صفحه 1 : صفحه اول صفحه 2 : خبر همدان صفحه 3 : شهرستان صفحه 4 : خبر همدان صفحه 5 : ایران و جهان صفحه 6 : ورزش صفحه 7 : همه دانا صفحه 8 : فرهنگی

۴
اردیبهشت
۱۴۰۳

شماره
۵۵۹۷

امروز: ۴ (اردیبهشت) ۱۴۰۳ ◀ ◀ Tuesday 2024 (Apr) 23

عناوین صفحه

هگمتانه، گروه فرهنگ و ادب- سمیه زهره‌وند: "رویاهایت را دنبال کن" این جمله زیبا رو همه ما شنیدیم، جمله الهام بخشی که در زمان‌های مختلف احساس‌های مختلفیو در ما بیدار کرده، گاهی اهرم محرکی برای دوباره برخاستن و حرکت به سمت آرزوهامون بوده گاهی نه برعکس غمو مهمون دلمون کرده و فقط نتیجه شده یه مدت افسوس خوردن و بعد هم فراموش کردن و برگشتن به زندگی روزمره و البته بدون رویا...

این احساسات به ویژه برای خانم‌هایی که مسوولیت همسری و مادریو پذیرفتند و در گیر و دار روزمرگی هاشون، خودشون و رویاهاشونو از یاد بردند ملموس‌تر هم هست، خانم‌هایی که با شنیدن چنین جملاتی فقط شاید یه سری نشخوارهای ذهنی به سراغشون میاد که من الان با این سن، با این امکانات، با مسوولیت‌های تمام نشدنی خانه داری و مادری و احیانا کار بیرون از منزل دیگه چه فراغتی دارم برای دنبال کردن رویاهام و باز هم به نفع بقیه- البته به گمان خودشون-کنار کشیدند، غافل از اینکه ماجرا به همینجا ختم نمیشه و این نادیده گرفتن‌ها مثل یک زخم چرکی در مواقع مختلف و با تلنگرهای کوچک و بزرگ سر باز میکنه و عفونت ناشی از اون به تمام خانواده آسیب میزنه. البته دنبال نکردن رویاها فقط همین یک دلیلو نداره گاهی اصلا ما نمی‌دونیم از زندگی چی میخوایم، گاهی هم می‌دونیم چی دوست داریم اما فکر می‌کنیم استعدادشو نداریم یا به قولی این کاره نیستیم و همین میشه که بی خیال چیزی که دوستش داریم میشیم.

اینجا و دقیقا در چنین شرایطیه که حضور یک انسان مؤثر و راه بلد در زندگیمون میتونه چراغ راه باشه... نمی‌دونم تجربه کردید یا نه گاهی یه معاشرت کوتاه با یه نفر حتی از راه دور و بدون اینکه از نزدیک ببینیدش دارید اما اون شخص تا مدتها تأثیر مثبتشو تو زندگیتون داره، نسیم معافی عزیز به طور حتم یکی از این افراده، کسی که بعد از شناختنش متوجه میشید عطر حضورش در زندگیتون همیشگی خواهد بود، بانوی هنرمند جوانی که در کنار همسر و مادر موفق بودن خودش و رویاهاشو فراموش نکرده و حالا هم این حس خوبو به هنرجوهاش آموزش میده. خانم معافی عزیز تمام تلاششو میکنه که هنرجوهاش به این باور برسند که پیشرفت در طراحی استعداد لازم نداره بلکه تمرین و مداومت در کاره که باعث موفقیت میشه. متن زیر بخش اول گفتگوی ما با این هنرمند خوش آتیه کشورمونه.

سرکار خانم معافی، لطفا در ابتدا خودتان را برای مخاطبان ما معرفی کنید.

من نسیم معافی هستم، در وهله اول یک مادر خانه دار و سپس یک طراح و نقاش و مدرس طراحی پایه.

چه شد که به دنیای طراحی و نقاشی علاقه مند شدید؟ شما از کودکی فکر می‌کردید روزی مدرس طراحی شوید؟

این که چطور وارد دنیای طراحی و نقاشی شدم برمی گردد به دوران کودکی من، زمانی که با نمادهای مختلف خاص خودم همه چیزهایی که در اطرافم می‌دیدم را نقاشی می‌کردم و خیلی هم مورد تشویق خانواده ام قرار می‌گرفتم.

اما به صورت جدی‌تر ورود من به این وادی مربوط می‌شود به هشت سالگی ام که کلاژی را در کانون پرورش فکری انجام دادم بدون اینکه اطلاع داشته باشم قرار است در مسابقه‌ای شرکت داده بشوم و در آن مسابقه رتبه اول را کسب کردم، با این اتفاق به صورت جدی‌تر در این مسیر قرار گرفتم و تا دوران دبیرستان به نقاشی و طراحی ادامه دادم.

من در طی این دوران استاد خاصی نداشتم و به صورت خودآموز کار می‌کردم، با اینکه در آن زمان دسترسی به منابع آموزشی به سهولت امروز نبود اما با خواندن کتاب‌های مختلف و انجام تمرین‌های فراوان و با آزمون و خطاها و سختی‌های زیاد پیش می‌رفتم، در این سال‌ها بارها طراحی را رها کردم و به سراغ تکنیک‌های مختلف رفتم، انگار می‌خواستم ضعفم در طراحی را پشت تکنیک و رنگ و قلم پنهان کنم ولی در نهایت صادقانه با این ضعف روبه رو شدم و برگشتم طراحی ام را تقویت کردم.

این ماجراها برای من جریانی طولانی و چند ساله بود، همین هم شد که تصمیم گرفتم تجربیات چند ساله ام را در قالب آموزش‌های مدونی به افرادی که تجربیات مشابه خودم دارند ارائه بدهم در واقع مسائل پایه‌ای به قدری برای من اهمیت دارند که تدریس در حوزه طراحی پایه را به عنوان شغل خودم انتخاب کردم.

خانم معافی عزیز، به صورت ساده به مخاطبان ما توضیح می‌دهید که تفاوت طراحی و نقاشی چیست و اینکه می‌شود قبل از یادگیری طراحی به سراغ نقاشی رفت؟

طراحی و نقاشی دو مقوله جدا از هم نیستند، در واقع بسیار به هم مرتبط و به نوعی لازم و ملزوم هم هستند، جمله مهمی هم که من همیشه به آن استناد می‌کنم این است که اگر نقاشی را یک درخت فرض کنیم، طراحی ریشه آن درخت است و برای اینکه این درخت ثابت و سرپا بماند ضروری است که ریشه سالمی داشته باشد.

یک طراح خوب که پایه و اصول طراحی را می‌شناسد، با خط، کمپوزیسیون و پرسپکتیو آشناست و به دلیل تمرین‌های مکرری که انجام داده است نیمکره راست مغزش فعال شده و به خوبی خطوط و محیط را می‌بیند- که البته دیدن چیزی فراتر از مشاهده کردن است: به طور حتم می‌تواند نقاش خوبی هم باشد، اما برعکس این موضوع صادق نیست یعنی یک نقاش خوب که تکنیک را خیلی خوب کار می‌کند الزاما طراح خوبی نیست اما اگر در طراحی در سطح عالی باشید 100 درصد می‌شود وارد تکنیک مورد نظر شد و سرعت پیشرفت در آن تکنیک هم بالاتر می‌رود.

شما در کار هنر، با چه مشکل‌ها و مانع‌هایی مواجه بودید و هستید؟ با توجه به این چالش‌ها چگونه انگیزه‌هاى کار کردن را در خودتان زنده نگه می‌دارید؟

