۱۶
مهر
۱۴۰۳
شماره
۵۷۲۵
عناوین صفحه
هگمتانه، گروه خبر همدان: 40 روز از درگذشت حجتالاسلام سیدآقا حسینی معلم نستوه و دانشمندی بینظیر گذشت.
به گزارش خبرنگار هگمتانه، حجتالاسلام سیدآقا حسینی مدیرکل اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان چهل روز پیش از این پس از تحمل یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت.
تدریس در حوزه و دانشگاه، معاونت فرهنگی مؤسسه آموزشی الوند و عضویت در هیأت علمی دانشگاه بوعلی برخی از مسؤولیتهای این پژوهشگر و معلم دانشمند در دوران حیاتش بود.
حجت الاسلام سیدآقا حسینی در طول دوران مدیریت بر فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان، جشنواره فیلم کودک و نوجوان را در استان برگزار کرده است و در حوزه مباحث اقتصادی نیز صاحب نظر بود.
کتابخانه شخصی حجت الاسلام سید آقا حسینی حاصل 50 سال پژوهش وی یکی از منحصربه فردترین هاست که منجر به ساخت یک مستند شده و از صدا و سیمای مرکز همدان این مستند پخش شده است. تالیفات ایشان بخشی از این کتابهای ارزشمند را تشکیل میدهد و برخی از این کتب، از منابع نایاب هستند.
از خدمات وی میتوان به جذب 60 میلیارد ریال اعتبار برای ساخت نخستین پردیس سینمایی استان در سال 1386، برگزاری دورههای آموزشی و تشکیل سپاه هنری در همدان در سال 87، برگزاری چهارمین کنگره عاشورا پژوهی در سال 1388، پیگیری ساخت نخستین کتابخانه تخصصی رضوی در سال 1388، مردمی سازی جشنواره فرهنگی هنری امام رضا(ع) در سال 1387 اشاره کرد.
وی متولد سال 1332 در روستای سنگستان همدان بود که از دوران کودکی به مطالعه علاقه داشت چرا که حیات و بقا را در مطالعه میدانست. حجتالاسلام حسینی دارای پنج فرزند (2 پسر و سه دختر) هستند.
در دوران انقلاب فعالیت مبارزاتی علیه رژیم پهلوی داشتند و به همین خاطر ساواک بارها به دنبال دستگیری ایشان بود، او رمز سعادت را در انقلاب اسلامی میدانست و در این راستا و در اعتلای اسلام بسیار کوشید.
این روحانی فقید سالها به تحصیل علم و نشر دانش پرداخت، تحصیلات حوزوی را تا اجتهاد پیش برد و تحصیلات دانشگاهی را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد و در این مقطع تحقیقات وسیعی در حوزه علمی که آموخت انجام داد، علم ایشان وی را به شناخت ابعاد وجودی تاریخ معاصر جهان اسلام رساند.
این روحانی پارسا تا 70سالگی مشغول علم آموزی بود به طوری که با وجود بیماری روزی 12 تا 14 ساعت مطالعه میکرد، درحالی که قبل از ابتلا به بیماری زمان مطالعات ایشان به بیش از این ساعات هم میرسید.
این استاد عالی قدر تالیفات زیادی در مورد یهودیت و صهیونیست و آسیب آنها به اسلام و مسلمین دارد و کتابهایی در خصوص زنان در تاریخ اسلام گردآوردی نموده و میتوان گفت آثار قابل توجهی در مورد اسلام به یادگار گذاشته که منشا آثار و خدمات ارزشمند و ماندگاری در نشر و گسترش معارف انقلابی و اسلامی است.
با اینکه این معلم دانشمند به دلیل پرداختن به امور پژوهشی تمایلی به مصاحبه نداشت و از رسانهای شدن گریزان بود، آخرین مصاحبه خود را با روزنامه هگمتانه انجام داد که با تیتر " کالبد دین را بشکافید" در تاریخ 14 شهریور امسال منتشر شد.
ایشان در این گفتگو بر کالبد شکافی دین و قرآن تأکید کردند و پژوهش را راهکار دستیابی به یقین و ولی شناسی دانستند.
وی در این گفتگو تأکید داشتند که با زمینههای تحقیقاتی که به وجود آمده است میتوان به باطن دین پی برد البته نمیگوییم که ظاهر دین را انجام ندهیم.
حجت الاسلام حسینی به مواردی چون تولد حضرت امام علی(ع) در قلب خانه خدا اشاره کرد و با بیان اینکه باید چرایی آن را پیدا کنیم، معتقد بود که اگر میخواهید بچه مسلمان خوبی باشید و یا اینکه دستی در آتش اسلام و انقلاب داشته باشید باید عمق قضایای زندگی را بشناسید و با عبور از درشت بینی به سمت ریز بینی در مسائل دین، میتوانید با اعماق اتفاقات جهانی آشنا شوید در غیر این صورت هر چقدر هم قرآن بخوانیم به جایی نمیرسیم.
یکی از مهمترین تألیفات ایشان که ثمره بیش از یک دهه مطالعه و پژوهش این عالم فرهیخته است پژوهشی پیرامون همسران انبیاست. در این اثر که به نظر میرسد به زودی آماده انتشار شود به موضوع مهمی در زمینه ملیت همسران انبیا اشاره میشود که از کشورهایی چون اسپانیا، روم، ایران و... هستند و به این ترتیب شخصیت امام زمان حضرت ولی عصر(عج) به واسطه مادرانی از کشورهای مختلف شخصیتی جهانی خواهد بود.
به مناسبت چهلمین روز درگذشت ایشان جمعی از اهالی فرهنگ و هنر همدان گرد هم آمدند و ضمن گرامیداشت یاد و خاطره آن مرحوم به بیان خاطراتی از ایشان پرداختند که در ادامه میخوانید.
دکتر سید علیاکبر فامیلروحانی، استاد دانشگاه: حجتالاسلام حسینی بسیار وظیفه شناس بودند
سابقه دوستی ما با حاج آقا حسینی به دوران انقلاب اسلامی برمیگردد، زمانی که جلساتی در شهر تشکیل، گزارش کار ارائه، کاستیهایی عنوان و راهکارها بیان میشد. در واقع این جلسات تصمیمگیری برای استان و به خصوص شهر همدان بود که یکی از اعضای آن نیز حاج آقاحسینی بودند.
مرحوم حاج آقا حسینی در این جلسات مرتب حضور داشتند و بسیار هم وظیفه شناس بودند. کار من حضور و غیاب جمع بود، فرصت را غنیمت میشمردم و از بسیاری از بزرگان و افراد سرشناس شهر، اگر دیر میرسیدند، جریمههای سنگینی میگرفتم تا صرف اموری بشود.
