۲۸
اسفند
۱۴۰۱
شماره
۵۳۱۱
در ادامه سلسله نوشتارهای پاسخ زبانشهر به ظرفیتها و چالشهای شهری به مفهوم فضا رسیدیم که در نوشتار قبل علاوه بر تشریح و معرفی آنها، به تقسیمبندی کلی فضا در شهر به خصوصی، نیمهخصوصی، عمومی و نیمهعمومی پرداختیم و اشاره شد که مصداق هرکدام از این فضاها در شهرهای ایرانی چیست و چه تفاسیری دارند. در این نوشتار، تمرکز خود را بر دو فضای بسیار حیاتی و مهم شهر به نامهای فضای نیمهعمومی و عمومی خواهیم گذاشت، چراکه این روزها به دلیل فقدان نگاه ظرفیتمحور، در مدیریت شهری، این فضاها چالش تلقی شده و مدیریت شهری با رویکرد مسئلهمحوری خود به دنبال حل کردن چالشهای این فضاها است. از دیدگاه نگارنده، مصداق فضای نیمهعمومی، محله و مصداق فضای عمومی، فضاهای همگانی (که خارج از فضای محلی تعریف میشوند و متعلق به تمام شهر و البته با مؤلفههایی حیاتی هستند) است که در این نوشتار اشارهای مختصر به آنها خواهیم کرد.
در خصوص فضاهای نیمهعمومی چون محله، همانطور که در نوشتار قبل اشاره شد، محلات علیرغم آنکه جزء لاینفک شهر هستند اما از گذشته تا به امروز دارای قلمرویی عمومی نبوده و همیشه قلمرویی خاص داشته و مربوط به گروهی خاص که در آن زندگی میکردند، بودند. درگذشته محلات با نام صنفهای شغلی و یا قومیتهای خاص و یا مذهب و دینی خاص معرفی میشدند؛ برای مثال محله شالبافان، محله یهودیها، محله توت قومیها، محله قاشق تراشان، سبدبافان و نمونههای دیگری که هر یک به گروه خاصی اشاره داشتند و این مهم نشان میدهد که محله فضایی نیمهعمومی و مرتبط با گروهی خاص و نه همه گروهها و مردم شهر، است. داشتن روابط چهرهبهچهره و عاطفی است که از محله یک اجتماع (و نه یک جامعه) میسازد و بههمین دلیل محله به شکل و فرم طراحی خاصی نیاز دارد تا در سطح اجتماع باقی بماند و بهاصطلاح غریبه به آن راه نداشته باشد. محله فضایی برای هر آنکس که در آن زندگی میکند بوده و ساکنین خارج از آن کمترین حقی در آن نداشتند، این موضوع در محلات گذشته به شکلی بوده که حتی محلات با یکدیگر رقابتهای شدیدی داشتند که به نزاع و خشونتهای محلی نیز ختم میگردید. تبلور چنین ذهنیتی از محلات در فضا به عینیت میرسید و فرم و شکل طراحی محلات بسته به آن اجتماع محلی کاملاً متفاوت از یکدیگر بود. درواقع ویژگیهای فرهنگی در هر محله متفاوت بودند و همین مهم به تفاوتها و تمایزات فضایی در محلات نیز منجر میشد، بهطورمثال شما در محلات قدیم شهر همدان مراکز محله و چمنها و وجود مسجد در کنار هر چمن را مشاهده میکنید، اما این مؤلفهها در محلات جدید اینچنین نیستند و دیگر این عناصر فضایی در محلات جدید یافت نمیشوند، البته شاید تا حدی وجود مسجد به دلیل نشانهای ایدئولوژیکی در محلات حفظشده باشد اما چمنها در محلات کاملاً از بین رفته و چیزی از آنها باقی نمانده است؛ و یا در مثالی دیگر در نحوه طراحی محلات، مؤلفههایی چون غریبگز بودن و عدم خوانایی دسترسیها و همچنین حفظ نفوذپذیری بصری در محلات قدیم کاملاً مشخص است و این مؤلفهها نشانگر این موضوع بودند که این محله متعلق به غریبه نیست و در اصطلاح عامیانه صاحبانی دارد.
