صفحه 1 : زندگی با کتاب صفحه 2 : خبر همدان صفحه 3 : شهرستان صفحه 4 : خبر همدان صفحه 5 : ایران و جهان صفحه 6 : ورزش صفحه 7 : فرهنگ و ادب صفحه 8 : فرهنگی

۳۰
فروردین
۱۴۰۳

شماره
۵۵۹۳

امروز: ۳۱ (فروردین) ۱۴۰۳ ◀ ◀ Friday 2024 (Apr) 19

عناوین صفحه




نزدیک عید که می‌شد، کرسی‌ها یکی یکی جمع می‌شدند و اهالی خانه دیگر در سرد جا می‌خوابیدند،چال کرسی‌ها را با جارو نرمه می‌روبیدند و باتخته‌ای رویش را می‌بستند تا فرششان را در اتاق پهن کنند.کرسی‌ها را جمع می‌کردند تا روی چال پر از آتش کرسی را که حالا دیگر با نزدیک شدن بهار خاموش شده بود بپوشانند. کرسی‌ای که تا همین چند روز پیش همه اهل خانه را دور هم جمع می‌کرد و گرمای خانه‌ها بود حالا دیگر به کناری می‌رفت تا ارسی‌ها باز شوند و نسیم دلنواز بهاری بر سرو روی اتاق‌ها بوزد. خانم‌های خانه هوای بهار را که می‌شنیدند آستین‌ها را بالا می‌زدند و شروع به دوده گیری می‌کردند.
به قول قدیمی‌های همدان، چهل و پنج زمستان بهتر از چهل و پنج تابستان است. آخر عطر آمدن بهار می‌آمد از نیمه زمستان و امید فصلی نو با رسیدن موعد گرما، همدانی‌های خسته از سوز زمستان را نویدی تازه می‌بخشید.
چه شوقی داشت وقتی اولین دوذری(دو ذرعی) روی تراس یک خانه تکانده می‌شد و وندیک ها(پنجره ها) شسته می‌شد. وقتی اهل خانه شروع می‌کردند به شستن حیاط و ایوان و هشتی، از سرو روی شهر بوی تازگی می‌آمد و عطر نو شدن. کاتانه‌ها و گرد و غبار‌های گوشه و کنار‌های دیوار و سقف ویا تیرهای چوبی سقف را یکی یکی با داریکه‌ای که به تهش کنه (کهنه) بسته بودند می‌گرفتند. همه جا را با جاروکله می‌رفتند و تمیز می‌کردند و می‌خواندند "کنه‌ها می‌ره تمیزی میا دوده‌ها می‌ره سفیدی میا". در مراسم کوزه اشکستن تنگله‌های (کوزه‌های کوچک آب) کهنه را دور می‌انداختند تا برای سال نو کوزه‌های گلی نو بخرند.
در و دیوار خانه را با گچ سفید می‌کردند تا دوده‌های سال گذشته از سروروی دیوارها پاک شود. جغجغه‌ها را که در طول سال بر روی پشت بام خانه روییده بود می‌کندند و آتش می‌زدند تا صدای جغجغش در بیاید.
سر آب دوباره،سر چشمه سید قندی، چشمه سیدجلالان، چشمه قربان، چشمه غوله، چشمه باغ میرعقیل چه خبر بود! زنان ظرف‌ها و لباسهایشان را می‌آوردند برای شستن.سر جوی‌های آب پر می‌شد از دخترکان جوانی که سبد رخت چرک هایشان را آورده بودند تا بشویند. چوبک‌ها و صابون‌های رختشویی در دستشان بالا و پایین می‌شد و تمام کثیفی‌ها شسته می‌شد. بعضی‌ها هم فرش هایشان را سوار گاری می‌کردند و می‌آوردند سرچشمه تا بشویند. خلاصه سرچشمه‌ها غوغایی بود دم عید که می‌شد!



ارسال ديدگاه

نام:
پست الکترونیکی:
کد امنیتی:
ديدگاه: