۶
مهر
۱۴۰۲
شماره
۵۴۴۶
عناوین صفحه
هگمتانه، گروه خبر همدان - زهره عباسی صالح: سالهاست که مردم همدان در هر گوشهای توفیق خادم بودن به عاشقان و عزاداران حسینی را در اربعین دارند.
به گزارش هگمتانه، نزدیک اربعین سرور و سالار شهیدان(ع) شور و حال عجیبی بین همه مردم شهر همدان به وجود آمده است، سالهاست که این مردم در هر گوشه از شهر توفیق خادم بودن به عاشقان و عزاداران حسینی در شهر خود و زائران اربعین حسینی را دارند.
سری به موکبهای اطراف شهر زدم، غوغایی به پاست، ورودی شهر و روستاها موکبهایی برپا شده است، همه در حال خدمت هستند، عرق از سر و صورت خادمان سرازیر است، جابجایی دیگها و حرارت شعله گاز و دویدنهای مدام، کارشان در گرمای افسار گسیخته تابستان سخت است، اما همه را به جان خریدهاند تا مهمانان آقااباعبدالله الحسین(ع) غبار راه از تنشان پاک و ساعاتی استراحت کنند تا با شوری مضاعف مسیر را ادامه دهند.
حوالی ساعت پنج بعد از ظهر در طول مسیر دو طرف جاده همدان از سمت تهران، حجم عظیمی از خوردوهای شخصی و اتوبوسها را میبینم، راننده اشاره میکند که اکثر زائران ترجیح میدهند بعد ازظهرها حرکت کنند تا کمتر گرفتار گرمای شدید ظهر شوند.
موکب روستای امزاجرد پرتوان در خدمت زائران
دقایقی بعد ترافیک سنگین را پشت سر میگذاریم و به موکب روستای امزاجرد میرسیم، کنار شانه خاکی، ورودی روستا، خودروهای زیادی پارک هستند، خودروی ما هم پارک میشود و به سمت موکب راه میافتیم. بانگ یا حسین میآید و اطراف روستا با پرچمهای مشکی رنگ عزای حسینی گرفته است.
به سمت جمعیتی میروم، خادمان مشغول پذیرایی از زوار هستند، میان وعده سیبزمینی تنوری و چای آتیشی است، در این میان چند نفری استراحت کردند و حال آماده میشوند تا به مسیر خود به سمت کربلا ادامه دهند.
نزدیکتر میشوم، به خانم یکی از خانوادهها سلامی میکنم و او هم به گرمی لبخندی میزند و جواب سلامی میدهد، این میشود باب گفتوگویی بازم کنم و بپرسم از کجا آمدهاند، پاسخ میدهد «اسلام شهر»، بار دیگر میپرسم با خودروی شخصی؟ و او در جواب میگوید«بله».
بار اولش است که در اربعین راهی کربلا و زیارت اباعبدالحسین(ع) میشود، میگوید: این چند سالی که شرایط فراهم شده مردم ایران و سایر کشورها به زیارت آقا امام حسین(ع) بروند، همسر من هم هر سال رفت و آمد و تعریفش را کرد و ما هم افسوس خوردیم که نرفتیم، تا اینکه به لطف خداوند و خواست آقا امام حسین(ع) امسال شد و راهی شدیم.
او ادامه داد: سالهای قبل بچهها کوچک بودند و از طرفی کرونا آمد و نشد بروم، هر سال پدر و مادر، برادر و خواهر و سایر اقوام رفتند و از سفر زیبای اربعین و زیارت امام حسین(ع) تعریف کردند و من هم دنبال یک فرصت که حتما در این سفر باشم تا اینکه امسال شد و آقا خواست و با وجود اینکه کمی کسالت داشتم اما گفتم باید بروم.
این زائر رو به سمت خدام از پذیرایی و مهماننوازیشان قدردانی کرد و ادامه داد: مردم این روستا به زائران خوب میرسند، اجرشان با امام حسین(ع)، نذرشان قبول.
