۲۷
اسفند
۱۴۰۲
شماره
۵۵۸۱
عناوین صفحه
آدمی در طول زندگی با رخدادها و اتفاقات متفاوتی مواجه میشود و همین اتفاقات خوب، بد و یا خنثی هستند که آگاهی و درک او را از پدیدههای پیرامونیاش بالاتر میبرند. درواقع بهواسطه ارتباط بین آدمی و رخدادهای جهان پیرامونش، دایره درک روزبهروز گستردهتر میشود، برای مثال فرض کنیم آدمی در یک اتاق دربسته که هیچ ارتباطی با جهان بیرون نداشت، زندگی میکرد، در این شرایط او چه درکی از جهان خود میتوانست داشته باشد؟ احتمالاً هر آنچه درون آن اتاق دربسته وجود داشت را درک میکرد و از جهان پررمزوراز خارج آن اتاق هیچ درکی حاصل نمیکرد. در همین ارتباط و در جریان تعامل با پدیدهها و رخدادهای متفاوت جهان، آدمی نیز احساسات متفاوتی را دریافت و تجربه میکند، اساساً بدون درک پدیده (به هر شکل) آن احساسات نیز رقم نمیخورد؛ به بیان دیگر تا آدمی پدیدهای را (خوب یا بد) دریافت نکند، احساسات او متبلور نمیشود. گاهی شما صحنهای را در خیابان میبینید و در لحظه احساس خوشحالی میکنید و یا برعکس آن؛ بهطور مثال فرض کنید در خیابان در حال راه رفتن هستید و یکباره عمو فیروز را میبینید که کمی جلوتر در حال اجرای نمایش برای مردم است و همگی دور او جمع شدهاند و در کنار آنها نیز فروشگاهی را میبینید که ماهی قرمز و سبزه سفره هفتسین میفروشد، احتمالاً در همان لحظه به یاد عید نوروز میافتید و حس خوشحالی خاصی در وجود شما جاری میشود. این درک پدیده توسط شماست که احساسات شما را (خوب یا بد) متبلور میکند و من معتقد هستم که تمام آنچه در آدمی بروز میکند، از احساسات تا کنشهای اجتماعی، همگی تحت تأثیر عواملی بیرونی هستند و در دایره همین ارتباط و تعامل شکل میگیرند، از درون این ارتباط است که درک پدیدهها ممکن و سپس احساسات مرتبط با هر درک ساخته میشود؛ احساس خوشحالی، ناراحتی، غرور، منیت، فروتنی، کماهمیتی، بیاهمیتی و هزاران حس دیگری که ممکن است شما از این تعامل درک و دریافت کنید. فرض کنید شما در حال گفتوگو در یک جمع سهنفره هستید و در آن جمع دائماً با یکدیگر صحبت میکنید، از درون این ارتباط برای شما ادراکات متفاوتی ایجاد میشود و بهتبع آن احساسات متنوعی را نیز تجربه میکنید؛ مثلاً اگر فرد کناری شما در حال صحبت کردن در این جمع باشد و به دو نفر روبروی خود نگاه کند و ارتباط چشمی با شما برقرار نکند و این موضوع را تکرار کند ممکن است درک شما این باشد که او به شما توجهی ندارد و احساس ناخوشایندی به شما دست دهد و یا اگر به شما نگاه کند و هر بار که به شما نگاه میکند خندهاش بگیرد، در مراتب ابتدایی درک شما از این رفتار، شوخی کردن خواهد بود، اما اگر بدون دلیل و دائم تکرار شود تمسخر را پدید میآورد، مثالی که ذکر شد مبین این است که درک شما، احساسهای متفاوتی اعم از خوشحالی و یا ناراحتی را ایجاد میکند. چنین ارتباطی در بافتهای شهری نیز برقرار است و ارتباط هر یک از این بافتها با یکدیگر و در کل با شهر چنین ادراکات و احساساتی را متبلور میکند. بافتهایی که ارتباط و تعامل خود را با شهر حفظ کردهاند همچنان پویا و سرزنده به فعالیت خود ادامه میدهند و آنهایی که این ارتباط را ازدستدادهاند به زوال تدریجی دچار شدهاند. لازم به ذکر است که منظور از ارتباط «تعامل» است که تنها ارتباطی فیزیکی و کالبدی را دربرنمیگیرد. بگذارید مثالی از یک بافت تحت عنوان «محله آقاجانی بیگ» را مطرح کنم، این محله یکی از محلات باهویت شهر همدان بود (که البته امروز تقریباً چیزی از آن باقی نمانده است)، اگر به گذشته نزدیک و نهچندان دور این محله نگاهی بیندازیم مشخص میشود که این محله با ظرافت و زیبایی خاصی در تعامل با بافتهای اطراف خود بوده است؛ ارتباط بین خیابان تختی و مدنی را تنها برای ساکنین بافت خود تعریف کرده نه غریبهها و افراد خارج بافت، تا این معبر تبدیل به میانبری برای سوارهها نشود؛ و یا مرکز محلهای داشت که در نهایت آرامش و دسترسیپذیری، ساکنان خود را دعوت به حضور میکرد و سرزندگی خود را افزایش میداد و با این شکل از پاسخگویی به توقعات موردی، پذیرای ساکنین خود بود تا آنها را حفظ و هویت خود را با آنها تعریف کند و درنهایت با این هویت در بین محلات دیگر شهر، به معرفی خود بپردازد و با صدای بلند بگوید که «من محله آقاجانی بیگ هستم». این همان ارتباط و تعاملی است که یک محله میتواند در شهر همدان ایجاد کند و تحت عنوان یک شخصیت به مقام سخن گفتن برسد و در نتیجه احساسات زیادی را متبلور کند، احساساتی چون حس مکان و دلبستگی به مکان که ازنظر من بالاترین سطح از احساساتی هستند که یک بافت میتواند از خود ساطع کند؛ اما امروز با برهم زدن این ارتباط و تعامل دیگر آقاجانی بیگ وجود ندارد و مدیریت شهری با دستکاریهای وقت و بیوقت و بیدانش خود این احساسات را از محله گرفت و امروز وقتی نام آقاجانی بیگ را میشنویم بهجای آنکه یاد آن مرکزمحله و آن هویت بیافتیم، یاد پارکینگ طبقاتی نیمهکاره و پارک ماشین خود در انتهای محله برای رسیدن به مرکز شهر میافتیم و این تلخترین عاقبتی است که یک محله با هویت به آن دچار میشود.