با این تفاسیر، فضای محله یک فضای نیمهعمومی و کاملاً قابلتفکیک از فضای عمومی است که مرتبط با جامعه است، جامعهای که ارتباطات در آن بر اساس پیوندهای قراردادی و صوری و نه لزوماً چهرهبهچهره اما با هدفی مشخص برقرار میگردد. باید پذیرفت که روابط در فضای عمومی که روابط دیگر بر اساس آن سطح از عواطف و برخورد که در محلات برقرار است نیست و فضایی با دایره منفعتی بزرگتر و خواستهایی بیشتر از سطح یک محله است. فضای عمومی درجه آزادی و اختیار بالاتری نسبت به فضای نیمهعمومی چون محله دارد و دایره حق در آن بالطبع بزرگتر و وسیعتر است. مخاطبان عزیز در خصوص فهم فضای عمومی باید بگویم که بهقدری این فضا وابسته به مفاهیم عمیق فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و از همه مهمتر اجتماعی است که منِ دانشآموز شاید تنها بتوانم در این نوشتار سطح اولیهای از آن اقیانوس را برای شما تصویر کنم که اگر همین هم تحقق یابد جای بسی امید و خوشحالی است. شاید بعد از سخن گفتن از تمام آنچه در کالبد یک فضای عمومی بهصورت عینی مشاهده و لمس میکنیم و بهصورت پیشفرضهای عقل سلیمی در هر بار تعریف از فضای عمومی به سراغ آنها میرویم و میگوییم که فضای عمومی باید خدمات، نیمکت و فضای نشستن، نورپردازی، سرزندگی و غیره داشته باشد، لازم باشد که در ابتداییترین فهم از یک فضای عمومی به اولین گفتمان برسازنده این فضا یعنی گفتمان سیاسی اشاره شود. بدون تردید مفاهیم اجتماعی چون آزادی بیان، اختیار و اراده، سطح کنشهای اجتماعی در یک فضای عمومی و چندین مؤلفه دیگر که دقیقاً باید در یک فضای عمومی رقم بخورند، از تفاسیری که گفتمان سیاسی حاکم در فضا متبلور میکند نشاءت میگیرند. اگر شما در فضا، آزادی بیان و یا کنش و اختیار انجام کنش (البته در چارچوب هنجاری جامعه) را نداشته باشید و نیروی سختافزاری و یا نرمافزاری اجازه بروز چنین رفتارهایی را در فضا ندهد و یا محدودیت فضایی ایجاد کند، آن فضا قطعاً عمومی نیست، بلکه فضایی در تفسیر و تسخیر گفتمان سیاسی است. در سطوحی دیگر اگر فضای عمومی در چنبره گفتمان اقتصادی قرارگرفته باشد و شما از فضا چیزی جز مبادله کالا را تجربه نکنید و محدودیت در هر مؤلفهای غیر از مؤلفههای اقتصادی ایجاد شود، آن نیز قطعاً فضای عمومی نیست بلکه شما وارد یک فضای تسخیرشده بهواسطه سرمایه و تجارت شدهاید. نکته قابلتأمل در این تبلور فضایی و ایجاد محدودیت این است که نباید محدودیت را حتماً محدودیت فیزیکی و عینی و یا سختافزاری دید بلکه محدودیت میتواند بهواسطه ایجاد ذهنیت و تفسیر جدید در ذهن شما ایجاد گردد. بهعبارتیدیگر ممکن است شما وارد فضایی شوید که اتفاقاً همه در آن فضا حضور دارند و شاید هرکسی در نقطهای نشسته، یا راه میرود، یا نگاه و صحبت میکند اما دایره این الگوهای رفتاری در فضا محدود به دایره کوچکتری از فضای عمومی به نام فضای مبادله کالا (همچون بازار موبایل و یا ماشین و یا پوشاک و یا