این زائر گفت: من هم ایام محرم نذری دارم، هر سال یک چیزی را به اندازه وسعم پخش میکنم، یک سال برنج دادم و سال بعد شعله زرد و یک سال هم شربت، در راه امام حسین (ع) هر چه کنیم باز هم کم است.
دو پسربچه دوست داشتنی به نامهای «امیرپارسا» و«محمدکسرا» 10 و 12 ساله، کنارش ایستاده بودند و به حرفهای ما گوش میدادند، مادر رو به آنها اشاره کرد و افزود: آنها هم اولین بارشان است که به این سفر میآیند، خیلی ذوق و شوق دارند.
این بار من رو به آنها پرسیدم، چه حسی دارید که میخواهید به زیارت امام حسین (ع) بروید؟ و آنها با آن حس و حال کودکانه گفتند: خیلی دوست داشتیم به این زیارت برویم، ما عاشق امام حسین(ع) هستیم.
امیرپارسا برادر کوچکتر بود که ادامه داد: پدرم قول داده بود، امسال ما را هم به زیارت امام حسین (ع) ببرد، وقتی شنیدم که قرار است ما هم بیاییم، خیلی خوشحال شدم.
کافی است انسان یک بار این سفر را تجربه کند، آنجاست که هر سال میگوید، کی اربعین میرسد تا باز هم راهی شود
در این حین پدر که داشت وسایلشان را جمع میکرد و فلاکسی از آب جوش پر کرده بود، خندهای بر لب آورد و گفت: پسران ما مداحان امام حسین (ع) هستند، مگر میشد آنها را به این سفر نیاورم.
با این مقدمه دوباره از بچهها پرسیدم چه شد مداح شدید و کجاها میخوانید؟ گفتند: ما همیشه پای تلویزیون مینشستیم و مداحیها را گوش میدادیم، یا همراه پدرمان مسجد میرفتیم و در مراسمهای عزاداریها شرکت میکردیم، دوست داشتیم مداحی را یاد بگیریم تا اینکه مدام تکرار کردیم و چیزهایی یاد گرفتیم، الان در مسجد محله خودمان مداحی میکنیم.
تحسینشان کردم و از پدر خانواده عبدالملکی خواستم از سفر هر ساله اربعیناش بگوید که در جواب گفت: تا کسی به آنجا نرود، درک نمیکند، شوق ما قابل وصف نیست، کافی است انسان یک بار این سفر را تجربه کند، آنجاست که هر سال میگوید، کی اربعین میرسد تا باز هم راهی شود.
وی ادامه داد: وقتی برمیگردم روزشمار میزنم تا سال آینده این روزها برسند، الان شرایط کاریام طوری نبود که به این سفر بیایم اما از آقا امام حسین(ع) خواستم و او شرایط را فراهم کرد، خدا کند تا وقتی زنده هستم هیچگاه این سفر را از دست ندهم.
این زائر خاطرنشان کرد: هر سال در رفت و برگشت توقفی در موکبهای همدان داریم و خدارا شکر عاشقان امام حسین(ع) با جان و دل به زائران اباعبدالله الحسین(ع) خدمت میکنند. البته همینکه چراغی روشن باشد، این یعنی پرچم آقا بالاست و ارزشمند است، ما هم فقط به عشق این پرچم قدم برمیداریم.
دوست داشتم پای صحبت این زائران کربلا بنشیم و آنها ساعتها از این شور و اشتیاق رسیدن به سرزمین نور برایم بگویند اما حیف که فرصتی نبود و باید راهی میشدند، گفتم سفرتان به سلامت و از آنها دور شدم.
پیرمردی با لباس مخصوص خادمی درون سطل زباله آشغالی خالی میکرد، جلوتر رفتم و خسته نباشیدی گفتم، جواب داد «ممنون دخترم»، پرسیدم پدرجان هر روز در این موکب خدمت میکنید، گفت «بله دخترم».