اما از این تلختر هم داریم، شوربختانه بهواسطه فرآیند ضدتوسعهای که سیستم مدیریت شهری ما پیشگرفته و با سرعتی نجومی در حال طی کردن آن است از عاقبت تلخ آقاجانی بیگ، بدتر هم داریم که من نام سونامی «فانتزیسازی و سپس رهاشدگی و ازخودبیگانگی» بافتهایی چون قاسمآباد، مجیدآباد و حسنآباد را بر آن میگذارم.
در نوشتار قبل بافت حسنآباد با عنوان «تعبیر وارونه یک رؤیا در حسنآباد» اشاره شد که این روستا چگونه با خیال و فانتزی شهر شدن توسط مدیریت شهری و قدرت سیاسی پا در رکاب نابودی گذاشت و چه موج ازخودبیگانگی را ساخت. درواقع حسنآباد با هویت روستایی خود در حال فعالیت و گذران امور بود و نقش خود را بهعنوان یک روستا ایفا میکرد. مشاغل متفاوتی که عموماً برمبنای ارزش تولید تعریف میشدند و نه ارزش مصرف و مبادله، در آن رونق داشت و کار و مصرف در آن بهصورت چرخهای و با تکیه بر ظرفیت روستایی خود در حال گردش بود، دهیاری در آن دایر بود و حداقلهایی را تأمین میکرد البته حداقلهایی را که نیاز یک بافت روستایی است و نه یک بافت شهری. صدای کمبودها، نیازها و اولویتهای ساکنین بافت به دهیاری میرسید و ساکن این بافت حداقل میدانست که صدای او به گوش دهیاری رسیده است؛ اما حسنآباد پس از شهر شدن دیگر حسنآباد قبل نیست درواقع حسنآباد دیگر تقریباً شبیه هیچچیزی نیست، نه شبیه روستا و نه شبیه شهر، اصلا حسنآباد امروز کیست و یا چیست؟
این جریان، حاصل همان قطعشدگی ارتباط و تعاملی است که بهواسطه تغییرات ضدتوسعهای مدیریت شهری و قدرت سیاسی، در این بافت رقم خورد، امروز بافت حسنآباد دچار ازخودبیگانگی و رهاشدگی است، حسی که پیشاز شهر شدن هرگز تجربه نکرده بود. بهعبارتدیگر، حسنآباد پیش از شهر شدن با هویت روستایی خود با شهر همدان ارتباط داشت و هیچگاه خود را در مقام مقایسه با خدماتی که همدان بهواسطه شهر بودن دریافت میکرد، نمیگذاشت چراکه مکانیسم روستا را کاملاً درک میکرد و هویت خود را بهعنوان روستا و نه شهر کاملاً میشناخت و بر اساس همان هویت، نیازها و اولویتهایی را مطرح میکرد که هرگز با اولویتها و نیازهای شهر قابلمقایسه نبودند. بهطور مثال بافت حسنآباد و ساکنین این بافت قبل از شهر شدن هیچگاه دغدغه اجاره و رهن مسکن نداشتند بلکه این دغدغه و نیاز بعد از شهر شدن حسنآباد برای آنها پدید آمد و قیمت زمین و مسکن در آن با ورود دلالان زمین و مسکن به رقابت با شهر پرداخت. با این نیازها و دغدغههای جدید که بهواسطه شهر شدن حسنآباد ایجادشده امروز حسنآباد دیگر حسنآباد قبل از شهر شدن نیست و بین دو هویت روستایی و شهری خود گیر افتاده و بهنوعی در بیتعادلی عجیبی سیر میکند، در این بافت حتی پیشفرضهای بدیهی یک محیط شهری (که همان تأسیسات زیربنایی چون آب و فاضلاب است) هم وجود ندارد و فاضلاب در سطح کوچهها روان است و یا حتی برخی نقاط آن آبلولهکشی هم ندارند، خدمات حملونقل عمومی زیر صفر و دسترسی به مرکز خدمات و یا حتی کوچکترین فضای سبز و امکاناتی در آن برای ساکنان فراهم نیست. امروز حسنآباد ازخودبیگانهای است که حس رهاشدگی در آن بهقدری بالاست که ساکنین این بافت گویی دیگر هیچ امیدی به داشتن امکاناتی که حق بدیهی و طبیعی آنهاست را ندارند، بهراستی عریانگری قدرت در ما تا کجا و تا کی ادامه خواهد داشت؟
مخاطبان عزیز که بر منِ دانشآموز منت نهاده و این متن را مطالعه میفرمایید حتماً از من دانشآموز به این مهم آگاهتر هستید که امروز جامعه ایرانی دیگر تاب اشتباه و آزمونوخطا را ندارد و امروز نوبتی هم که باشد نوبت ورود به کارزار عمل است. دیگر نوبت اشتباهاتی چون ساخت تالار قرآنی بیثمر در منطقهای مرفه و یا پروژهای رانتی چون اسکایمال و یا رانتهای الحاق زمین چون رانت الحاق 680 هکتار زمین به شهر نیست، بلکه امروز نوبت برنامهریزی ویژه برای شهرهای نابرابر و طبقاتی است که ساختهایم. امروز نوبت آن است که آنچه با عریانگری قدرت ساختهایم را فروریزیم و ساختی توسعهمحور و عدالتمحور داشته باشیم. قاسمآباد، مجیدآباد، خضر، حسنآباد، علیآباد و چندین بافت دیگر در این شهر نابرابر منتظر تحقق شعارهایی که دادهایم هستند، شعارهایی چون شهر شدن به بهانه عدالت اجتماعی و خدماتدهی و غیره که امروز تماماً برعکس شده و چیزی جز افزایش نابرابری و بیعدالتی نیست. ما این کارزار عمل را جرقه خواهیم زد و همچون سوتکی به دست بچهای بازیگوش بر گوشهای کمشنوا و گاه ناشنوا خواهیم دمید تا شاید صدای این بافتها در شکستن روند ضدتوسعه فعلی باشیم.