من در کارم با چالش‌ها و مسائل مختلفی روبه‌رو بودم، یکی از این مسائل این بوده که بنا به دهه شصتی بودنم، علیرغم اینکه خانواده من بسیار آگاه و حمایتگر هستند اما علاقه زیادی داشتند که من حتما در رشته پزشکی تحصیل کنم و یکی از مسائلی که من احساس می‌کنم به اندازه کافی برایش نجنگیدم همین کنکور و تن دادن به این خواسته خانواده ام بود، در واقع دو سالی که برای کنکور پزشکی درس می‌خواندم زمان بسیار مهمی را از دست دادم، تمام جزوه‌ها و کتاب‌های من در آن زمان پر بود از طرح‌هایی که کشیده بودم و بابت آن هم خیلی از طرف خانواده، اقوام و معلم‌ها سرزنش می‌شدم که دل به درس خواندن نمی‌دهم، نهایت هم اینکه من در رشته پزشکی در شهر همدان پذیرفته شدم اما اینجا بود که جنگ اصلی من شروع شد و فقط یک ترم من در این رشته دوام آوردم و در نهایت بدون اطلاع خانواده از دانشگاه انصراف دادم اما تا مدتی باز هم نتوانستم آنطور که باید و شاید به علاقه ام هم بپردازم و به دلایل مختلف دچار سردرگمی‌های زیادی شدم چرا که انگار این باور در من به وجود آمده بود که طراحی و نقاشی نمی‌تواند آینده من باشد و شغل من محسوب شود، اما به تدریج دوباره به کار هنر برگشتم در پروژه‌های مختلف و با سازمان‌های مختلف کارهای متنوعی از جمله نقاشی دیواری و سقفی انجام دادم، اما همه اینها هم باز خیلی پیوستگی و انسجام نداشت از طرفی چون من خویش فرما نبودم خیلی مواقع حق و حقوق من کامل پرداخت نمی‌شد و همین باعث می‌شد که به راحتی دلزده شوم.

بعد از آن هم که مادر شدم تمام کارهایی که پیش از این انجام می‌دادم را کنار گذاشتم که البته اصلا هم پشیمان نیستم چرا که سه سال از بهترین روزها را با پسرم سپری کردم اما بعد از این سه سال احساس کردم که خیلی درگیر روزمرگی‌ها شدم و به نوعی از خود واقعیم فاصله گرفتم، این شد که با مشاوره‌های ارزشمندی که از اطرافیانم دریافت کردم توانستم با وجود تمام ترس‌هایی که داشتم صرفا به دلیل هیجان و علاقه شدیدی که داشتم کار هنر را دوباره شروع کنم و این روزها توانسته ام آنطور که همیشه در تصوراتم خیال پردازی می‌کردم به هنرجویانم آموزش دهم و لذت بسیاری هم از این کار می‌برم.

خیلی از بزرگ‌ترها دوست دارند که طراحی و نقاشی کنند اما هیچ وقت این رویای خود را دنبال نمی‌کنند چون فکر می‌کنند استعداد ندارند، نقاشی و طراحی استعداد لازم دارد؟

این موضوع را من بارها با مخاطبانم در میان می‌گذارم که باید به این باور برسیم که توانایی نقاشی کردن کسب یک مهارت است مانند یادگیری شنا و زبان دوم که نیاز به آموزش صحیح و در مرحله بعد تمرین دارد و به طور حتم به این روش پس از مدتی این مهارت کسب می‌شود و سرعت پیشرفت در این مسیر هم بستگی به میزان تمرین‌ها و گیرایی شخص دارد. نمونه بارزی برای اینکه داشتن استعداد در این زمینه را رد می‌کند افرادی هستند که علیرغم معلولیت از اندام‌های دیگری به جز دست استفاده کرده و آثار فوق العاده‌ای را خلق می‌کنند.

از راه هنر می‌توان گذران زندگی کرد؟

جواب من به این سوال یک بله محکم است، اگر شخص مهارت هنر را به درستی کسب کرده باشد و در کنار آن مهارت‌های فروش و آشنایی با بازار را هم داشته باشد به جرات می‌توانم بگویم که می‌تواند حتی بیشتر از یک جراح یا دندانپزشک ـ که مثال‌هایی برای شغل‌های پردرآمد هستندـ درآمد داشته باشد.

