۳۰
فروردین
۱۴۰۳
شماره
۵۵۹۳
عناوین صفحه
در نوشتار قبل اشاره شد که مدیریت شهری برای جدا شدن از کنشهای معیشتی و سلیقهای مدیران و تصمیمگیران شهری در دوران تصدی خود در امور (که عموما هم برای بقا در قدرت است)، باید به برنامهای منسجم و منعطف روی آورد تا مسیر شهر را کاملا مشخص کند و همچنین اشاره شد که منظور ما از برنامه، طرح جامع و تفصیلی که سالهاست منسوخ شده و خود عامل چالش و گاه بحران برای شهر هستند، نیست و ابعاد برنامه مورد بحث در نوشتار قبل شرح داده شد. اشاره شد که در ابتدا نیازمند اتصال چهار بعد اصلی دخیل در توسعه شهری به نامهای دانشگاه، بازار، مدیریت شهری و جامعه هستیم و نام آن را مارپیچ چهارگانه دخیل در توسعه نهادیم. گفته شد هریک از این ابعاد دخیل دارای اجزائی هستند و نباید تمرکز خود را بر یک جزء در آن بعد گذاشت. بطور مثال در بحث درآمدهای شهرداریها بیشتر درآمد از طریق صنعت ساختمان،صدور پروانه و عوارض ساختمان به دست میآید که درواقع تنها یک جزء از تمام اجزای موجود در بازار است و متأسفانه شهرداریها با اتکاء بر این یک جزء، نه تنها تبدیل به عامل اصلی ناپایداری درآمدهای خود شدهاند و هرسال با مشکل درآمدی و کسری بودجه مواجه هستند، بلکه اقدام به کنشی بسیار بحرانآفرین به نام شهرفروشی کردهاند که مصادیق آن عبارتند از؛ تراکمفروشی، تغییر کاربری فضای سبز به تجاری یا مسکونی، تغییر کاربری باغ به مسکونی یا تجاری و...، که بارها شاهد آن بودهایم و دستاورد این شهرفروشیها، تبدیل تدریجی فضای عمومی به فضای خصوصی خواهد بود و شاید در آینده مجبور باشیم که برای یک پیادهروی ساده در فضایی آرام، هزینه خرید یک بلیط را پرداخت کنیم! چراکه همه فضای شهری به تسخیر فضای خصوصی و سرمایهداری کازینویی درآمده که همه را به چشم کالا و مصرف میبیند حتی انسان و فضا را، در نگاه سرمایهداری همهچیز کالاست. همین نگاه کالامحور و مسحور شده در نظام سرمایهداری کازینویی بود که ارزش مصرف را با ارزش مبادلهای جابهجا کرد (دلالی را آفرید) و در بخش مسکن این فضای مصرفی را به فضای مبادلهای (دلالی) تغییر داد.
در این بخش لازم میدانم چند نکته هم در خصوص مسکن صحبت کنیم که از اساس مسکن یعنی چه؟ آیا مسکن صرفا یک سرپناه ایمن است؟ آیا مسکن فقط فضای خواب و استراحت است؟ آیا مسکن تنها یک اتاق و یک پذیرایی و سرویس بهداشتی و یک آشپزخانه است و تمام؟ شاید هریک از عزیزانی که بر منِ دانشآموز منت نهاده و این متن مطالعه میکنند، تعاریف گوناگونی از مسکن داشته باشند و همه هم بهنوبه خود درست تلقی شوند، اما آنچه در عرصه عمل مشاهده میشود این است که بر اساس الگوهای ساخت مسکن موجود در ایران، آنچه مهم تلقی میشوداستانداردهای کالبدی هستند و بحث کیفیت بهطور اساسی مغفول مانده است و تنها به کیفیت مصالح ساختمان اشاره شده است که همه این موارد، نشاندهنده نبود یک تعریف درست و یا به بیان دیگر وجود تعریفی اشتباه است که نسبت به مسکن در جامعه ما حاکم شده است. درواقع تلقی از مسکن در جامعه ما که کل تمرکز الگوهای ساخت را نیز در بر گرفته (چه در میان متخصصان امر و چه در میان مردم)، عبارت است از یک سرپناه که دارای اتاق، سرویس بهداشتی، آشپزخانه، سرویسهای گرمایشی و سرمایشی است که حداقلی از مصالح ساخت و مقاومت را داراست،، در حالی که منظور از مسکن، یک فضای زیست برای انسان است که پاسخگویی به نیاز آرامش و آسایش، باید توامان در آن دیده شود.