تصاویری از نابرابری شهری : پارک پرواز در اعتمادیه همدان
نداشتن حداقل هایی از یک فضای مسکونی چون تاسیسات آب و فاضلاب و گاز در حسن آباد همدان
با همه این تلخیها اما ناامیدی گناهی است نابخشودنی و من معتقد هستم ما با تمام مشکلات موجود در کشور، توان و ظرفیتی بینظیر برای پاسخ دادن و حل این مشکلات داریم البته اگر نگرش خود را از مسئلهمحوری بهسوی ظرفیتمحوری تغییر دهیم و آنگاه است که معجزههایی خارج از فکر و تصور تکتک ما رخ خواهد داد. من هر یک از این بافتها (قاسمآباد، خضر، مجیدآباد و اکنون حسنآباد) را یک دارایی و ظرفیت برای شهر میدانم و معتقد هستم اگر کمی همت کنیم و زبالهاندیشی را کنار گذاریم میتوانیم از این داراییها بهرهها ببریم.
مخاطبان عزیز همانطور که مستحضر هستید ما در نوشتارهای مربوط به هر بافت علاوه بر واکاویهایی که هرچند کوتاه است اما نشانگر قطرههایی از دریای بیکران مشکلات و چالشهای هر بافت است، پیشنهادهایی نیز برای هر بافت ارائه میدهیم که دارای دو پوسته اصلی به نامهای «فاز اول: نهادسازی» و «فاز دوم: اجرایی و محرکسازی» است که داخل این پوستهها بسته به ویژگیها و شرایط هر بافت پیشنهادهای متفاوتی ارائه میگردد که منطبق با ویژگیهای بافت است. در بافت حسنآباد نیز همین مسیر را طی خواهیم کرد تا به سناریویی برای واکاوی بیشتر و چکشکاری عمیقتر در جهت تحول در این بافت برسیم.
فاز اول نهادسازی
مخاطبان گرامی حتماً مستحضر هستید که در سناریوهای پیشنهادی در هر بافت تأکید ویژهای به مرحله نهادسازی داریم و اساس حرکت خود را بر شکلگیری این مرحله میگذاریم، چراکه معتقد هستیم تا زمانی که نهاد محلی به نام «انجمنهای محلی» که ما نام «زبانمحله» بر آنها نهادهایم شکل نگیرد و با سازوکار اجرایی که در سلسله نوشتارهای آموزشی روزنامه هگمتانه بهتفصیل شرح داده شد، عمل نکند موفقیتی حاصل نخواهد شد و دستاورد ما بهجز انجام چند پروژه کوتاهمدت و سطحی نخواهد بود. درواقع با تشکیل انجمن محلی است که تدوین برنامه با محله رقم میخورد و مسیری مشخص و دارای هدف طی میشود. هر یک از ما در محیط زندگی و محلهای که زندگی میکنیم با چالشها و نیازهایی روبهرو هستیم که شاید در همان لحظه پاسخ دادن به آن را حد نهایی خواسته خود از محیط سکونت بدانیم و شرایط دیگر را یا اصلاً درک نکنیم و یا اینکه بسیار ایدئالیستی و آرمانگرایانه بدانیم و برای همین از خواستههای دیگر میگذریم. فرضاً سالهاست که آسفالت کوچهای که در آن زندگی میکنیم نیاز به تعمیر دارد و تمام دغدغه ما ترمیم آن است، اما اگر کمی دقت کنیم محله ما نیازهایی بهمراتب با اهمیت بیشتر از آسفالت دارد، چون نبود فضای سبز، نداشتن امنیت اجتماعی، فقدان پیادهرو و ایمنی پیاده، فقدان خدمات و غیره که یا به آنها آگاه هستیم و حل کردن آنها را غیرممکن و آرمانگرایانه میدانیم و یا اینکه نسبت به آنها آگاهی نداریم و تنها آسفالت کوچهها و خیابانها است که تمامی دغدغه ما شده است. این دقیقاً همان نقطهای است که انجمنهای محلی به همراه شهرسازمحله خود و تمام ساکنین به درک نیازها، چالشها و ظرفیتهای محله و سپس اولویتبندی آنها طبق یک برنامهریزی مدون و منسجم میپردازند تا کیفیت محیط زندگی در کل بافت را بالا ببرند، کیفیتی که شاید آسفالت چند کوچه و خیابان بخش بسیار کوچک و بیاهمیت آن است و موضوعاتی مهم و حیاتی چون «اقتصاد محلی، امنیت محلی، محیطزیست محلی، کالبد محلی و غیره» در آن بسیار بااهمیتتر جلوه میکنند که باید بر آنها تمرکز ویژهای داشت.
