۹
خرداد
۱۴۰۲
شماره
۵۳۵۵
عناوین صفحه
مخاطبان عزیز همانطور که مستحضر هستید در ادامه سلسله نوشتارهای پاسخ زبانشهر به ظرفیتها و چالشهای شهری به پاسخی داراییمحور برای برخی از بحرانهای فضایی رسیدیم و اشاره شد که فقدان نگاه و تفکر فضایی در شهر عامل بسیاری از بحرانهای امروز در شهرهای ما است و این دیدگاه مختص به سطح کلان اداره شهر و مشخص کردن روند توسعه در آن نیست، بلکه در سطوح میانی و خرد نیز جایگاه و منزلتی دارد. در واقع اشتباه پیشفرضهای امروز در خصوص دیدگاه فضایی این است که نگرش فضایی را محدود به سطح کلان و بهنوعی فریز میکنند، درحالی که نگرش فضایی، دیدگاهی جامع به هر پدیده و هر سطحی است. همانطور که در نوشتار قبل در مثالی از یک «متن» به تشریح آن پرداختیم، یادآور میشوم که نظارت فضایی در سطح کلان عموماً مرتبط با ساختارها و مباحث مرتبط با توسعه است و در این راستا تیمی متشکل از برنامهریزان فضایی، اقتصاددانان، جامعهشناسان، برنامهریزان حملونقل، جغرافیدانان و مهندسان محیط زیست) شکل میگیرند و با نظارت فضایی بر پیکره شهر به رصد، واکاوی و تحلیل بهروز و لحظهای از شهر در سطح کلان میپردازند. نظارتی که براساس برنامه تدوینی زبانشهر به نظارت بر میزان تحقق برنامه، پیامدها و اثرات برنامه، آینده شهر با روند حاکم و در نهایت سناریو تحکیم و تقویت و یا اصلاح و تغییر برنامه و روند موجود میپردازد؛ درواقع نوعی پایش برنامه و روند توسعه شهر در سطح کلان رقم میخورد تا علیرغم کنترل مسیر برنامهریزی و تحقق آن، پیامدهای برنامه و تصمیمات اتخاذ شده نیز در سطح کلان و روند توسعه شهر را دقیق مورد واکاوی و تحلیل قرار دهد.
سطح میانی نظارت فضایی
در سطح میانی مدیریت و نظارت فضایی در شهر، باید اشاره کرد که؛ موضوع نسبت به سطح کلان دارای جزییات بیشتری است و خبری از واکاوی ساختارهای کلی شهر نیست بلکه موضوع درگیر پدیدههای موجود در شهر چون انواع بافتهای شهری، محلات، حملونقل و ترافیک، محدودهها و پهنهها، محورها، ارتباطات، مشارکت، تعاملات و غیره است. پدیدههایی که از دل ساختار و سطح کلان که در نوشتار قبل تا حدودی به آنها پرداخته شد شکلگرفته و بدون تردید نیازمند مدیریت و نظارتی فضایی و دقیق در جهت ارتقاء کیفیت محیطی و تقویت سرمایهها و داراییهای شهر چون سرمایه اجتماعی و در نهایت تسهیل توسعه و روند آن است. مثالهای زیادی از شکل و محتوای این نظارت در سطح میانی میتوان به میان آورد اما یکی از مهمترین آنها «محلات و بافتهای مسکونی» هستند که اگر نگاهی گذرا به این مقوله در شهر بیاندازیم متوجه ضرورت و حیاتی بودن نظارت فضایی در این سطح خواهیم شد. متأسفانه با پرداختن به مباحث عمرانی و کالبدی و تسلط این گفتمان بر شهر، مفهوم محلات در شهر را از دست دادهایم و بهتدریج با بافتهای مسکونی مواجه میشویم که نهتنها هیچ هویتی از خود ندارند بلکه مقام و منزلتی برای سکونت نیز نداشته و تنها خوابگاهی شبانه برای شهروندان هستند. گویی مردم همانند یک ربات در طول روز باید سخت کار کنند و شبهنگام نیز به سرپناهی رفته و تاریکی شب را سحر کنند. در چنین الگوی تحمیلی از فضا و زندگی