گفتم میشود کمی از حال و هوای اینجا برایمان بگویید، اینکه اصلا چه شد خادم شدید؟ پاسخ داد: چطور برایتان بگویم، نمیشود توصیف کرد، اینها عشق به ارباب است.
دوری از آقا را با خدمت به زوارش جبران میکنم
وی بعد ادامه داد: تقریبا 6 سالی است که در این موکب خدمت میکنم، هر کاری باشد انجام میدهم، کار خاصی هم از دستم برنمیآید، به این خاطر سعی میکنم بیشتر به نظافت و تمیزی موکب برسم، انشاءالله که امام حسین(ع) از ما قبول کند.
پیرمرد خادم تقریبا شصت و اندی سال سن داشت و میگفت: کشاورز هستم و این روزها کارمان زیاد، اما من به خاطر امام حسین(ع) هر روز اینجا هستم، صبحها اغلب سر زمین میروم و بعد از ظهرها موکب میآیم، شده حتی مستقیم از سر زمین به اینجا آمدهام و خانه نمیروم، اهل منزل میگویند حداقل بیا یک ساعتی استراحت کن و برو، اما من قبول نمیکنم.
او ادامه داد: من به اینجا عادت کردم، اگر نباشد واقعا دیوانه میشوم، فرزندانم را هم عادت دادهام که به عشق امام حسین(ع) هر کاری از دستشان برآمد، دریغ نکنند، پسرم راننده است و این روزها در جاده مشغول کار و خیلی نمیتواند به زائران خدمت کند اما همسرم و دو دخترانم که هر دو ازدواج کردهاند، ساعتهایی به این موکب میآیند و کمک سایر اهالی هستند که بتوانیم پذیرایی خوبی از زائران داشته باشیم.
پرسیدم کربلا رفتید؟، با شوق عجیبی جواب داد: بله، خدا قسمت کرد و دو بار رفتم، آن هم اربعین، اگر روزی اینجا نباشد که حتما خودم را به کربلا و پابوس آقا امام حسین(ع)میرسانم، این روزها دوری از آقا را به نوعی با خدمت به زوارش جبران میکنم.
گفتم روزانه چقدر زوار میآید؟ جواب داد: ظهرها 700 پرس غذا میدهیم، اما شبها به بیشتر از یک هزار پرس میرسد، زائران بیشتر شبها به اینجا میرسند، خدا را شکر خیرین زیادی از روستا و از سایر جاهای استان همدان که البته ناشناس هستند، به این موکب کمک میکنند، اهالی روستا در حد توان و وسع خود کم نمیگذارند.
به ایشان نیز خدا قوتی گفتم و گوشهای ایستادم، کمی اطراف را نگاه کردم، اینجا جمع عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) است. آری؛ طی فرسنگها مسیر، خستگی، بیحالی و تحمل سختی به سوی محفل عشاق، پذیرایی جانانه موکبداران، همه و همه جز زیبایی چیزی نیست.
غرق در این افکار بودم که یکی از خادمان مشغول پذیرایی از زوار، یک سیبزمینی به دستم داد، تشکری کردم و سراغ مسؤول موکب را هم از او گرفتم، گفت «آقای عظیمی، آن طرف موکب هستند» و بعد من را به سمت ایشان راهنمایی کرد، بین راه سیبزمینی را نمک زدم و خوردم، نذریهای امام حسین (ع) واقعا خوشمزه است.
آقای عظیمی داشت یکسری کارها را به جوانان میسپرد، نزدیک شدم و خودم را معرفی کردم، گفت« بفرمایید بگویم پذیرایی کنند»، تشکری کردم و گفتم «ممنون صرف شده، اگر اجازه دهید چند دقیقه بیشتر وقتتان را نمیگیرم، میخواهم از نحوه خدماترسانی به زائران در این موکب بفرمایید».