تشکیل انجمن محلی در بافت حسنآباد
در خصوص تشکیل انجمن محلی در بافت حسنآباد باید گفت علیرغم آنکه این بافت دارای دو بخش قدیم و جدید است اما تمایزاتی که این دو بخش را از یکدیگر جدا و دو بافت متمایز را تعریف کند نهتنها بسیار کمرنگ بودند بلکه در برخی موارد همبستگی و انسجام اجتماعی بین آنها بر یکدستی و وحدت بافت صحه میگذاشت. اگر مخاطبان عزیز که بر منِ دانشآموز منت نهاده و این نوشتارها را مطالعه میفرمایند به ذهن خود رجوع کنند، حتماً به یاد خواهند آورد که در بافت قاسمآباد این مقوله کاملاً بر شکلگیری دو بافت مجزا از هم بهنامهای «قاسمآباد قدیم و جدید» منجر شده و تمایزات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، کالبدی بسیار بالایی را بین دو بافت در قاسمآباد پدید آورده بود که منجر به آن شد که دو سناریوی متفاوت و تشکیل دو انجمن محلی متفاوت از هم در بافت قدیم و جدید قاسمآباد داشته باشیم؛ اما این مقوله در حسنآباد نهتنها بسیار کمرنگ بود و بافت قابلتفکیک به دو بخش نیست بلکه دو بافت حسنآباد قدیم و جدید در پیوندی جالبتوجه قرار گرفتهاند. اختلاف و تمایز زیادی ازنظر اقتصادی بین دو بافت وجود ندارد، اختلافات فرهنگی و قومیتی و همچنین اختلاف طبقاتی اجتماعی و اقتصادی در کل بافت حسنآباد دیده نمیشود. در چندین مصاحبه از ساکنین هر دو بخش بافت، گزارههایی را یافتم که اهالی به نیکی از یکدیگر یاد میکردند و کسی نام حسنآبادی اصیل را نمیبرد و دیگری هم نام مهاجر و غیربومی را استفاده نمیکرد. چنین انسجام و وحدتی نشان میدهد که در حسنآباد با یک بافت مواجه هستیم و این یکپارچگی علیرغم تمایزات کالبدی اندکی که بین بافت قدیم با ساختار روستایی و بافت جدید با ساختار نسبتاً نوساز (البته منظور از نوساز، ساختاری با حداقل کیفیتهایی چون فضای سبز و دسترسی به حملونقل و فضای باز و خدمات و غیره است نیست، چراکه حتی بخش نوساز بافت هم از حداقلهایی چون داشتن تأسیسات فاضلاب بیبهره است و نهادن نام نوساز بر آن نگاهی بهدوراز عدالت است. به همین منظور از لفظ «ساختاری نوساز»، یعنی آنکه بافت دارای ساختاری جدیدتر از بافت قدیم است و دیگر آن شاکله روستایی را ندارد، استفاده کردیم. ساختاری که دقیقاً معلوم نیست چیست؛ شهر یا روستا کدام؟، اما این تفاوت ذکر شده برای تمایز یک بافت از بافتی دیگر کافی نیست و حسنآباد دارای یک بافت منسجم و تا حدودی یکپارچه است که میتوان به تشکیل یک انجمن محلی واحد برای آن مباردت ورزید.
اما در خصوص فرآیند تشکیل انجمنهای محلی باید گفت که ما در این فرآیند با دو بخش رسمی و غیررسمی روبهرو هستیم که در بخش رسمی آن به نقش مدیریت شهری و شورا و در بخش غیررسمی به نقش محلات و بافتهای موردمطالعه اشاره خواهد شد.
بخش رسمی نهادسازی
در بخش رسمی که مربوط به نقش مدیریت شهری است، ضرورت تشکیل دفتر تسهیلگری در بافت حسنآباد را بسیار بالا میدانیم، چراکه علاوه بر آنکه به تحقق و اجرای برنامه تدوینی توسط بخش غیررسمی و انجمنهای محلی مبادرت خواهد کرد، به موضوع آموزش و آگاهیبخشی به جامعه نیز ورود پیدا خواهد کرد و سطح آگاهی عمومی را در خصوص مشارکت در پروژهها و اجرایی کردن برنامهها بالاتر خواهد برد. درواقع دفتر تسهیلگری دارای دو وظیفه اصلی در این فرآیند خواهد بود:
1: مسئول به تحقق رساندن برنامههایی که توسط بخش غیررسمی (انجمن محلی) برای محله تدوینشده است؛
2: آموزش و ارتقای ظرفیتهای سرمایه اجتماعی در بافت حسنآباد.
باید توجه داشت که دفاتر تسهیلگری با سازوکار قبلی خود در این سناریوها به اجرا درنیامده و همانطور که در بافت خضر و مجیدآباد نیز اشاره شد این دفاتر کاملاً زیر نظر انجمنهای محلی و با نظارت آنها به اجرایی کردن برنامههای انجمن میپردازند و در کنار آن نیز موضوعات آموزش شهروندی و مباحث مشارکت را نیز بهواسطه استخدام متخصصین جامعهشناس و شهرساز پیگیری خواهند کرد. سازوکار دقیق این دفاتر با جزییات در سلسله نوشتارهای آموزشی روزنامه هگمتانه به چاپ رسیده است. دفتر تسهیلگری علیرغم اینکه یک مهره بسیار کارآمد برای تحقق برنامههای تدوینی انجمن محلی و آموزش شهروندی است، شاید تنها نهادی در مدیریت محله باشد که از مدیریت شهری تأمین بودجه نکرده و تمام بودجه آن از وزارت کشور تأمین میشود و وابستگی مالی به شهرداری و یا هیچ ارگان دیگری در مدیریت شهری ندارد. بودجه تخصیصی به دفتر تسهیلگری در بافت حسنآباد توسط برنامهریزی و نیاز مالی که طبق صورتوضعیتهای برنامههای اقدام در برنامه تدوینی انجمن تهیه میشود برای دفتر ارسال و دفتر تسهیلگری درخواست بودجه خود را طبق مستندات از وزارت کشور صورت میدهد.
نهادسازی بخش غیررسمی
اما در بخش غیررسمی که موضوع تشکیل انجمن محلی در بافت حسنآباد توسط ساکنین و برنامهریزان فضایی (شهرسازمحله) است و سازوکار آن در سلسله نوشتارهای قبلی روزنامه هگمتانه بهتفصیل بیانشده؛ در ابتدا باید توجه داشت که بهمنظور آموزش نحوه اداره و تدوین برنامه به همراه شهرسازمحله در انجمنهای محلی به شهروندان حسنآباد، تشکیل انجمن در ابتدا توسط دانشگاه و محیط آکادمیک صورت خواهد گرفت و سپس بهواسطه آموزشهای این انجمن و دفتر تسهیلگری، بافت حسنآباد بهتدریج توسط خود شهروندان حسنآبادی هدایت خواهد شد، همانند آنچه در محله خضر و یا قاسمآباد قدیم در نوشتارهای قبلی اشاره شد. درواقع در بافت حسنآباد، ما در ابتدا نیازمند تفهیم ماهیت و چیستی انجمن محلی برای جامعه هستیم تا یادگیری را برای نحوه سازوکار و عملکرد آن در آن فضا، رقم بزنیم. در این بخش دانشگاه از دو بُعد بهترین مهره برای شکل دادن انجمن در بافت است؛ اول آنکه مطالعات جامعهشناختی نشان میدهد که اعتماد عمومی به مقام «معلم»، «استاد» و «دانشجو» بیش از سایر مقامهای خصوصی و یا دولتی است که این خود میتواند دلیلی برای جذب مردم حسنآباد به انجمن و آشنا کردن آنها با عملکرد انجمن باشد و دوم آنکه دانشگاه به دلیل داشتن رسالت علمی و نگاه منفعت عامگرایانه، کمترین ریسک انحراف تشکیل انجمن را داشته و مسیر آن را به سمت کژکارکردی و منفعتطلبی گروهی خاص منحرف نخواهد کرد و یا به بیان واقعبینانه، حداقلترین ریسک این کژکارکردی را در بین حوزههای دیگر دارد. درنتیجه دانشگاه بههمراه مشروعیتبخشی و دادن وجوه قانونی به تشکیل انجمن توسط شورای اسلامی شهر میتواند انجمن محلی حسنآباد را تشکیل دهد و با داشتن سرمایه دانشی که در حوزههای متفاوت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و از همه مهمتر فضایی چون برنامهریزان فضایی دارد به تدوین برنامهای همراه با مردم برای بافت حسنآباد مبادرت ورزد. پس با این تفاسیر در مرحله اول دانشگاه که مؤسس انجمن محلی در بافت حسنآباد است، محرک اصلی مردم برای مشارکت و آموختن عملکرد انجمنی خواهد شد و تمام مراحل تدوین برنامه را در هنگام عمل به مردم میآموزد تا بهتدریج مردم سُکاندار انجمن شده و دانشگاه میدان کارزار را به آنها بسپارد و با شهرسازمحله خود، مسیر را هدایت کند و سازوکار انجمن در مراحل نظارت و تأمین نیروی تحققآفرین برنامه را بر دفتر تسهیلگری داشته باشد. درواقع پسازآنکه انجمن محلی توسط دانشگاه و قدرتی که شورای اسلامی شهر ازنظر قانونی به آن داده در بافت حسنآباد تشکیل شد و مردم بهتدریج با سازوکار آن آشنا گشتند، دانشگاه انجمن را به سازوکار طبیعی خود (هدایت توسط ساکنین محله و دو برنامهریز فضایی (شهرسازمحله)) برمیگرداند، این انجمن محلی به همراه شهرسازمحله خود و همچنین در ارتباط با دفتر تسهیلگری (فقط در جهت مشاوره گرفتن در صورت لزوم) به تدوین برنامهای ویژه بافت حسنآباد پرداخته و درنهایت برنامه تدوینی که پس از جلسات مداوم با اعضای شورای شهر به بازبینی خواهد رسید، در اختیار دفتر تسهیلگری قرار میگیرد تا در جهت تحقق آن، گام برداشته شود و انجمن محلی بر این دفتر نظارت مستقیم و کاملی را دارند تا برنامه محله طبق زمانبندی مشخصشده و درست پیش رود.
لازم به ذکر است که دفاتر تسهیلگری با دو هدف اصلی تحققبخشی برنامهها و آموزش سرمایه اجتماعی، پلی ارتباطی بین انجمنهای محلی و مدیریت شهری هستند و همچنین نکته مهمتر اینکه آموزش را از طریق عمل رقم خواهند زد، یعنی آنکه علیرغم تشکیل کارگاههای آموزشی بهصورت جداگانه، اساس آموزش در هنگام انجام پروژههای میدانی و فرآیند محرکسازی خواهد بود که در مرحله بعد توضیح داده خواهد شد و این همان آموزش حین اقدام (Learning by doing) است که بهترین نوع آموزشها بهحساب میآید.
نمودارفرآیند تشکیل انجمن محلی
گام دوم محرکسازی و فاز اجرایی
در سناریوهای پیشنهادی در هر بافت سعی بر آن است تا علیرغم تمرکز بر فرآیند نهادسازی به بحث پروژههای اجرایی نیز تأکید داشته باشیم. البته نکتهای که در این مسیر وجود دارد این است که تمرکز ما بر نقاط استراتژیک هر بافت است تا بهواسطه انجام پروژههایی در این نقاط، عملیات محرکسازی برای تحول کل بافت را رقم بزنیم. درواقع بهوسیله پروژههای کوتاهمدت به دنبال ایجاد تحرک در بافت و تقویت روحیه مشارکت برای دمیدن روحی تازه به بافت حسنآباد هستیم. منظور از محرکها، نقاط لنگرگاهی هستند که چند ویژگی دارند؛ اول اینکه قابللمس و مشاهده باشند، دوم اینکه مستمر و مداوم باشند و سوم آنکه کوتاهمدت و عملیاتی باشند. این سه ویژگی بهواسطه مطالعات جامعهشناختی محدوده حسنآباد، باید در پروژههای تعریفشده در محدوده بهعنوان محرک عمل کنند تا همهگیری و پاندمی اقدامها در محدوده رقمزده شود. برای تحقق این مهم، باید چند نقطه استراتژیک در محدوده حسنآباد انتخاب گردد تا بتوان سه ویژگی محرک شدن را در آنها رقم زد.
واقعیت این است که بافت حسنآباد با چالشها و مشکلات زیادی مواجه است و در برخی نقاط آن حتی بدیهیترین پیشفرضهای یک محیط زندگی چون آبلولهکشی، تأسیسات فاضلاب و یا دسترسی به گاز خانگی نیز وجود ندارد و این تمام آن چیزی است که مدیریت شهری در طی این دو سال برای حسنآباد آفریده است؛ نصب چند تابلو بر سردر کوچهها و خیابانها و تخریب چند پلاک منزل مسکونی بدون مجوز و تمام. چقدر تلخ است که مدیریت شهری خود نام شهر بر حسنآباد نهاد و بهزور قدرت سیاسی حسنآباد شهر شد و اکنون نهتنها هزینههای زندگی آنها را بهشدت بالابرده است بلکه قادر به خدماتدهی به آنها هم نیست، امروز شهرداری منطقه سه و شورای شهر کجا هستند و مشغول چالشآفرینی دیگری در کدام نقطه از این شهر هستند؟
بااینحال ما به دنبال مشکلات و چالشهای حسنآباد نخواهیم رفت چراکه هرقدر به دنبال آنها باشیم مشکلات بزرگ و بزرگتر میشوند و حل کردن آنها نیازمند دریایی از همت و اراده و پشتکار خواهد بود که در این سیستم مدیریت شهری رها و سنگین که در مشکلات روزمره خود نیز درمانده است، قابلردیابی نیست. برای همین ما به دنبال ظرفیتهای این بافت خواهیم رفت و محرکهای توسعهمحور را هدف قرار خواهیم داد تا تغییرات را از درون رقم زنیم و مشکلات و چالشها بهواسطه این محرکها و بسط آنها پاسخ داده شوند.
نقطه استراتژیک: محور آیتالله طالقانی و اتصال دو نقطه فردوسی و تقاطع چیت سازیان
نقطه تمرکز بر محور عملکردی آیتالله طالقانی است، چراکه این محور به چند دلیل محوری حیاتی در بافت حسنآباد است و توانایی بالایی برای تحولآفرینی بافت دارد. اول اینکه این محور کاملاً از مرکز بافت حسنآباد میگذرد و بهنوعی یکی از عناصر اصلی شکلدهنده به ساختار زمینه است، محوری حیاتی که تقریباً بخش اعظمی از بافت به آن دسترسی دارند و ظرفیت دسترسیپذیری بخش اعظمی از بافت به خدمات را بر عهده دارد. دوم اینکه این محور به دلیل استفاده غیربومیان آنهم عموماً بهعنوان مسیر انحرافی دانشگاه به یکی از چالشهای بافت با موضوع کاهش ایمنی و افزایش ترافیک تبدیل شده و سطح نارضایتی در انتهای بافت نسبت به رفتوآمد این اتومبیلهای غریبه بالا رفته است. سوم اینکه این محور به دلیل دسترسی خوبی که در انتهای بافت به زمینهای کشاورزی دارد ظرفیت بسیار بالایی را برای هدایت تقاضا به محصولات کشاورزی شهری دارد و میتوان از طریق برندسازی در این محور عملیات جذب تقاضای تفریحی، تجاری و گردشگری را رقم زد و این مهم میتواند بر ارزشافزوده شهری بافت حسنآباد کمک شایانی برساند.
تصاویر از محور عملکردی آیتالله طالقانی
همچنین ما بواسطه دو نقطه در قسمت شرقی و غربی بافت که پتانسیل خوبی برای ارتفاء کیفیت محیطی دارند اتصال بین محور آیت الله طالقانی و درون بافت را نیز ایجاد میکنیم. نقطه اول که مرکزی بسیار با اهمیت در بافت حسن آباد است تحت عنوان فلکه فردوسی است که نقطه بسیار خوبی برای افزایش کیفیت محیطی و موضوع خدمات رسانی به بافت است و نقطه مقابل آن نیز در قسمت شرقی بافت در تقاطع خیابان چیت سازیان و 8 متری شاهد است که موقعیت بسیار مطلوب و استراتژیکی در جهت بالا بردن خدمات و کیفیت محیطی و تسری به بافت با توجه به فقدان خدمات و کیفیت محیطی بسیار نامطلوب این فضاست.