به جامعه مطمئناً نباید به دنبال تکامل و توسعه باشیم بلکه باید منتظر پیامدهای منفی آن چون بالاتر رفتن جرم، خشونت، فساد و درنهایت نابودی اخلاق و اندیشه در جامعه بود. درواقع مدیریت و نظارت فضایی در سطح میانی نگاه خود را از چند خیابان و ساختمان به سطحی پیچیدهتر و حیاتیتر از پدیده شهر معطوف کرده و در مثالی که ما در این بخش تشریح میکنیم، «محلات و بافتهای مسکونی» نظارت خود را بر تمام ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و کالبدی یک بافت میگستراند و ریزبهریز فرآیند یک بافت را مورد واکاوی و تحلیل قرار میدهد. اینکه بافت مورد بررسی در طول روز، هفته، ماه و سال چه تغییراتی را متحمل میشود، پیامدهای این تغییرات و نقش آن چیست و چگونه در ساختار شهری ایفای نقش میکند، کیفیت زندگی در آن چگونه است و در طول مدت بررسی چه تغییراتی کرده، روند و فرآیند کلی آن در مسیر بهبود و یا انحطاط است و چندین واکاوی و تحلیل دیگر که در این نوشتار مجال تشریح آنها نیست. معتقد هستم که امروز اگر بسیاری از این بافتهای شهری چون محلات باهویت شهر و یا حتی در سطحی بالاتر و تلختر از آن خود مفهوم محله را از دست دادهایم به دلیل فقدان نظارت فضایی در سطح میانی است. نظارتی که متأسفانه با سطحیانگاری و تقلیل جایگاه شهر و پدیدههای موجود در آن به چند ساختمان و خیابان در لبه تیزی ایستاده که عاقبتی جز سقوط ندارد. مثال بارز آن به وجود آمدن شهری نابرابر و شکلگیری تعداد بالایی از محلات نابرخوردار در شهر همدان چون «خضر، مجیدآباد، قاسمآباد، حسنآباد، علیآباد، حصار علیآباد» و چندین نمونه دیگر در شهر است که متأسفانه به واسطه فقدان مدیریت و نظارت فضایی و نفوذ قدرت عریان در شهر شکلگرفته و روزبهروز در حال بحرانیتر شدن هستند. مخاطبان عزیز که بر من دانشآموز منت نهاده و این متن را مطالعه میکنید باور کنید که شهر نیازمند رصدی فضایی و لحظهای است تا بتوان اطلاعات دقیق و درنهایت تحلیلی درست از آن داشت و نتیجه آن نیز پیشنهاد و سناریویی مشخص در پاسخ به پدیدههای شهری است و بدون نظارت فضایی که به واسطه کاری تیمی و متشکل از (برنامهریزان فضایی، جامعهشناسی شهری و اقتصاد شهری) صورت میگیرد، طی کردن چنین مسیری ممکن نیست.
نظارت فضایی در سطح میانی مسؤول واکاوی، تحلیل و پایش انواع پدیدههای شهری از بافتهای شهری گرفته تا حملونقل، فقر تا نابرابری شهری، کیفیت محیطی تا جرم و خشونت شهری، فضای شهری تا سلامت شهری و... است تا شهر بهعنوان پدیدهای جامعهشناختی که تبلوری فضایی یافته است مورد رصد فضایی قرار گیرد و از مسیر توسعه منحرف نگردد. امروز شهرهای ما کیلومترها با چنین دیدگاه و نظارتی فاصله دارند و مدیریت شهری در تشخیص کوچکترین موضوعات از چنین پدیدههای شهری درمانده است، امروز مدیریت شهری حتی در تشخیص بافتهای شهری و حدود محلات خود نیز دچار انحراف است چه برسد به نظارت فضایی و سطحی از تحلیل نسبت به این پدیدههای شهری.
در نوشتار آتی سطح خرد این نظارت فضایی را مورد واکاوی قرار میدهیم تا هر سه سطح نظارت فضایی را تکمیل کنیم؛ سطح خرد نظارت فضایی و ضربههای حاصل از فقدان آن....