این جلسات چند سال ادامه داشت و کار ما نیز به این شکل بود تا اینکه مسؤولیتی در دانشگاه بر عهده گرفتم و از آن جمع جدا شدم. در محیط کار جدید نیاز به یکسری وسایل بود و تصمیم گرفتم از وسایل قبلی استفاده کنم و به همین خاطر میزم را انتقال دادم، یک روز کشواش را که باز میکردم، مبلغی پول یافتم، مربوط به همان جریمهها بود منتها دیگر آن پولها ارزش خود را از دست داده بودند و نمیشد صرف امورخیریه کرد.
حجتالاسلام عباس موسیوند: سیدآقا شور و نشاط خاصی در هم کلامی با طلاب داشتند
یک روز سیدآقا حسینی را برای سخنرانی در جلسهای در حوزه علمیه همدان دعوت کردیم و آمدند، صحبتهایی داشتند که جالب بود، خصوصیات بارزی داشتند که از آن روز در ذهنم باقی مانده است.
حاج آقا حسینی شور و نشاط خاصی در هم کلامی با طلاب داشتند، ایشان در حضور طلبههای جوان چنان روحیه بانشاطی گرفته بودند که تصور نمیکردم یک نفر بزرگتر با جوانان صحبت میکند و گویی هم سن آنها باشد. برای آن جمع وقت زیادی گذاشتند و بسیاری از مسائل را عنوان کردند.
در این جمع به دفعات وقتی موضوعی را بیان میکردند، مربوط به همان بحث منابعی را هم معرفی میکردند که این نشان از عمق مطالعاتی آن مرحوم داشت و واقعا به بسیاری از مسائل اشراف کامل داشتند.
حجتالاسلام یوسفی: متانت، ادب و سادهزیستی حاج آقا حسینی مثال زدنی بود
متانت و ادب حاج آقا حسینی مثال زدنی بود، در کلاس درس با وجود اینکه سنی داشتند و خیلی نمیتوانستند سرپا بایستند، اما همیشه ایستاده درس میدادند، طوری شد که یک روز گفتم «حاج آقا بنشینید، خیلی سرپا میایستید، اذیت میشوید، طلبهها هم میگویند کل ساعتی که تدریس دارید، سرپا هستید»، ایشان در پاسخ گفتند « آنقدر طلبهها و درسی که برای آنها تدریس میکنم، قابل احترام است که به خود اجازه نمیدهم بنشینم و تدریس کنم».
ادب و احترامی که برای همه قایل بودند واقعا جالب و مثال زدنی بود. ایشان بچههای کلاس را خیلی برای ادامه تحصیل تشویق میکردند، مثلا وقتی میشنیدند کسی کارشناسی ارشد میخواند بسیار خوشحال میشدند و میگفتند حتما تا دکتری ادامه بده. هنگامی هم که در درسی مشکل داشتیم و نیاز به مشاوره و تحقیق و پژوهش، به منزل ایشان میآمدیم و آن مرحوم هم با روی باز پذیرای ما بود و به خوبی از راهنماییهای ایشان بهره میبردیم.
در دوره مدیرکلی فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان ایشان، ما مطالعات یهودشناسی داشتیم و نیازمند تحقیق و پژوهش بودیم، برای این منظور به ما وقتی را هنگام اذان ظهر در محیط کارشان دادند. سرساعت رسیدیم و اذان شد، رفتیم برای نماز و برگشتیم، مسؤول دفتر ایشان گفتند «اگر اجازه بدهید، ایشان ناهار را میل کنند بعد شما داخل تشریف ببرید، حاج آقا از صبح که میآیند درگیر کارها هستند، امروز صبحانه هم نخوردهاند، قطعا اگر بشنوند که شما آمدید، دیگر چیزی نمیخورند تا جلسه را برگزار کنند، برای ایشان طلبهها طور دیگری قابل احترام هستند»، ما هم اتفاقا اصرار کردیم حتما ناهارشان را بخورند، جالب است ناهاری هم که خوردند بسیار مختصر و یک تن ماهی بود. شنیدیم که حاج آقا همیشه این رویه را دارند و خیلی ساده زیست هستند.
دکتر علی اکبر حائریموحد از همکاران و دانشجویان سیدآقا: در هیچ درسی بدون وضو وارد نشدند
ارتباط ما با حاج آقا به قبل از مدیرکلی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی برمیگردد. در دانشگاه آزاد اسلامی همدان افتخار شاگردی ایشان را داشتم و افتخار بعدی هم این بود که مدیر ما در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی باشند.
دورانی که دانشجوی ایشان بودم، روزی به من گفتند « تا امروز در هیچ درسی بدون وضو وارد نشدهام، چه دوران طلبگی و چه در دوران تحصیل، سعی کن تا زمانی که هستی و قادر به انجام کار، با وضو آن کار را انجام دهی که خداوند برکت زیادی به کارت میدهد»، این موضوع واقعا در زندگی ایشان نمود داشت و امیدوارم ما هم بتوانیم ذرهای از اخلاقیات ایشان را به یدک بکشیم.
حجتالاسلام سید سعید بطحاییان: حاجآقا غرق در مسائل علمی بود
تصویری از دوران نوجوانی ایشان در ذهنم است، آن دوران به قبل از حوزه علمیه برمی گردد. خاطرم نیست به چه مناسبتی خدمت ایشان بودیم، اما نتیجه آن دیدار این بود که شخصیتی در ذهنم شکل گرفت که غرق در مسائل علمی بود. حاج آقا یک اتاق پر از کتاب داشت، این نشان از سطح علم و معلوماتشان داشت.
در طول دوران زندگیم چند نفر از بزرگان شهر تصاویر زیبایی را در ذهنم ساختند، مرحوم «آیتا... تاللهی» و مرحوم «آقا نجفی» از جمله این افراد هستند، دوران نوجوانی بارها خدمت آیتا... تاللهی بودم و با وجود اینکه خیلی متوجه صحبتهایشان در آن سن کم نمیشدم، اما چهره نورانی ایشان مرا جذب خود میکرد. این افراد در طلبه شدنم خیلی نقش داشتند. اما شخصیتی هم که هرگاه اسمش میآمد و همان حس دوران نوجوانی را داشتم، مربوط به مرحوم سید آقا حسینی است. گاهی حرف زدن لازم نیست و تنها یک تصویر انسان را به جهتی میکشاند. تصویر انسانی پژوهشگر، فاضل و دنباله رو علم را در ایشان یافتم.
روزی در مسجد زنگنه برای طلبهها مراسمی برگزار شده بود، ایشان آمدند و در آن جمع صحبت کردند، در این جلسه همان نشاطی را که دوستان عرض کردند من هم به عینه دیدم. انسانهای اهل علم اینطور هستند، نشاط و سرزندگی از چهره آنها میبارد.
جالب است حاج آقا چنان ذوق صحبت و گفت و گو را داشتند که عنوان کردند، هرگاه صلاح بدانید میآیم و برای شما طلبهها صحبت میکنم، موضوعاتی را باز میکردند که به معلومات ما بسیار افزوده میشد. رفتار ایشان طوری بود که من هم برخود وظیفه دانستم در نشر علم و به نوعی زکات علم بکوشم.
دکتر علی طاهری استاد دانشگاه: اعتقاد داشتند که آینده اسلام به دانش ما نیاز دارد
افتخار شاگردی حاج آقا حسینی را داشتم، در بسیاری جلسات مختلف ارزشی هم در محضر ایشان بودم، با بزرگواری تمام چند سال مدیرعاملی بنیاد نهجالبلاغه را عهده دار بودند، موقعی که مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی شدند، سالن جلسات ارشاد را برای جلسات بنیاد نهجالبلاغه اختصاص میدادند و تأکید داشتند که هرگاه جلسهای داریم، میتوانیم از آن فضا استفاده کنیم، بعدا هم در سالن شهید آوینی اتاقی برای این منظور به ما اختصاص دادند.
میتوان از وسعت نگاه ایشان به مسائل و تأکیدشان به علم و پژوهش هم سخن گفت، سال 67 دانشجوی ایشان بودم که در کلاس تأکید داشتند همواره خواندن و مطالعه را در برنامه داشته باشیم و عنوان میکردند که آینده اسلام به دانش ما نیاز دارد.
صبح یکی از روزهای دوران دانشجویی هم وقتی در خیابان تختی ساکن بودم، به سمت نانوایی محل رفتم، اما بسته بود، برای پیدا کردن یک نانوایی راهی خیابانها شدم و به چهارراه کبابیان رسیدم، آنجا یک نانوایی لواشی بود، از دور دیدم کسی ایستاده و یک کتاب حجیمی هم در دستش. جلوتر رفتم و دیدم حاج آقا حسینی در صف نانوایی در آن هوای گرگ و میش مطالعه میکند. ایشان برای چند دقیقه در صف هم وقت را غنیمت شمرده بودند و داشتند مطالعه میکردند. از همان روز متوجه شدم آن مرحوم یکی از مصادیق « کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکم...»است و این موضوع را همواره به طلبهها گفتم و روزی هم که فوت کردند، جلسهای در کردستان داشتم که اتفاقا در آن جمع هم نکتههای اخلاقی از ایشان را بازگو کردم.
سیدمرتضی دیباج از بستگان حجتالاسلام سیدآقا حسینی: تأکید سیدآقا تفکر منظومهای بود، تأکید داشت برای اینکه یک بعدی فکر نکنیم، باید عرفان را در کنار فلسفه، فلسفه را در کنار تاریخ ببینیم
قبل از انقلاب به لحاظ قرابتی که با ایشان حاصل شد، ارتباطهایمان شکل گرفت. آقا سید با همسر شهید دیباج ازدواج کرد و به واسطه آن ما هم با ایشان ارتباط گرفتیم.
صبر و متانت در وجود ایشان موج میزد، با همان روحیه اخلاص، فرزند شهید را هم به خوبی تربیت کرد. در هر جمع و محفلی بود، سعی میکرد مطالبی را به نوعی بیان کند که به فراخور آن جمع باشد. حتی خود پیگیر میشد که چرا گاهی جلسات تکرار و یا مرتب تشکیل نمیشود.
گاهی به خدمت ایشان در منزلش میرسیدیم، چند عکس زیبا به اتاقش زده بود، یکی عکس متعلق به شهید آیتا... بهشتی بود، از ایشان مطالب زیادی در مورد رعایت وقت و عدم بطالت عمر بیان میکرد. عکسی هم از روحانی جلیل القدری از کشور لبنان داشت که از ایشان به پایه گذار مبارزه علیه صهیونیست و آمریکا یاد میکرد.
همیشه در سفارشات خود به «ولایت» تأکید داشت، میگفت که باید به ولایت فقیه تمسک جست، منویات ایشان را هیچگاه فراموش نخواهم کرد.
در دانشگاه آزاد اسلامی هم خدمت ایشان بودیم، چیرگی و تسلط بسیار فراوانی در بیان مسائل متعدد داشت. امروز ما کسی را از دست دادیم که همواره سفارش میکرد باید به صورت منظومهای فکر کرد. میگفتند همه اجزای عالم به هم تکیه دارند و چون پیوستگی وجود دارد، به ذات اقدس الهی ختم میشود. ایشان تأکید داشت برای اینکه یک بعدی فکر نکنیم، باید عرفان را در کنار فلسفه، فلسفه را در کنار تاریخ ببینیم.
مجموعه کتابخانهای داشت که به تنوع میشد کتابهایی را یافت که شاید در خیلی از کتابخانهها و کتابفروشیها نتوان پیدا کرد. بیش از 12 ساعت در طول روز مطالعه میکرد و قریب به 80 نوشته و کتابت دارد که خوشبختانه اینها برای ما باقی مانده است.
دکتر غلامرضا فریدونی مدیرکل دفتر امور فرهنگی و اجتماعی استانداری همدان: تأکید سیدآقا بر تشکیل هیأت جهانی با نام «حسینیه جهانی اباعبدالله(ع)»
در دانشگاه و برخی از محافل خدمت مرحوم حاج آقا حسینی بودیم، گاهی هم به منزل ایشان میآمدیم و جمع صمیمی را باهم داشتیم. ایشان آنقدر کتاب داشتند و هر روز مطالعه میکردند که اتاقشان را کتاب برداشته بود، طوری که دورتادور چیده بودند و جای خالی پیدا نمیشد.
حاج آقا حسینی شخصیت چند بعدی داشتند، شاید خیلیها به بعد علمی ایشان بپردازند اما در تعبد هم دستی در آتش داشتند. در جهاد سازندگی وقتی نماز ظهر را میخواندند، برای نوافل ظهر و عصر هم که هر کدام هشت رکعت است، میایستادند و به جمع هم میگفتند « همه بایستید و نماز نافله ظهر بخوانید، هر کسی هم نمیتواند این نماز را کامل بخواند، دو رکعت و بخش کمی را به جا آورد» قبل از تکبیرهایش هم «سلام بر فاطمه (س)» را بر زبان جاری میکرد.
اتفاقا من هم یادم هست، یک بار در کلاس به ما گفتند که تا آن روز هیچ کلاسی را بدون وضو وارد نشدهاند، شاید گفتنش برای ما آسان باشد اما این واقعا کار سختی است.
بگذارید خاطرهای هم تعریف کنم، در سال 83 برای انتخاب اعضای هیأت امنای هیأت رزمندگان، انتخاباتی برگزار کردیم، تعدادی از دوستان در این انتخابات حضور داشتند و حاج آقا حسینی هم همینطور، اتفاقا ایشان رای هم آوردند، ما هم جزو آخرینها بودیم و رای آوردیم تا افتخار حضور در جمع حاج آقا را داشته باشیم.