با توجه به اینکه پدر و مادرها خیلی دوست دارند آینده بچه‌های آنها خیلی خوب شکل بگیرد و تحصیلات عالی داشته باشند، ممکن است به اینکه فرزندانشان هنر را برای آینده خود انتخاب کنند، اعتراض داشته باشند. نظر شما در این خصوص چیست؟

ما در زمانه‌ای هستیم که منابع آگاهی بخش در دسترسی در این خصوص برای همه والدین وجود دارد، منابعی که حرف مشترک تمام آنها این است که پدر و مادر مالک فرزند خود نیستند و اجازه تصمیم گیری برای وی را ندارند، والدین می‌توانند فرزند خود را هدایت و حمایت کنند که در مسیر درست قرار بگیرد اما به هیچ عنوان نمی‌توانند با اجبار دخالتی در تصمیم گیری فرزند خود داشته باشند.

خیلی از ما پدر و مادرها و خیلی از پدر و مادرهای قبل می‌خواستند زندگی نزیسته خود را به فرزندانشان دیکته کنند و به این دلیل فرزندانشان را به سمت خواسته خود سوق می‌دادند و این کار را با یک توجیه به ظاهر منطقی که من نگران آینده ات هستم یا تجربه بیشتری دارم انجام می‌دادند در صورتی که این کار صرفا توجیهی برای یک کار اشتباه است، زندگی نزیسته من را نباید فرزند من زندگی کند. از سوی دیگر با گسترش شبکه‌های اجتماعی و منابع آگاهی بخش والدین باید کاملا به این درک برسند که هنر هم شغل و مهارت محسوب می‌شود و می‌تواند درآمد بالایی هم داشته باشد فقط کافی است به فرزندان خود یاد بدهیم که اگر تصمیمی برای انجام کاری می‌گیرند یا در آن کار نفر اول باشند یا کنار بروند و جا را برای نفرات اول باز کنند، در واقع مهم نیست که فرزند ما به چه مهارتی علاقه مند است مهم این است که تلاش کند که بهترین کار را انجام دهد.

 به نظر شما یک خانم متاهل چطور هم می‌تواند مادر و همسر خوبی باشد هم اینکه به کار مورد علاقه خودش بپردازد؟

پیشنهاد من به خانم‌های متاهل که نقش‌های مختلف همسر بودن، مادر بودن و دختر یک خانواده بودن و نقش‌های دیگر دارند این است که برای اینکه بتوانند به علاقه خودشان هم بپردازند سوای لزوم مدیریت زمان و برنامه‌ریزی تأکید اول من این است که اول باید چرایی این کار را بدانند و تنها جوابی که برای این سوال دارم این است که من ارزش این را دارم که کاری را برای خودم انجام دهم و پیشرفتی در زندگی ام داشته باشم.

اعتقاد من این است که هر زن و مادری که مهارتی را به منزله گنجی در درون خود دارد و می‌تواند با آن برای خود و اطرافیانش ایجاد ارزش بکند باید این مهارت را در خود پرورش دهد و قطعا همسر، مادر و دختری که به خودش بها بدهد به طور حتم روی آدم‌های اطراف خود هم تأثیر مثبت تری خواهد داشت به ویژه در نقش مادری، چرا که مادری که با پی گیری علاقه خود خوشحال‌تر باشد به طور حتم فرزندان بهتر و خوشحال تری را می‌تواند تربیت کند، همچنین می‌تواند رابطه بهتری با همسر خودش برقرار کند به ویژه اینکه همه ما می‌دانیم که ستون و منبع اصلی انرژی خانواده مادر است و خود این مادر نیاز دارد که به گونه‌ای این انرژی را تأمین کند، در این راستا توصیه من به اطرافیان این خانم‌ها هم این است که به ویژه در مورد مادرها این مقدس بودن نقش وی و مسوولیت‌های متعددش باعث نشود که این زن و مادر از اشتباه کردن و جلو رفتن در مسیر پیشرفت بترسد چرا که در غیر این صورت حتما جلوی پیشرفتش گرفته خواهد شد و آسیب‌های بدتری به کل خانواده خواهد زد.

بخش دوم این گفتگو را می‌توانید در شماره بعدی صفحه فرهنگ و ادب روزنامه هگمتانه بخوانید.



ارسال ديدگاه

نام:
پست الکترونیکی:
کد امنیتی:
ديدگاه: