|
هگمتانه، گروه فرهنگی: در روزی آمیخته با عطر یاد و بغض افتخار در همدان، جایی که همرزمان، خانواده و دوستداران شهید حاج رضا شکریپور گرد آمدند تا از کتاب «میروم تا مجنون بماند» رونمایی کنند. به گزارش هگمتانه؛ روز گذشته در محفل گرم مجتمع فرهنگی بوعلیسینا، جمعی از مسؤولان استانی، اقشار مردم و خانوادههای معظم شهدا گرد هم آمدند تا یاد و راه «سردار شهید حاج رضا شکریپور» را زنده نگاه دارند و از کتاب تازهای رونمایی کنند با عنوان «میروم تا مجنون بماند» به قلم دکتر سجادیپور. سالن مملو از سکوت و احساس بود؛ گاهگاهی صدای صلوات و یا بغض حاضران فضا را میشکست، تا اینکه مراسم با قرائت تلاوتی از آیات قرآن مجید و همنوانی حاضران در خواندن سرود ملی، آغاز شد. آغاز برنامه با سخنان همرزمان شهید بود، حاج اکبر امیرپور، همرزم نزدیک شهید، با لحنی گرم و البته با احترام، از نقش آموزشی و پدری حاج رضا سخن گفت. او به تأسیس اردوگاه آموزشی در زمان شهید شکری پور اشاره کرد که تا سالها آنجا مکانی برای تربیت پاسداران جوان توسط این شهید معزز بود و تصویری از مردی ساخت که حرف و عملش یکی بود؛ فرماندهای که با سختگیریاش میخواست نیرویی تربیت کند که وقتی به جبهه رفت، از پس وظیفهای که به او محول شده برآید. امیرپور اشاره کرد که شعار شهید این بود که هر چه در آموزش عرق بیشتر بریزیم، در جبهه خون کمتری ریخته میشود؛ تصویری که این همرزم شهید از شبوروز کار کردن حاج رضا ترسیم کرد، تصویری از تعهد و مسؤولیتی پدرانه بود. سخنان، آرامآرام به میدان نبرد کشیده شد و همرزمان با جزئیات تکاندهنده از عملیاتها یاد کردند، فرماندهی گردان در والفجر5، حضور در والفجر8 که به تعبیر برخی «تنگه احد» شد و تلاشها در جزیره مجنون و خرمشهر. در میان روایتها، صحنهای که حاج رضا برای نجات رفیقان مواد منفجره را مدیریت میکند و در نهایت از خطوط بازمیگردد اما سرنوشت، جانش را میگیرد، بارها تکرار شد و خاطرههایی که هم یادآور قهرمانیاند و هم غم. حاج احسان قنبری و دیگر همرزمان با لهجهای از رزم و همرزمی، از لحظات سخت خاکریز و تانک و خمپاره گفتند؛ از روزهایی که فرماندهی و تصمیمهای آنی، معنی زندگی و مرگ را تعیین میکرد. این روایتها نه تنها شور میدان را بازآفرینی میکردند، بلکه به شنونده یادآور میشدند که اسطورهها از دل روزمرگیها و کارهای سخت زاده میشوند. در بخش عاطفی برنامه، برادر شهید؛ حاج سعید شکریپور به جایگاه آمد و علاوه بر سپاسگزاری از برگزارکنندگان و نویسندگان کتاب، سخنانی آموزنده درباره جایگاه شهید در فرهنگ جامعه ایراد کرد؛ یادآوریهایی از سخنان رهبر انقلاب و نیاز امروز جامعه به «زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت». او از مسؤولان خواست تا مستندات و پروندههای شهدا را جمعآوری و به نسلهای آینده منتقل کنند تا «فرهنگ شهادت» پابرجا بماند. بخشی که حضار را به گریه واداشت، سخنرانی محدثه شکریپور، دختر شهید بود. او کتاب «میروم تا مجنون بماند» را «صدای پدر» خواند و گفت: «پدرم با رفتنش ماندگار شد؛ با سکوتش فریاد زد و با خونش راهی را روشن کرد». محدثه از سالها تلاش خانواده برای زنده نگه داشتن یاد پدر و از معجزات کوچک و بزرگ حضور او در لحظهلحظه زندگیشان سخن گفت. هر صفحه کتاب برای او «بوسهای بر دستان پدر» بود؛ تک تک جملهها، مخاطب را مقابل واقعیتی قرار داد که هنوز هم زخم فقدان را تازه نگه میدارد. رونمایی کتاب هم یکی از لحظات ویژه مراسم بود. از نگارش چندساله تا همراهی همرزمان و نویسندگان، همه در کنار هم قرار گرفتند تا میراث زندهای را به جامعه عرضه کنند. در پایان، از همسر و خانواده شهید، حاج سجادیپور نویسنده و سایر دستاندرکاران نگارش و انتشار کتاب تشکر و قدردانی شد. این نشست، چیزی فراتر از یک مراسم، ترکیبی از روایت جنگ، تاریخ آموزش سپاهی در منطقه غرب، شکوه مهر خانوادگی و التزام اجتماعی نسبت به حافظه تاریخی بود. حاضران با دلی پر از خاطره و امید از سالن خارج شدند؛ امیدی به اینکه نام و راه حاج رضا شکریپور در صفحات کتاب و در عمل نسلهای بعد، همچنان زنده بماند.
|