آقا سید هر هفته در جلسات حضور داشتند، وسعت دید ایشان جهانی بود، تأکیدی که در این جلسات داشتند این بود که هیأت مذهبی جهانی را تشکیل دهیم که در قالب آن افرادی از کشورهای لبنان، فلسطین و سوریه به همدان بیایند و یک هیأت جهانی با نام « حسینیه جهانی اباعبدالله(ع)» را به جهان معرفی کنیم.
گویا حاج آقا حسینی زمانی که مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان شدند، توانستند نمونهای از این اقدام را انجام دهند. ایشان از رزمندگان و مجاهدین جهان اسلام به جشنواره فیلم کودک و نوجوان همدان به عنوان نمادی از مقاومت در جهان آوردند.
حاج آقا حسینی در ابعاد مختلفی نورافشانی و علم افشانی داشتند و الهام بخش تمام جوامع بودند. ادبی که داشتند نمونه بود، طوری که در گفتن برخی از کلمات به خوبی رعایت میکردند.
دکتر حسن رحیمیروشن از اساتید دانشگاه: الگو و نمونه در دو مجموعه حوزه و دانشگاه
حاج آقا حسینی اولین مسؤول بسیج اساتید استان بودند، البته بنده خیلی توفیق ارتباط با ایشان را نداشتم، سال 90 که از دانشگاه پیام نور به دانشگاه بوعلیسینا آمدم، ایشان به تازگی بازنشسته شده بودند، اتاقی که در حال حاضر اتاق کارم در دانشکده اقتصاد است، قبلا متعلق به ایشان بود، نام مبارکشان هم بر روی یکی از کمدها هنوز باقی است.
اخیرا روز حوزه و دانشگاه را سپری کردیم و باید بگویم که ایشان الگو و نمونه در دو مجموعه حوزه و دانشگاه بودند، استاد مجرب دانشگاهی و کسی که ردههای مختلف حوزوی را طی کرده بود. امیدواریم ما هم در راه ایشان و راه بزرگان اسلام قدم برداریم و بتوانیم منشأ خیری در جامعه باشیم.
دکتر سیدعلی اصغر تروهید مدرس دانشگاه: نوع برخوردش با دانشجو به گونهای بود که دانشجو احساس عزت کند
دوره کارشناسی افتخاری بود و حاج آقا استادم در درس «تاریخ اسلام» بودند، درسی که ایشان ارائه میدادند با یک اشراف کامل و جدیت خاصی بود، خیلی شیرین و شیوا ارائه میکردند، به طوری که اکثر دانشجویان با اشتیاق خاصی سر کلاس درس ایشان حاضر میشدند. با وجود اینکه درس تاریخ اسلام را یاد میگرفتیم از درس اخلاق نیز حین بیانات شیرین ایشان بهرهمند میشدیم.
احترام دانشجو را خیلی نگه میداشت، نوع برخوردش با دانشجو به گونهای بود که دانشجو احساس عزت کند. حاج آقا جزو اساتیدی بودند که همواره از ایشان به نیکی یاد میشود و ما هم ذکر خیرش را داریم.
چند بار به هیأت سادات دعوت شدند و سطح صحبتهای ایشان به گونهای بود که جمع هیأتیها با اشتیاق به سخنان ایشان گوش میدادند.
زوارهای همکار سیدآقا حسینی: هدیه دوچرخه به رضویان از سوی سیدآقا
افتخار شاگردی ایشان را در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی داشتم، ایشان در مسؤولیت مدیرکلی این مجموعه خدمات ارزندهای را داشتند، به خصوص مطالعات زیادی را در حوزه سینما داشتند، آمدن جشنواره فیلم کودک و نوجوان هم از اصفهان به همدان با پیگیری ایشان بود وگرنه امکان آن نبود و خیلی کار سختی بود. با اینکه دیگر مسؤولان اصرار داشتند که بخشی از کار به پیگیری خود آنها برمی گردد اما من به جرأت میگویم بیش از 90 درصد کار به خاطر تلاش حاج آقا حسینی بود، چون ایشان به خوبی سینما را میشناخت و این اتفاق هم به این شکل در همدان افتاد.
یک سال قبل از اینکه جشنواره به همدان بیاید، مرتب در مورد سینما، سینمای جهانی، هالیوود، صهیونیست و... مطالبی را برای مسؤولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میفرستادند و همین باعث شد که همدان یکی از استانهای بعد از اصفهان و آزمونه جشنواره باشد. استانهایی به خاطر اعتبارات و امکانات بهتر از همدان به دنبال این جشنواره بودند اما اعتبار علمی حاج آقا حسینی باعث شد که این جشنواره به همدان بیاید.
سال 59 حاج آقا مدیرکل اداره بازرگانی بودند، آن موقع آقای امیر شهاب رضویان، کارگردان بنام کشور از استان همدان، تقریبا 10 ساله بودند که خدمت حاج آقا حسینی میرسند و از ایشان میخواهند که به او دوچرخهای بدهند، آن زمان دوچرخه را از طریق اداره بازرگانی توزیع میکردند، وقتی این درخواست میشود ظاهرا به دلایل مالی درخواستکننده اتفاق نمیافتد. این ماجرا گذشت و در جشنواره فیلم کودک و نوجوان، قرار بود فیلمی به نام « مینای شهر خاموش» اکران شود که کارگردان آن آقای امیرشهاب رضویان بود، همان روز اکران فیلم، در اتاقم نشسته بودم و قرار بود شب این فیلم در سینما قدس با حضور کارگردان اکران شود، حاج آقا به من گفت« برو یک دوچرخه قدیمی تهیه کن و بیار» من هم چشمی گفتم و رفتم و تهیه کردم و به اتاق آوردم، ساعت حدودا 11 سید آقا به من گفت «دوچرخه را بیاور تا به سینما قدس ببریم»، گفتم «حاج آقا دوچرخه و سینما؟!»، گفت «بیار کارت نباشد»، دوچرخه را بردیم و پشت سن قایم کردیم، زمانی که فیلم اکران شد و آقای رضویان روی سن آمد و در مورد آن فیلم صحبت کرد، حاج آقا دوچرخه را آورد و گفت « این دوچرخه به آن سالهایی برمی گردد که شما درخواست کرده بودید و چون پولش را کامل نداشتید بدهید، ما این را پست کرده بودیم و الان به دستتان میرسد»، یادم هست به خاطر این شوخی و کار جالب حاج آقا فضای سالن پر از خنده شده بود.
از سال 66 در اداره ارشاد بودم و سال 90 بازنشسته شدم، در این مدت خیلی از مأموریتها با حاج آقا حضور داشتم و میتوان به جرأت گفت که ایشان از زوایای اخلاقی، فکری و علمی و وسعت دیدی که به فرهنگ و هنر داشت، الگو و نمونه بود.