او شروع کرد به صحبت و گفت: هشت سال پیش این موکب راهاندازی شد و خدارا شکر تا امروز دایر است، امسال خوشبختانه زوار زیادی به سمت کربلا میروند و ما هم پذیرای تعداد زیادی از آنها هستیم.
پرسیدم چطور این موکب راهاندازی شد؟ جواب داد: روزی با جوانان روستا که از کربلا برگشته بودند و شوق ایجاد موکب و پذیرایی از زوار اربعین حسینی را داشتند، جلسهای گذاشتیم و تصمیم گرفتیم ما هم در این روستا از زوار اباعبدالله الحسین (ع) پذیرایی کنیم.
آقای عظیمی با بیان اینکه سال اول موکب جلوتر از روستا و کنار جاده راهاندازی شد و سال بعد زمینی به مساحت 3 هزار مترمربع از سوی مرحوم حاج احمدزارعی به این موکب اهدا شد افزود: خوشبختانه در این موکب هر روز به بیش از 30 هزار زائر خدمترسانی میشود.
وی با اشاره به اینکه اهالی روستای امزاجرد و خیرین کمکهای خوبی را به موکب دارند و امسال با وجود اینکه هزینهها بالا رفته و تعداد زائران هم بیشتر شده اما به لطف خدا توانستیم خدمترسانی خوبی داشته باشیم افزود: اهالی روستا در این پنج روز 20 تن سیبزمینی، بیش از 500 کیلو قند، بیش از 100 کیلو چای و... را اهدا کردند.
عظیمی با بیان اینکه چای آتیشی و سیبزمینی کبابی 24 ساعته در این موکب برقراست و در هر وعده غذایی یک هزار و 500 پرس توزیع میشود و صبحانه هم میدهیم گفت: شبها بیش از یک هزار نفر اسکان داده میشوند.
وی بیان کرد: تقریبا 60 خانواده از این روستا اعلام کردند که زوار را برای اسکان به خانههای آنها بفرسیتم و بقیه زائران هم در حسینیه روستا اسکان داده میشوند که مجهز به حمام و سرویس بهداشتی است.
هر کسی با یک عشقی به در خانه اهل بیت میآید
به سمت موکب شهرک فرهنگیان راه افتادیم و تقریبا موقع نماز مغرب به آنجا رسیدیم، همه زوار پشت سر روحانی موکب، به نماز ایستاده بودند، بعد از نماز، خادمان مشغول پذیرایی از زوار شدند، آنجا هم چای آتیشی برقرار بود.
به سمت خادمان رفتم که داشتند استکانهای چای را برای زوار پر میکردند، آنجا هم زائران زیادی بودند که فرسنگها آمده بودند تا خود را به بهشتی برسانند. بعد از عرض خسته نباشید، آقای محمد سرخوش یکی از خادمان، کمی با ما صحبت کرد و از سابقه چند سال خادمیاش در این موکب و نحوه پذیرایی از زوار گفت.
وی با بیان اینکه روزی 9 هزار پرس غذا در سه وعده صبحانه، ناهار و شام توزیع میکنیم گفت: کمکهای ما مردمی است و اغلب توسط اهالی شهرک فرهنگیان تأمین میشوند، مردم شهرک حتی خانههای خالی را در اختیار ما قرار میدهند تا زوار را برای استراحت و اسکان به خانههای آنها بفرستیم.
این خادم موکب شهرک فرهنگیان با بیان اینکه بیشتر زائران از شهرهای تهران، مشهد و شمال به این موکب میآیند و از کشورهای دیگری هم مهمانانی داشتیم افزود: قبل از اینکه در این موکب فعالیت کنم دو سال در موکب رهپویان ولایت کربلای بچههای تهران بودم و خدمترسانی میکردم.
