعیتهای رانت و بازیهای حزبی را گرفته و از این نظر وجه تمایز بسیار مفیدی را نسبت به انجمنهای گذشته ایجاد میکند». جمعآوری اطلاعات از بافت توسط شبکههای مردمی داخل بافت خواهد بود و تمام واکاویها توسط مردم و ساکنین بافت صورت میگیرد. شهرسازمحله با کمک اهالی بافت اقدام به تدوین برنامه برای محله خود خواهند کرد که نقشه راه محله در سه سطح کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت و بر اساس چشماندازی که ترسیم میشود مشخص میگردد. مخاطبان عزیز مسیر تدوین این برنامه توسط انجمن محلی بهتفصیل در نوشتارهای آموزشی که با نام «سلسله نوشتارهای زبانمحله» به چاپ رسیده، تشریح شده است.
در این مسیر شاید سؤال اصلی این باشد که نقش مدیریت شهری و بخشهای رسمی در این فرآیند چیست؟
همانطور که در ابتدا اشاره شد مدیریت شهری تنها وظیفه تسهیلگری، راهبری و نظارت را خواهد داشت و اصل عمل که همان فرآیند برنامهریزی و مدیریت محلی است به دست انجمن محلی شکلگرفته در مساجد صورت میگیرد که سازوکار آن بهطور خلاصه ارائه گردید. بهعبارتیدیگر مدیریت شهری نقش اصلی خود را در برنامهریزی شهر و رسیدن به چشمانداز آن بازی میکند و تنها نقش نظارتی و تسهیلکننده در بخش مدیریت محلی دارد. بهنوعی مدیریت شهری نهتنها هیچگونه دخالت و تصرفی در برنامههای محلی که توسط انجمنهای محلی و شهرسازمحله آنها تدوینشده است ندارد بلکه تلاش خود را در جهت تحقق آنها و تسهیل فرآیند اجرای آنها صورت میدهد و نقش نظارتی خود را تنها در هماهنگی آن برنامهها با برنامههای شهر و شکل دادن پل ارتباطی آنها صورت میدهد.
درنهایت وظیفه اصلی، انجمن محلی مساجد تدوین برنامه و تحقق آن در محله است. در این مسیر، انجمن محلی به تدوین برنامه برای بافت میپردازد (که در کل مسیر آن نیز جلساتی با همراهی شورای شهر در محل انجمنهای محلی «مسجد» برگزار میگردد) و به چکشکاری و صیقل برنامه تدوینی محله اقدام میکنند تا زمانبندی دقیق اجرای آن مشخص گردد. درنهایت پس از تدوین برنامه و مشخص شدن زمانبندی و سیستم پایش آن و همچنین انطباق گامبهگام برنامه با اسناد فرادستی چون طرح تفصیلی (و یا در صورت وجود برنامه راهبردی شهر) توسط شهرسازمحله، با هماهنگی مدیریت شهری و کمک و تسهیلات آن، اقدام به اجرای برنامه میشود.
بدین ترتیب هر محله با توجه به داشتن یک مسجد اصلی در خود دارای یک انجمن محلی با سازوکار شکلگیری که ارائه شد، است که توانایی تدوین برنامه و اجرای آن را دارد و مدیریت شهری میتواند بهتدریج وظایف و مسئولیتهای خود در قبال محلات شهری را به آنها محول کند. چنین فرآیندی بدون تردید علیرغم آنکه بخش زیادی از ظرفیتهای بالقوه محلات را بالفعل تبدیل میکند و چالشها و بحرانهای محلی را به دست خود محله پاسخ میدهد، بخش زیادی از مشکلات و بحرانهای مدیریت شهری را نیز پاسخ داده و میتواند بهعنوان یکی از بازوهای اصلی اداره خردمندانه شهر باشد.
باید توجه داشت که همانند تمام پیشنهادهایی که در این وادی توسط افراد و یا گروههایی که در حوزه دانش آن پیشنهاد میشوند، این پیشنهاد نیز دچار کموکاست و البته نقد است اما فرآیند تحول نظام مدیریت و برنامهریزی شهری، فرآیندی بیچونوچراست و تنها راهکار و پراکسیس برونرفت از چنین شرایطی «واسپاری و سپردن کار مردم به مردم است». زبانمحله که با توجه به ظرفیت و پتانسیلهای بینظیر مساجد میتواند آغازگر و موتور محرک چنین تحولی باشد، شاید تنها راهکار پیش رو نباشد اما بدون تردید مهمترین آنها خواهد بود.