سیدمحمدکاظم حجازی مدیرعامل مؤسسه شهید مدنی: همواره جلسات ایشان ختم به شوق و اشتیاق به آینده به خصوص در مورد آینده نظام جمهوری اسلامی بود
اولین آشنایی ما سال 59 در اداره بازرگانی بود، ما یک مجموعه فرهنگی داشتیم و رفته بودیم تقاضایی از این اداره از محضر حاج آقا حسینی داشته باشیم. برای شکلگیری هیأت « راه شهیدان» هم از ایشان بهره بردیم، بعد در دانشگاه شاگرد ایشان بودیم و بعد هم نسبت به حل موضوعات اجتماعی به حد مشورت زحمتشان دادیم، آخرین بار در ماه مبارک رمضان اخیر بود که یک سلسله بحثهای قرآنی را از حاج آقا ضبط کردیم تا بتوانیم پخش کنیم.
قریب به 42 سال از تاریخ سال 59 میگذرد و ایشان در این سالها همواره ادب و احترام را داشتند و ذرهای از آن کم نشده بود، فرقی نمیکرد با همه به فراخور سنشان رفتار میکرد. اخیرا که تصادف کرده بود میدیدیم که با آن وضعیتی که داشت بازهم تلاش میکند تمام قد در مقابل مخاطبش بیاستد و احترام داشته باشد.
مرحوم سید آقا حسینی هم خود آینده پژوه بود و هم دیگران را به آینده پژوهی توصیه میکرد، با مخاطبهای مختلف برحسب ویژگی شخصیتی و بر اساس کششان صحبت میکرد. همواره جلسات ایشان ختم به شوق و اشتیاق به آینده به خصوص در مورد آینده نظام جمهوری اسلامی بود.
احمد شعبانیراد از شاگردان حجتالاسلام حسینی: مطالعه و تفکر بسیار را راه غلبه بر استرس میدانستند
سال 71 بود، منزل حاج آقا حسینی در آپارتمانهای بانک رهنی بود، تقریبا نوجوانی 14 ساله بودم که خدمت ایشان رسیدم، آن زمان خیلی مسلط به درس نبودم و شاگرد زرنگ محسوب نمیشدم، اولین جلسهای که با ایشان داشتم، تلنگری در من ایجاد شد و باعث شد که به درس و کتاب علاقمند شوم. چهار سال خدمت ایشان بودم تا اینکه به دانشگاه هم قدم گذاشتم و از قضا به عنوان دانشجو هم از برکت وجود ایشان بهره بردم.
دوران دبیرستان موقع کنفرانس و درس جواب دادن خیلی استرس داشتم، با حاج آقا درمیان گذاشتم و ایشان در جواب گفتند «اگر میخواهی تسلط کافی به این گونه مسائل داشته باشی، سعی کن ذهن و مغزت را پر کنی تا بتوانی راحت حرف بزنی. سعی کن مطالعه زیادی داشته باشی و زیاد هم فکر کنی». این نکته تا امروز برایم ملکه شده است و حتی میتوان گفت که برای جوانان امروز درس بزرگی است.
گاهی در اتاقش که مینشستیم و صحبت میکردیم، باب حرفی میشد و در مورد یک دانشمند یا اندیشمندی صحبت میکرد، بعد میگفت که آقای شعبانی بلند شو و آن کتاب جلد مثلا نارنجی را بیاور، بعد صفحه فلان را باز کن، میدیدم آن موضوعی را که برای ما تعریف کردند، در همان کتاب و همان صفحه در موردش گفته شده است. این موضوع نشان میداد که ایشان تسلط کافی به مطالب هر کدام از کتابهایشان دارند، واقعا کتابهای داخل اتاق ایشان دکور نبود و بلکه همه آنها را با دقت خوانده و برایش تفهیم شده بود.
یادم هست روزی هم در یک جلسهای بودیم و آقایی آمد و شروع به تعریف از ایشان کرد، حاج آقا نزدیک همان فرد نشسته بود و وقتی مدام از ایشان تعریف میشد، از خجالت سرخ میشدند، آخر جلسه هم به این فرد گفتند «اصلا راضی نبودم این حرفها را بزنید»، من هم واقعا میدیدم که از آن تعریفها اذیت میشوند.
سجاد صدیقی از شاگردان حجتالاسلام حسینی: در تراز انقلاب اسلامی، جهانی فکر میکرد
نسل ما خیلی مدیون حاج آقاست، زمانی که دانشجو بودیم، عمدتا حشر و نشرها و مشورتهایمان در فضای سیاسی، تشکلات و شخصی با ایشان میگذشت. سه ویژگی خاص را از مرحوم سیدآقا حسینی سراغ دارم، ایشان بزرگ شده انقلاب بود و مثل انقلاب جهانی فکر میکرد، نگاهش قومی و محلی نبود، همواره ما را به این توصیه میکرد که نگاه قومی و محلی نداشته باشید و نگاه جهانی داشته باشید؛ چرا که آینده را باید با این نگاه ساخت.
ایشان به معنای واقعی عالم بودند، هر بار که نشستهایی باهم داشتیم بدون استثنا یک یا دو پرسش را در ذهن ما ایجاد میکردند، پرسشهایی که محل تأمل و فکر بود.
میشد دور ایشان چرخید و مشکلات را حل کرد. قسمتی از امورات شخصی ما محرم ایشان بود، صحبتهایی را که نمیشد حتی با خانواده در میان گذاشت برای ایشان مطرح میکردیم. غلوی در صحبتهایم ندارم که بگویم کسی از دنیا رفته است و پس فقط خوبیها را بگویم، ایشان واقعا یک مرد به تمام معنا بود.
نسل ما بزرگ شده دستگاه اباعبدالله(ع)است و همه امورات خود را از آن حضرت طلب میکنیم، هنگامی که میخواستم ازدواج کنم، ماه محرم بود و کمی به سوگواری شهادت حضرت نشستیم و اشکی ریختیم و بعد هم متوسل شدیم تا عنایتی بفرمایند. گذشت و دو روز بعد از عاشورا، حاج آقا را در محوطه دانشگاه دیدم، دستم را گرفت و گفت«چه کار کردی؟»، گفتم «حاج آقا نمیدانم، شما استاد ما هستید، بگویید چه کار کنم»، گفتند« من یک گزینه خوب پیدا کردم اگر امکان بود حتما برای پسرم در نظر میگرفتم، یعنی میخواهم بگویم که چقدر برایم عزیز هستید که بهترین را در نظر گرفتم»، گفتم «حاج آقا هرچه شما صلاح بدانید»، این شد و قرار شد با پدرم صحبت کنند و ازدواج ما سرگیرد، البته این اتفاق طوری هم پیش رفته بود که خانمم خواب میبینند یک سید بزرگواری ایشان را برای ازدواج دعوت میکنند، همین موضوع محل اتصال و زندگی مشترک ما شد و ما امروز مدیون این بزرگ مرد هستیم.