غیره) باشد. این یعنی آنکه شما اگرچه در یک فضای همگانی هستید اما این فضا، فضایی عمومی نیست، چراکه محدودیت ذهنی و تفسیری در فضا ایجاد شده و اجازه صحبت از هر بعدی را به شما نمیدهد، بلکه فضایی است که اکثر افراد حاضر در آن برای گفتمان اقتصادی چون خرید، دیدن و یا صحبت کردن در مورد چند کالای خاص مراجعه کردهاند نه با گسترهای الگوهای رفتاری از هر گفتمان دیگری. اگرچه ممکن است گفتمانهای دیگری در این فضای اقتصادی قابلدرک باشند اما در چنین فضایی گفتمان غالب احتمالاً گفتمان اقتصادی است و این فضا را نمیتوان با نام فضای عمومی تعریف کرد بلکه نام آن همان فضای تجاری است. البته مخاطبان عزیز با تکیه بر تفسیر ذکرشده، گمان بر اینکه بازار فضای عمومی نیست، تلقی اشتباه از این نوشته است چراکه بازار در شهرهای کهن ایران تا به امروز نقشی کلیدی و اجتماعی در تمامی تحولات سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و فضایی شهرها داشته و کتمان عمومیت بازار نگرشی اشتباه است، اما بین بازار باهویت شهرهای کهن و بازار تسخیرشده در نظام سرمایهداری امروز تفاوت بسیاری وجود دارد؛ اگر در بازار کهن اتصال، وحدت و درهمتنیدگی فرهنگ و اقتصاد را در قامت اتصال مسجد و بازار میبینید که در آن، بازار خود را بر فضا تحمیل نکرده و شهروند در فضای بازار تنها به خرید و مبادله کالا فکر نمیکند و محدودیت ذهنی و عینی در قلمرو او نیست و قلمرو آزادی او میدانی سترگ از انتخابهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی است، در بازار مدرن داستان تماماً برعکس است و بازار بهنوعی بر فضای شهری تحمیل میشود و شهروند با انواع محدودیتهای ذهنی و عینی در قلمرویی که بازار تعریف میکند مواجه است و فرد در این بازار محکومبه مسحورشدگی در تبلیغات و مصرف و مصرف تا ثریا است و این همان غالبیت گفتمان نظام سرمایهداری در فضا است و این فضایی تجاری است و نه عمومی.
در این نوشتار، فضای عمومی با چند شاخصه چون قلمرو مالکیت، سطح محدودیت عینی و ذهنی، دسترسی و آزادی بیانی و کنشی در فضا تعریف شد؛ درنتیجه فضای عمومی گسترهای باز و بدون تسلط گفتمانی خاص در آن است که آزادی و اختیار برای شهروند در کنشهای هنجاری جامعه و بدون محدودیتهای ذهنی و عینی مهیا است. با این تفسیر، فضای عمومی دیگر نمیتواند یک محور تجاری، یا یک محور ترافیکی و یا حتی فضایی باشد که با چند نیمکت، نورپردازی، یک باغچه و چند مغازه تعریف شود، بلکه گستره بزرگی به نام حق، اختیار و آزادی دارد که تنها گفتمان اجتماعی میتواند در آن غالب و مسلط باشد و محدودیت فضایی آن توسط همین گفتمان و هنجارهای آن تعریف میشود. بدون تردید تبلور فضایی چنین فضایی وابسته به دایره نیازهای جامعه است که فعالیتها و عملکردهای را در فضای عمومی تعریف و برخی را نیز طرد میکند، تعریف و طردی که منشأ فرهنگی دارد و زمینه فرهنگی است که فضای عمومی را میسازد و در نوشتار آتی به آن اشاره خواهد شد.