امروز مسکن دچار تقلیلگرایی بسیار خطرناکی شده است و الگوهای ساخت مرسوم همچون شهرهای جدید و یا مسکن مهر و نهضت ملی مسکن،همگی دچار این تقلیلگرایی هستند و مسکن را تنها سرپناهی برای خانوار تعریف میکنند، درحالیکه ما در مورد یک فضای زیست انسانی صحبت میکنیم که باید آرامش و آسایش را توامان تأمین کند. به بیان دیگر، باید فضای مسکن را در یک «کلیت» مورد بررسی و تحلیل قرار داد و نه در جزء، فرد یا افرادی و یا خانواری که مسکن برای آنها تأمین میشود، قرار است در آن فضا زندگی کنند نه اینکه تنها ساعاتی از شبانهروز را در آن به استراحت بپردازند (امری که متأسفانه از دستاوردهای جهان مدرن است و مسکن را به محلی برای خواب تبدیل کرده است). این امر یعنی در کنار تمام ابعاد کالبدی چون کیفیت مصالح و فضای داخلی مسکن، یک بعد کیفی و اجتماعی هم وجود دارد که اتفاقا ظرفی بزرگتر بوده و مسکن را یک فضای زیست انسانی میداند که نیازمند فضای عمومی، فضای باز، خدمات، فضای سبز و دسترسی به طیف وسیعی از نیازها چون شغل، درآمد و... است، پس مسکن قبل از هر چیز، یک فضای اجتماعی است که طیف وسیعی از نیازها و اولویتها را دربر میگیرد، که حتی در آن اولویتها نیز سلیقههای متفاوت مطرح هستند و واجد ارزش تلقی میشوند. اگر به مسکن با این دیدگاه فضایی نگریسته میشد، بدون شک کمتر درگیر بازی کازینویی تولید مسکن که در آن، دلالهای مسکن تعریفکننده قیمت هستند و یک دلال مسکن که کمترین سواد در این حوزه را ندارد با سرمایهای که از حق دلالی خود در این بخش بدست آورده اقدام به ساخت مسکنی میکند که تنها بخش کالبدی (آن هم شاید تا حدودی) تحت کنترل و نظارت (نظام مهندسی ساختمان) است و بخش کیفی و اجتماعی آن که اتفاقا ظرفی بزرگتر نیز است و باید به دید فضایی به آن نگریسته شود عملا نظارتی ندارد، میشدیم. برای همین کمبود است که دلالهای مسکن بهراحتی اقدام به ساخت مسکن میکنند و از آن مهمتر اینکه هر قیمتی که میلشان باشد بر روی مسکن گذاشته و به بازار عرضه میکنند. درواقع مسکن با این دید کالبدی (که فقط درگیر تأمین زمین خالی و بایر است) را میتوان در هر نقطهای که زمین بایر باشد، احداث کرد، بدون آنکه کمترین اهمیتی برای فضای پیرامون آن قائل باشیم و به محض تأمین زمین بایر اقدام به ساخت میشود و ظرف چند ماه ساختمان حاضر است، بفرمایید زندگی کنید! آن هم چه زندگی آرام و سرشار از آرامشی، آنقدر آرام که حتی صدای تنفس واحد کناری خود را هم میتوان شنید.
این همان مشکلی است که سالهاست با آن مواجه هستیم و نام آن را «بحران مسکن» گذاشتهایم، آن هم درحالیکه خود بحرانزا بودهایم. امروز چرا شهرهای جدیدی چون پرند و پردیس در اطراف تهران یا مهاجران در اطراف اراک و چندین نمونه دیگر (که شهرهای جدید ناموفق در نظر گرفته میشوند) مبدل به شهرهای خوابگاهی شدهاند؟ و سوال اصلی دیگر اینکه چرا با این همه تقاضای مسکن، بسیاری از واحدهای سازندگان خالی و بلااستفاده هستند؟ موضوعی که نهتنها در شهرهای جدید بسیار شایع است، بلکه در شهرهای مادر نیز بسیار ملموس است. این خالی بودن در طیفی با دو سر تعریف میشود؛ یا اینکه آنقدر گران و لوکس هستند که در توان خرید متقاضی نیستند و یا اینکه آنقدر بیکیفیت و بیارزش هستند که نام مسکن روی آنها نهادن جفایی است در حق مسکن و به هیچوجه ارزش پول پرداختی را ندارند.
مسکن بی ارزش و جفا در حق مسکن
مسکن لوکس خارج توان خریدار
در هر دو صورت نیز این واحدهای خالی، عامل گرانی و افسارگسیختگی قیمت مسکن هستند و البته لازم به ذکر است که در این افسارگسیختگی، عوامل اقتصادی و سیاستهای اقتصادی کلان دولت هم دخیل هستند، ولی در این نوشتار، ما متمرکز بر بعد کلان نیستیم، بلکه بیش از همه موضوع کیفیت مسکن و فضای مسکونی و نحوه مسحورشدگی آن در بازار کازینویی را ملاک قرار دادهایم، مسکنی که هیچ رنگ و بویی از مسکن به معنای فضای زیست انسانی ندارد و امروز تولید مسکن و رساندن آن به تعادل عرضه و تقاضا با وجود دو عامل: اول دلالی زمین و مسکن و مصالح ساختمانی، و دوم نگاه صرفا کالبدی و ساختمانی و نه فضایی و هولستیک به مقوله مسکن، هرگز مشکل مسکن حل نخواهد شد، و رویکردهایی چون مسکن مهرِ شکستخورده و نهضت ملی مسکن و تولید مسکن، تا ثریا هم دوای درد بحران مسکن نیست چراکه آنچه ساخته میشود مسکن نیست و شاید در بهترین حالت، رفع تکلیف باشد، رفع تکلیفی که منجر به خلق شهرهای خوابگاهی شد...