سعید شهابینیا رئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای اسلامی شهر همدان: 16 ساعت مطالعه روزانه با کنارگذاشتن سمت مدیریت
اولین بار سال 81 با حاج آقا در دانشگاه پیام نور آشنا شدم، آنجا در واقع سخنرانی داشتند که نگاه جهانیشان در همان سخنرانی مشهود بود، به برنامهریزی بلندمدت برای تفکر جهانی تأکید داشت. برای راهکار برنامهریزی هم مثالی زدند که جالب بود، گفتند «کتاب را باز میکنم و اقوامی به منزل ما میآیند نه میشود مطالعه نکرد و نه اقوام را ندید، پس برای مدیریت وقت برنامهریزی شد و اقوام را دعوت کردم و گفتم که در تولد هر یک از ائمه اطهار(ع) یک نفر بانی شود و ما را دعوت کند و باهم مراسمی بگیریم، با این کار و جمع شدن ما حتی صندوق هم راهاندازی شد، هرماه یک بار خانه همدیگر میرفتیم و ضمن دیدار همدیگر، ترددها هم کمتر شد و وقت کردیم به دیگر کارهایمان مثل مطالعه هم برسیم».
خیلی روی مطالعه تأکید داشتند، مدتی مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان که شدند، از دانشگاه رفتند و وقتی بار دیگر برگشتند پرسیدیم «حاج آقا چه خبر؟»، گفتند« الان خیلی بهتر شده است قبلا تقریبا 5 ساعت مطالعه میکردم، امروز که مسؤولیت را کنار گذاشتم خیلی خوب شده است و روزی 16 ساعت مطالعه میکنم».
خاطرات بسیار است، ایشان همیشه در دسترس بودند و ما هم ملاحظه حال ایشان را نمیکردیم و مدام تماس میگرفتیم که حاج آقا کجایید؟ و خدمت ایشان میرسیدیم و از بیاناتی بهرهمند میشدیم، ایشان هم همیشه با روی باز پذیرا بودند و افرادی از طیفهای مختلف خدمت ایشان میرسیدند.
در شورای اسلامی شهر هم از ایشان خواستیم که کمک ما باشد، اتفاقا قبول کردند و در جلساتی که میآمدند، از ابتدا صحبتهای اعضای شورا را گوش میدادند و بعد که خود صحبت میکردند، افق، جهت و نگاه همه ما را به سمت دیگری میبردند و بسیار تأثیرگذار بودند.
سیام آبان ماه امسال به مناسبت هفته کتاب در حوزه فرهنگی برنامهای در شورا داشتیم و گفتیم از 6 کتابخوان برتر شهر همدان تقدیر کنیم که یکی از افرادی که به ذهن ما رسید حاج آقا حسینی بود، با ایشان هماهنگ کردیم تا خدمتشان برسیم اما متأسفانه بیمار بودند و قسمت نشد.
ساسان ضیایی از همکاران سیدآقا: مباحثه درباره سینما با معاون صفارهرندی به عضویت ایشان در شورای سیاستگذاری جشنوارههای بینالمللی کشور ختم شد
حاج آقا حسینی جامع الاطراف بودند، چه آن زمان که در این بیت محضرشان تلمذ میکردیم و چه در زمانی که در دانشگاه دانشجویشان بودیم. در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی هم خدمتشان بودیم و بنا به درخواست آن مرحوم هم سپاهی شدیم، همه ابعاد زندگی ایشان پر از درس بود.
دلیل ورود جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان به همدان هم دعوت ایشان بود، با استناد و دلیل خواستار این اتفاق شدند. میفرمودند سالها در حوزه کودک مطالعه کردهاند و راه ورود به خانواده را کودکان میدانستند و اعتقاد داشتند باید هر طور که شده این جشنواره را در استان برگزار کنند.
حتی شاید برخی از دوستان آوردن جشنوارهای به آن ابعاد و گستردگی را به همدان دور از ذهن میدانستند، چون تنها در تهران و چندین سال هم در اصفهان برگزار شده بود و ورود آن به همدان غیرممکن تداعی میشد.
سال 85 در دومین شورای اداری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که ایشان به معاون وقت این اداره، تأکید داشتند که جشنواره فیلم کودک و نوجوان باید به همدان بیاید. در جلساتی که ما خدمت حاج آقا حسینی بودیم، بارها ایشان اصرار به برگزاری این جشنواره داشتند، تا اینکه وقتی را از آقای جعفری جلوه؛ معاون سینمایی آقای صفار هرندی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفتیم و به حضورش رسیدیم، یکی از افرادی که آنجا بود میگفت که یک روحانی چه از سینما میداند و اصرار میکند که آقای جلوه را ببیند! اما به هر ترتیب ما این دیدار را انجام دادیم و صحبتهایی شد و زمینه ورود جشنواره به همدان فراهم شد.
در آن جلسه وقتی ایشان از سینما صحبت کرد، خاطرم هست دو جلد از کتاب «سینمای هالیوود با طعم صهیونیست» منتشر شده بود. حاج آقا شروع به صحبت در مورد صهیونیست کرد و از ابعاد بین المللی سینما گفت. آقای جلوه هم که به اذعان همه دوستان جزو باسوادترین معاونان آقای صفارهرندی بود و اشراف کامل به حوزه سینما داشت، حدود یک ساعت و چهل دقیقه با حاج آقا بحث سینمایی کرد. آنقدر آن زمان آقای جلوه به این صحبتها اشتیاق پیدا کرد که گفت باید این جلسات را ادامه دهیم، و این بابی برای جلسات دوم و سوم، جلسه سوم هم مصوب شد حاج آقا عضو شورای سیاست گذاری جشنوارههای بینالمللی کشور شوند.
کتاب را جلسه دوم برای آقای جلوه بردیم که در جلسه بعد گفتند« ابعادی برای من از این کتاب روشن شد، افق جدیدی از سینما مقابل چشمانم باز شده است». این شد که در نهایت جشنواره به همدان آمد.
ایشان به مسائل جهانی خیلی خوب اشراف داشتند و تأکید داشتند که ما هم به این حوزه ورود کنیم. میگفتند «باید هفتههای فرهنگی را با کشورهایی داشته باشیم»، روزی داشتیم با کشور گرجستان جلسهای را در این راستا میبستیم که خاطرم هست وسط جلسه سفیر ایران در استرالیا وارد شد، مدیرکل وقت از حاج آقا عذرخواهی کرد و گفت « اگر شما اجازه دهید این آقا وارد جلسه شوند، وقت با شماست و شما مایل باشید، مانعی ندارد»، حاج آقا هم پاسخ دادند «مشکلی نیست». وقتی بحث شروع شد، به یکباره موضوع روی استرالیا رفت یعنی در حدود چند دقیقه بعد از صحبت، حاج آقا درباره استرالیا و نقش زنبور در این کشور صحبت کردند و شاید این مسائل هیچ ارتباطی به هم نداشت اما درواقع نشان از اطلاعات ایشان در همه حوزهها داشت، طوری که سفیر استرالیا اصرار میکرد و میگفت که ابتدا به استرالیا بیایید و ما گفتیم داریم برای گرجستان کار را میبندیم اما بعد استرالیا هم در برنامه قرار میدهیم.