بدون تردید با استفاده از این محور و دو نقطه استراتژیک اتصالی به آن و برنامهریزی با رویکردی مشخص که به طراحی هدفمند ختم گردد، میتوان از ظرفیتهای این محور بهدرستی کمک گرفته و در جهت احیاء بافت حسنآباد و محرک توسعه از درون شدن آن اقدام کرد. برای این مهم این سناریو، پیشنهاد خود (که قطعاً پیشنهادی تمام و کمال نیست و نیازمند چکشکاری فراوان توسط گروههای مختلف مردمی و تخصصی است) را ارائه میکند. درنهایت پیشنهاد برنامهریزی و طراحی محور آیتالله طالقانی و دو نقطه استراتژیک متصل به آن در حسنآباد با دو هدف و یک رویکرد انجام خواهد شد:
هدف اول: بالا بردن سطح کیفیت محیطی و بسط و توسعه آن به معابری که از این محور انشعاب دارند؛
هدف دوم: ایجاد ارزشافزوده شهری و رونق اقتصادی بافت.
رویکرد این برنامهریزی و طراحی نیز نزدیکی به اقتصاد پایدار خواهد بود.
در خصوص برنامهریزی این محور باید گفت که اگرچه این مهم در قالب همان برنامه تدوینشده توسط انجمن محلی میگنجد و با تشکیل انجمن محلی حسنآباد ممکن است این پیشنهاد ذیل برنامهریزی این انجمن قرار نگیرد و شاید هم در اولویت قرار گیرد، اما تا تشکیل این انجمنها و تدوین برنامهای منسجم برای بافت حسنآباد قطعاً زمان زیادی از دست خواهد رفت و انجام چنین پروژههای کوتاهمدت و عملیاتی و البته با ویژگیهایی محرکزایی که اشاره شد، میتواند کمک شایانی به بافت کند. درهرصورت برنامهای که برای این محور تدوین میگردد با دو هدف بالا بردن سطح کیفیت بافت و ایجاد ارزشافزوده شهری و با رویکردی اقتصادی صورت خواهد گرفت تا مسیر هدف تا اقدام آن کاملاً مشخص گردد. آنچه در ابتدا باید اشاره کرد این است که این محور باید در همان ابتدای شروع یعنی از سهراهی حسنآباد، هویت و عملکرد خود را بهعنوان یک محور مجزا از محور دانشگاه و مربوط به بافت حسنآباد تعریف کند و تقاضای ترافیکی و غیرترافیکی آن کاملاً در خدمت بافت قرار گیرد. بعدازاین گام تعریف عملکردی چندوجهی با رویکردی اقتصادی در آن است تا علاوه بر بالا بردن کیفیت محیطی به موضوع افزایش درآمد و پویایی اقتصادی نیز دست یابد. در گام آخر در این محور نیز توجه بر بسط و توسعه این کیفیت به محورهای مواصلاتی است تا بهتدریج کیفیت موجود در این محور به داخل بافت نیز سرایت کرده و محرک بالا بردن کیفیت در بافت نیز باشد.علاوه بر آن با تمرکز بر دو نقطه استراتژیک در قسمت های غربی (مرکز بافت به نام فلکه فردوسی) و قسمت شرقی ( تقاطع چیت سازیان و هشت متری شاهد) ارتقاء کیفیت سکونت بافت در هر دو بخش را تسهیل میکنیم. در خصوص این مهم به طراحی مراکز با کیفیتی میپیردازیم که دارای فضاهای سبز و عمومی و همچنین طراحی خدمات خرده فروشی و سطح محلی میپردازیم که بخشی از خدمات داخل بافت را تامین کنند و علاوه بر آن نقطه های جذابی برای حضور ساکنین در آن در جهت اهدافی چون خرید و گذران اوقات فراغت و تعاملات باشد.
برای تحقق این گامهایی که در برنامه کاملاً خلاصه و البته ناقص خود در این نوشتار بیان کردیم نیازمند طراحی هستیم که دقیقاً آنچه در این برنامه ذکر شد را مورد هدف قرار دهد و با همین مسیر به طراحی بپردازد. برای این مهم نیازمند استفاده از تمامی گروههای متخصص طراحی و برنامهریزی در این حوزه هستیم تا طرحهای خود را ارائه کرده و ما بهترین طرح را انتخاب کنیم. برای چنین مسیری در نوشتارهای محلاتی چون خضر و مجیدآباد و قاسمآباد از سازوکاری به نام مسابقه طراحی استفاده و دقیقاً مشخص کردیم که این مهم چگونه باید رقم خورد.
مسابقهای به نام «طراحی با مردم در محور آیتالله طالقانی حسنآباد»
اما در خصوص این سازوکار باید گفت که در ابتدا باید روی این محور کار رسانهای انجام داد و با بنرهایی که داخل بافت نصب میشوند، موضوع برنامهریزی و طراحی محور آیتالله طالقانی و دو نقطه متصل به آن را برای ساکنان حسنآباد حساس کنیم تا علاوه بر اطلاعرسانی، نظرات آنها را در خصوص طراحی این محور جویا شده و از پیشنهادات آنها استفاده کنیم. در گام بعدی و پس از آنکه نیازها و اولویتها در خصوص این محور توسط مردم بافت مطرح شد و نظرات را دریافت کردیم، خط سناریوی پیشنهادی آن را با چند هدفی که از دل اهداف خود و مردم بیرون آمده تعریف کرده و سپس مسابقه طراحی آن را در سطح شهر همدان تدارک میبینیم که البته امتیاز این مسابقه به آن است که برنامهریزان و طراحان، طرح خود را در ارتباط با مردم بافت حسنآباد ارائه کنند و برنده کسی است که علاوه بر تأمین اهداف سناریو، بیشترین انطباق و مشارکت در طراحی را برای محور آیتالله طالقانی و دو نقطه متصل به آن را داشته باشد.
انتخاب طرحهای برگزیده توسط داوران فنی و تخصصی (که جمعی از برنامهریزان فضایی (شهرسازان) و جامعهشناسان و اقتصاددانان هستند) رقم خواهد خورد، 3 طرح از میان آنها برای رأیگیری به میان مردم بافت حسنآباد خواهد رفت، (مخاطبان عزیز و گرامی حتماً از منِ دانشآموز نسبت به این کنش آگاهتر هستند که این قبیل کنشها چیزی نیست جز فرآیندی برای جلب اعتماد که موضوعی پیچیده و حیاتی برای تحول و دگرگونی هر نوع بافتی در سطح شهر است)، سپس این سه طرح انتخابی با استفاده از بنرها و توضیحات هرروزه تیمهای طراح و برنامهریز آن (که در بافت حسنآباد مستقر هستند) به ساکنان ارائه میشود و توضیحات تا چند روز ادامه خواهد داشت و مدیریت شهری با باز کردن چند بستر الکترونیکی، تلفنی، اینترنتی و پیامکی این رأیگیری را صورت میدهد تا انتخاب مردم بافت مشخص گردد. پس از مشخص شدن طرح منتخب، نوبت به اجرا میرسد که توصیه اکید بر استفاده از مردم خود بافت حسنآباد برای اجرا دارم و لازم است که اکیپ اجرایی طرح برگزیده، متشکل از استادکاران و کارگران ماهر و غیرماهر از خود این بافت باشد. درنهایت پسازآنکه این پروژه تحقق یافت محوری خواهیم داشت که عملکردی خاص و هویتی مشخص دارد که نهتنها چالش ورود غریبهها بهواسطه استفاده از آن برای رسیدن به دانشگاه آزاد اسلامی را ندارد بلکه اکنون خود به ظرفیت بینظیری برای جذب تقاضا به درون خود تبدیل گشته و فعالیتهای اطراف این محور عموماً به کاربریهایی مرتبط با فروش تولیدات کشاورزی حسنآباد از صیفیجات تا سبزیجات و انواع میوههای چهارفصل و همچنین بهصورت ویژه فروش گیاهان دارویی و غذایی خاص که بهنوعی برند فروش این محصولات را به این محور است، اختصاص دارد و بهتدریج نام حسنآباد بهواسطه تولیدات محصولات کشاورزی خود تعریف میگردد. این محصولات بهواسطه ظرفیت زمینهای کشاورزی که این بافت دارد تولید میگردند و البته با توجه به مشکل کمبود آب به دنبال کاشت محصولاتی خواهند بود که پایینترین میزان مصرف آب را در جهت تولید نیاز دارند.
با عملیاتی شدن این پروژه در محور عملکردی آیتالله طالقانی اینک این محور با حداقل ورود سواره خواهد بود و بیشتر فضای این محور به افراد پیاده و خدمات مرتبط با آن اختصاص مییابد، محوری که فضایی امن برای خرید محصولات کشاورزی موردنیاز یک خانواده در آن میسر است و علاوه بر آن فضایی دلپذیر و آرام برای گشتزنی و گذران اوقات فراغت است. بزرگسالان میتوانند به خرید محصولاتی تازه و کمیاب که در بازار مرکزی شهر همدان کمتر یافت میشود بپردازند، کهنسالان میتوانند در فضاهای تعبیهشده بنشینند و باهم گپ بزنند و کودکان نیز میتوانند در این فضای امن و باز به بازی و دویدن بپردازند. برخی از کاربریها دسترسی به زمینهای کشاورزی خود در کنار فروشگاه خود دارند و شهروندان میتوانند از مناظر طبیعی نیز استفاده کنند. علاوه بر آن در انتهای محور آیتالله طالقانی دسترسی بالایی به زمینهای کشاورزی وجود دارد که طراحان به منظرسازی این فضا نیز خواهند پرداخت تا جاذبه طبیعی شکل گیرد و تقاضای بیشتری برای این فضا جذب کند.
همچنین ما دارای دو مرکز مهم محلی در قسمت شرقی و غربی بافت شدیم که علی رغم بالابردن کیفیت سکونت، به افزایش سرزندگی و پویایی بافت و سطح تعاملات آن منجر گشته و به تدریج ارزش های جدیدی را برای بافت خلق میکند. دو مرکزی که بواسطه محور آیت الله طالقانی به تامین نیازهای ناحیه ای و محلی بافت پرداخته و در همپیوندی یکدیگر قرار دارند.
چنین نقشآفرینی در محور آیتالله طالقانی و بالاتر رفتن کیفیت محیطی آن و ایجاد ارزشافزوده بهواسطه نقشآفرینی اقتصادی خود بدون تردید دیگر معابری که به این محور دسترسی دارند را تحت تأثیر قرار خواهد داد و بهتدریج شعاع عملکردی این محور بهکل بافت سرایت خواهد کرد و این سرایت کردن همان نقطهای است که ما به دنبال آن هستیم و نام محرک شدن را بر آن نهادیم.
بدون تردید این سناریو سرشار از نقد و کاستی است و ما ادعایی بر ارائه پیشنهادی تمام و کمال نداریم چراکه چنین ادعایی در هر سطحی و با هر عمق کاری عین کاستی و نقص است و باید پذیرفت که هر پیشنهادی در هر سطحی نقد و کاستیهایی دارد و پیشنهاد بدون نقد در این عالم وجود ندارد. تمام تلاش ما در این نوشتارها رساندن واقعیتها و ناگفتهها و یا چشم بستنها و ندیدنهای بهعمد یا غیرعمد به گوش و چشم مسئولین و مدیران شهری است که قرار بر خدمت بر شهر و دارندگانش را داشتند و دارند تا حداقلی از حق یک شهر در قبال شهروندانش را ادا کنیم. مَثَلِ ما همان سوتک افتاده به دست کودکی بازیگوش و گستاخ است که تا نفس در سینه دارد میدمد تا گوشها و چشمهای به خوابزده شده و یا به خوابرفته بیدار گردند.