وی با اشاره به اینکه در این موکب همه نوع کار هست، یکی کفش واکس میزند و دیگری استکان میشوید و آن یکی هم نظافت میکند گفت: هر کسی با یک عشقی به در خانه اهل بیت میآید و به زوارش خدمت میکند.
در این حین یکی از زائرانی که تازه به آن موکب رسیده بود، از کوله پشتیاش لیوانی درآورد و به خادمان داد تا برایش چایی پر کنند و خستگی در کند، لهجهاش شمالی بود، خواستم با او هم مصاحبهای داشته باشم.
گفتم سفرتان به سلامت و قبول باشد، از شمال تشریف میآورید؟ گفت: ممنون، بله از استان گیلان شهرستان لاهیجان آمدهام، البته با یکی از دوستانم.
او ادامه داد: نخستین سالی است که نشد با خانوادهام همراه شوم و همسرم و دو پسرم زودتر از من رفتند، اینطور برایتان بگویم که قرار نبود بیایم و مرخصی نمیدادند، مجبور شدم خانواده را راهی کنم و خودم بمانم اما بعد کارها طوری ردیف شد که گویا آقا اباعبدالله الحسین (ع) خواست و آمدم.
التماس دعایی گفتم و بعد از خداحافظی، ماشین ما به سمت آخرین ایستگاه، یعنی شهر مریانج راه افتاد و بعد از دقایقی وارد هیأت ابوالفضلی این شهر شدیم، با نام زائر سرای اربعین حسینی.
در این موکب، تمام نیازهای زائرین حسینی پیشبینی و مهیا شده است و مریانجیها با بسیج تمام امکانات و خدمات آماده حضور عاشقان اهلبیت عصمت و طهارت(ع) هستند.
مدام اتوبوسهای زائران متوقف میشود و زوار اربعین حسینی از شهرهای مختلف قزوین، اصفهان و مشهد پیاده میشوند تا در این موکب استراحتی داشته باشند، برخی از اتوبوسها از سمت کربلا میآیند و مسیر برگشت به این موکب رسیدهاند.
خادمان موکب زائران را به سمت زائر سرا هدایت میکردند و خوش آمدی میگفتند، پیرمردی تقریبا 70 ساله مشغول دود کردن اسپند، کنار زائر سرا داشت خوش آمد میگفت.
ایستادم تا کوچه کمی خلوت شد، به سمتش رفتم و گفتم پدرجان خسته نباشید و قبول باشد، گفت: درمانده نباشی دخترم، ممنون بیا کمی اسپبند بردار و دود کن، هر حاجتی داری به امام حسین(ع) بگو، رد خور ندارد، حتما اجابت میشود، تشکری کردم و گفتم میخواهم از این موکب برایم بگویید، از خودتان که چه شد خادم شدید.
او گفت: چه بگویم، تقریبا از کودکی در حسینیه ابوالفضلی خدمت کردم، همه کار انجام دادم، از کفش جفتکنی و جارو زدن تا دادن چای و دود کردن اسپند. روز عاشورا هم خیمه حضرت رقیه (س) را بر دوش میگیرم و دور شهر میچرخم.
پیرمرد ادامه داد: همه مردم شهر مریانج افتخارشان این است که به عشق اباعبدالله الحسین(ع) محرم و صفر را خدمت کنند، مراسمهای عزاداری محرم و صفر مریانج معروف است و از شهرها و استانهای زیادی برای شرکت در این مراسمها میآیند.
وی با اشاره به اینکه در این دو ماه در مناسبهای مختلف نذریهای مردم مریانج برپاست افزود: چند روزی است که در این موکب به زوار اربعین حسینی(ع) خدمت میشود و امیدواریم تا روز آخر بتوانیم پذیرایی خوبی داشته باشیم.
الهه حسینی دیگر خادمی بود که در حسینیه ابوالفضلی بخش خانمها خدمت میکرد، او مسؤول هدایت زوار بود تا جلوی ازدحام جمعیت را بگیرد.
میگفت: وقتی از کلاس قرآن برمیگردم یک راست به حسینیه ابوالفضلی میآیم تا خدمتی به زائران امام حسین(ع) کرده باشم، برادرم هم همینطور و ما هر دو تا دیر وقت در اینجا هستیم و هر کاری از دستمان برآید دریغ نمیکنیم.
عشق به امام حسین(ع) باعث میشود زوار گرما را حس نکنند
گوشهای از حسینیه نشستم و دیدم دختر خانمی اهل مشهد مقدس، تازه از کربلای معلی رسید و کنارم نشست، پرسیدم کربلا چطور بود؟ گفت: خیلی خوب، هرچه بگویم کم گفتم، خیلی حس عجیبی است، اولین بارم بود که میرفتم، افسوس که سالهای پیش نرفتم.
در مورد گرمی هوای کربلا پرسیدم جواب داد: هوا که خیلی گرم است و اذیت میکند اما واقعا عشق به امام حسین(ع) باعث میشود زوار این گرما را حس نکنند و همه چیز خوب باشد.
به گفته خیلیها زائرسرای ابوالفضلی شهر مریانج بزرگترین زائرسرای زوار اربعین حسینی در استان همدان است، به این خاطر خواستم با مسؤول این زائر سرا هم صحبت کنم و اطلاعاتی بگیرم، پرس و جو کردم گفتند، آقای مظاهری داخل آشپزخانه مشغول کار است.
وارد آشپزخانه شدم، مردان در یک طرف این آشپزخانه بزرگ مشغول پخت و پز بودند و زنان در طرف دیگر، خدا قوتی گفتم و بعد آقای یاسر مظاهری، مسؤول زائر سرای ابوالفضلیهای مریانج چند کلامی برای ما از این موکب اینطور گفت: این زائر سرا 12 سال است که افتتاح شده و خدمتگزار زائران اربعین حسینی است. هزینههای این زائرسرا توسط مردم تأمین میشود و از هیچ نهاد و ارگانی کمکی دریافت نمیشود.
وی با بیان اینکه از روز اول ماه صفر کار این زائرسرا آغاز میشود و تا 25 این ماه ادامه دارد افزود: از روز اول صفر خدمترسانی روزانه تقریبا به 500 نفر از زائران آغاز شده و تا روزانه به 10 هزار نفر هم میرسد.
مسؤول زائر سرای ابوالفضلیهای مریانج با اشاره به اینکه تقریبا در این 25 روز به 150 هزار نفر خدمترسانی و سه وعده غذا توزیع میشود که برای آن چیزی حدود 30 میلیارد ریال هزینه میشود گفت: موقع رفت تعداد اسکان در این زائر سرا کم است اما موقع برگشت شبی به یک هزار تا دو هزار نفر میرسد.
وی با اشاره به اینکه تعداد زائران چنان بالا میرود که حتی همسایههای اطراف حسینیه منازل خود را در اختیار زوار قرار میدهند افزود: چندین خیر پای کار هستند که هر سال توسط آنها این زائر سرا اداره میشود و مردم شهر مریانج هم کمکهایی دارند، حتی زائران هم به خواسته خود مبالغی کمکهایی میکنند تا نمکی به این مجلس بپاشند.
مظاهری با اشاره به اینکه این مکان زائرسرا اخیرا بازسازی و فضای آن گسترده شده است خاطرنشان کرد: فضای آشپزخانه و اسکان را اخیرا بزرگ کردیم تا جمعیت زیادی را پذیرا باشیم و امیدواریم اهل بیت(ع) از ما راضی باشند.
سپس به اصرار آقای مظاهری شام را در آن موکب ماندیم و کنار زوار اربعین حسینی از غذای نذری خوشمزه امام حسین خوردیم و بعد راهی شهر همدان شدیم.