بد نیست از ساده زیستی حاج آقا هم بگویم، با ایشان سفرهای متعددی داشتم و این را به عینه دیدم، اگر شهرستان یا روستای کوچکی هم دعوت میشد خود را ملزم میدانست که برود. گاهی میگفتیم حاج آقا حجم کار بالاست و لغو کنید اما ایشان مانع میشدند.
در یکی از این سفرها یک روز گفتند راننده خسته است و باهم به سفر برویم، باهم راه افتادیم، ساعت 5 بعد از ظهر داشتیم برمیگشتیم و چیزی نخورده بودیم، تا اینکه یک نان بربری و یک پنیر در اندازه کوچک تهیه کردیم و وسط راه خوردیم، این هم ناهارمان شد و هم شاممان، آن زمان یک مدیرکل به آن شکل و با آن سادهزیستی سفرهایش را میرفت و برمیگشت.
در جشنواره امام رضا(ع) هم قرار بود به دعوت یکی از مدیرکلهای استان همجوار سفری داشته باشیم، ایشان در رانندگی سرعت داشت و پلیس خودرو ما را وسط راه متوقف کرد، حاج آقا عمامه اش را درآورده بود و پشت صندلی عقب بود، پلیس جلوتر آمد و وقتی عمامه را دید، گفت « حاج آقا شما چرا! از شما بعید است» درواقع دیر شده بود و باید شب هم برمیگشتیم و با سرعت رانندگی میکردیم، حاج آقا در آن لحظه به آن پلیس گفت «دست شما را میبوسم و هرآنچه جریمه کنید قبول میکنم، بله درست میفرمایید و خطا از من بود». خلاصه افسر هم جریمه نکرد و تنها هشدار داد و ما سرعت را کم کردیم و رفتیم.
سیدحامد تروهید: بعد از بهرهمندی از محضر ایشان انگیزه بینظیری میگرفتیم که باید بار سنگین امانت انقلاب اسلامی را به دوش بکشیم و مسألهها را حل کنیم
در فعالیتهای فرهنگی و تربیتی هرگاه احساس میکردیم بچهها بیانگیزه هستند و کارها به سختی پیش میرود، میگفتیم یک سر محضر حاج آقا برویم و ایشان ضمن هدایتها انگیزههایمان را بیشتر کند. اتفاقا بارها این اتفاق افتاد و سختیهای کار توسط ایشان برایمان آسان شد. طوری که وقتی از منزلشان بیرون میآمدیم، سرکوچه همراهانمان میگفتند احساس میکنیم که باید الان برویم و دنیا را به نفع جبهه حق تغییر دهیم، این موضوع به کرات در هر جلسه پیش میآمد و بعد از بهرهمندی از محضر ایشان انگیزه بینظیری میگرفتیم که باید بار سنگین امانت انقلاب اسلامی را به دوش بکشیم و مسألهها را حل کنیم.
حتی ایشان تأکید داشتند که بحرانها برای انقلاب اسلامی فرصت است و باید به خوبی از آن به نفع انقلاب بهره برد، این موضوعات همیشه آویزه گوش ماست.
ایشان روی مسائل بانوان و زنان نگاه خاصی داشتند، تأکید میکردند که همدان باید در کشور یک دانشگاه برجسته به نام «فاطمه الزهرا(س)» داشته باشد، البته در برخی از مجامع این موضوع که مطرح میشد برخی از مدیران اهمیت نمیدادند و افق دید حاج آقا را درک نمیکردند. ایشان همیشه میگفتند که مادران ائمه اطهار(علیهم السلام) هر یک بهترین زن آن روزگار و در عصر خودشان بودند و این ظلم تاریخی عدم شناخت باید برداشته شود.
ما در مجموعه تربیتمحور «انوارالزهرا(س)» سالها به عنوان استاد راهنما خدمت حاج آقا بودیم و در ادامه به همت خواهران توانستیم نام مادران ائمه اطهار(علیهم السلام) را روی جلسات قرآن دختران بگذاریم که خوشبختانه امروز هم فعال است. این اقدام جزو قدمهایی بود که حداقل میشد در این عرصه برداشت.
هرگاه خدمت ایشان میرسیدیم تا در خصوص سرفصلها و محتواها راهنمایی و هدایت کنند، هیچگاه ندیدیم ناراحت شوند و همیشه با روی باز این کار را انجام میدادند و واقعا شخصیت با متانت و عالمانهای داشتند.
چندین سال قبل در«انوارالزهرا» برای پسران برنامهریزی داشتیم و خدمت ایشان آمدیم، وقتی شروع به صحبت کردیم، میان حرفها گفتند«برای دختران چه کردید؟»، گفتم «حاج آقا کار برای دختران سخت است و دیر بازده و سرمایهگذاری روی مسائل تربیتی دختران موانع زیادی دارد»، ایشان با لحن قاطع که فقط یک بار از ایشان دیدم، گفتند «اگر برای دختران کاری نمیکنید، این کارها را جمع کنید. باور من این است اگر برای دختران سرمایهگذاری نمیکنید، برای پسران هم به جایی نمیرسد » و ما وادار شدیم و راهی جز آن نداشتیم که برای دختران هم کاری کنیم، خداوند توفیق داد و 12 جلسه به نام مادران ائمه اطهار(علیهم السلام) شکل گرفت، امیدواریم برای ایشان باقیات الصالحاتی شود.
تقریبا اوایل دهه 70 بود که در یک جلسهای که برخی از مدیران و فعالان عرصه فرهنگی هم بودند، جان کلام ایشان این بود مشکل 50 سال آینده جهان اسلام، عنصر خانواده است و محور خانواده مادر و زن است. ایشان راهبرد 50 ساله جبهه استکبار را به اضمحلال کشیدن عنصر محوری زن در خانواده بیان کردند و تأکید داشتند که باید برای این منظور طراحیهایی در عرصههای مختلف نظیر سینما، فیلم، سریال، کتاب و دیگر حوزههای فرهنگی انجام شود که اگر پیروز شویم قرن آینده متعلق به ماست و اگر شکست بخوریم 100 سال از قافله حرکت عقب افتادهایم.
متأسفانه برخی این حرفها را در آن جلسه درک نمیکردند اما30 سال از آن نشست میگذرد و ما میبینیم سریالهای شبکههای ماهوارهای و سریالهایی که همگی تمرکز خود را روی بانوان گذاشتهاند و در این حوزه سرمایهگذاری تخریبی میشود.
حاج آقا نظریهپردازی بود که جلوتر از زمان خود حرکت می کرد اما برخی از هم عصرهایشان، ایشان را درک نمیکردند. 30 سال قبل هیچ صحبتی از برخی مسائل نبود اما ایشان هشدار دادند و ما امروز بعد از سه دهه آثار آن را میبینیم، ایشان تأکید میکردند که راهبرد 50 ساله چیست و باید روی آن کار شود.
علی بقایی جانشین سازمان بسیج اساتید استان همدان: سید آقا
سید آقا حسینی با تمام مشغلهها و کمبود وقتی که برای مطالعات و اقدامات خرد و کلان داشت، اگر در دانشگاه و یا در حوزه در مواجهه با دانشجویان و طلاب و عموم مردم و حتی در تاکسی اگر شبهه یا مسأله ای با او طرح میشد علاوه بر اینکه در همانجا پاسخ آن فرد را میداد این انگیزه و رغبت را منتقل میکرد تا برای حل آن شبهه و اغناء آن شخص فرصتهای گفتگوی بعدی فراهم شود تا ابهام و گره ذهنی اش برطرف بشود و این روحیه بسیار گرانسنگ و کمنظیر بود.
دکتر محمد مهدی شیرمحمدی عضو هیات علمی دانشگاه: سید آقا حسینی پژوهشگر صبور و متفکر نو اندیش بود
همیشه گفتگو و صحبت با این عالم برایم جالب و جذاب بود. نگاه دقیق، علمی، متفکرانه و نو از ویژگی های بارز حاج آقای حسینی بود.
همیشه حرف ها و گفتگو های نو در کلامش موج میزد و جرقه های ذهنی را فعال میکرد از عالمانی بود که در گفتگو با او همیشه می شد حرف هایی شنید که تا بحال نشنیده بودی.
یادم می آید در یکی از صحبت هایی که سید آقا حسینی در موضوع مهدویت داشت از ویژگی های بین المللی امام زمان عج و مادران ائمه صحبت میکرد که حضرت وقتی ظهور میکنند یکی از ویژگی هایشان شخصیت های بین المللی مادر خودشان و مادران ائمه اطهار است که از اهالی کشورهای روم، اسپانیا، ساحل عاج، ایران و ... است. این موضوع دغدغه ذهنی من شد تا ۱۵ بیتی شعر با عنوان "حجت بین الملل" سرودم و همین اواخر چند ماه پیش که اشعار را برایشان خواندم بسیار خوشحال شدند و یک شادی و رضایت خاصی در چشمانشان دیدم که چطور سخنانشان می تواند منشا اثرات مختلف باشد.
یکی از برجستگی های این دانشمند پژوهش در مسائل نو و استمرار و صبوری در رسیدن به نتایج بود برایم جالب بود که ایشان حدود سیزده سال از عمرشان را معطوف به یک عنوان پژوهش در خصوص مادران ائمه کرده بودند. در حوزه پژوهش معمولا افراد اگر خیلی پر تلاش و پیگیر باشند هم این میزان روی یک موضوع خاص تمرکز نمیکنند و سعی میکنند پژوهش را زودتر به نتیجه برسانند و منتشر کنند ولی ویژگی جالب سید آقای حسینی این بود که این کار را حدود سیزده سال ادامه داده بود تا تکمیل شود و نه اینکه حجم مطالب را در این سیزده سال بالا ببرد بلکه تلاشی که ایشان داشتند کیفیت و دیدن بیشتر منابع در این موضوع است و در نهایت حجم کتاب را که همین اواخر ایشان به بنده نشان دادند مثل یک کتاب معمولی بود.
امیدوارم این اثر حاج آقای حسینی که خودشان تعبیر حاصل عمر بر آن داشتند به زودی منتشر و در اختیار علاقمندان و پژوهشگران قرار گیرد.
سلیمان حیدری دلگرم از اساتید دانشگاه: مرحوم حاج آقا و پدر شهیدان رستمی هیأت حل اختلاف واقعی را تشکیل داده بودند
حاج آقا معاون دانشجویی بود و 10 نفر مثل ایشان لیسانس داشتند؛ اخلاص، ادب و عدم پیگیری مسائل شخصیشان باعث شد 8 نفر از این افراد عضو هیأت علمی شوند و حاج آقا نباشد. البته ایشان یک بار هم نشد که بگوید چرا تبدیل وضعیت نشدند، با وجود اینکه مدتی معاون دانشجویی هم بودند، متأسفانه دانشگاه اوایل با ایشان برخورد خوبی نداشت اما ایشان برخوردش همیشه در همه حال خوب بود و واقعا معلم اخلاق بودند.
ما هم سمت بودیم و پست من 40 و ایشان 41. روزی باهم در اتاق نشسته بودیم و زمان انتخابات بود، حاج آقا عضو شورای بررسی یکی از انتخابات شده بودند که وقتی کار تمام شده بود، به من گفت که هیچگاه مسؤول بررسی و بازرسی پروندهها نباشم! پرسیدم چرا؟ گفت که پشت خیلی از افراد نماز میخواندم اما وقتی پروندهها را پیش من آوردند متوجه شدم که تشخیص واقعی افراد خیلی سخت است.سال 83 من و مرحوم حاج آقا و پدر شهیدان رستمی یک سال عضو هیأت حل اختلاف قوه قضائیه شدیم، سه نفری باهم یک شعبه داشتیم و انصافا این دو به قدری در جهت حل اختلاف تلاش میکردند که نمونه بودند و واقعا هیأت حل اختلاف واقعی را تشکیل داده بودند.
داود ابوترابی همکار حجتالاسلام حسینی: 38 پروژه را در استان در حوزه فرهنگ و هنر ایجاد و به سامان رساندند
حاج آقا تنها مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان بودند که برنامه محور پیش میرفتند، روی مسائل کودکان و زنان هم تأکید داشتند، سه جشنواره بینالمللی برای همدان آوردند که متأسفانه در دورههای بعد از این استان رفت. جشنواره بینالمللی فیلم کودک، جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی و جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان.
حاج آقا تأکید داشتند که همدان را در صدا و سیمای مرکز همدان و در سالنهای نهایت 500 نفره نگه نداریم و همدان باید روی آنتن کشوری برود و در سطح کشور مطرح شود. بهترین روش کار را هم استفاده از جشنوارهها میدانستند و میگفتند که ما باید محتوا را هم به جشنواره بدهیم. گستره رشتههای دانشگاه علمی کاربردی را هم با ورود به این دانشگاه بیشتر کردند و تعداد دانشجویان فراوان شد، خیلی علاقمند بودند که در حوزه فرهنگ و هنر افرادی آموزش ببینند و به صورت زیربنایی و اساسی در این حوزه کار کنند.
اقدامات مهمی هم روی پروژههای زیرساختی و عمرانی داشتند، کتابخانه مرکزی همدان را که از دهه 60 بلاتکلیف مانده بود به سرانجام رساندند. ایشان 38 پروژه را در استان در حوزه فرهنگ و هنر ایجاد و به سامان رساندند، از جمله بازسازی سینماهای استان، کتابخانهها و مجتمع شهید آوینی که به یادگار گذاشتند و مردم از این فضاها بهرهمند هستند.