هگمتانه، گروه رفیق شهیدم - اعظم مرادی صالح: شهید «مهدی جمعه» اول فروردین 1347 در شهرستان همدان دیده به جهان گشود. پدرش نباتعلی و مادرش احترام نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم اردیبهشت 1365 در مهران به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجای ماند و پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. روزنامه هگمتانه ضمن گرامیداشت یاد شهیدان، با خواهر شهید 18 ساله، مهدی جمعه گفتوگو کرده و خواهر شهید از خاطرات برادرش روایت میکند که در ادامه آمده است. خواهر شهید با بیان اینکه من و برادرم مهدی، سه سال تفاوت سنی داشتیم و مهدی متولد سال چهل و هفت بود، اظهار کرد: کودکیمان با بازیهای کودکانه در خانه و کوچههای محله جولان همدان گذشت. وی افزود: او از کوچکی پسری شجاع و نترس بود و هرگاه دوستانش نیاز به کمک داشتند به دفاع از آنها میرفت و کمکشان میکرد. خواهر شهید با بیان اینکه مهدی از همان سنین پایین در پایگاه بسیج محله (گلچهره) فعالیت داشتند، گفت: در سیزده سالگی عضو بسیج دانشآموزی همدان بود و مدتی هم مسؤول بسیج دانشآموزی شد و از آنجایی که علاقه زیادی به رفتن به جبهه و سپاه آن هم با توجه به اینکه سنشان کم بود، داشت بنابراین اصرار زیادی به برادر مادرم که سپاهی بود و در گیلانغرب مستقر بود، داشت تا در این مورد راهنمایی کند. وی افزود: بعد از مدتی به گیلانغرب رفت و آنجا هم ادامه تحصیل میکرد و هم کلاسهای اخلاقی شرکت میکرد و تمام این گونه پروندهها را در دفترهای خاطراتش ثبت کرده و موجود است.
بیحجابی نوعی بیاحترامی به شهداست خواهر شهید جمعه در ادامه به بیان خاطرهای از برادرش پرداخت و اظهار کرد: یکبار که مهدی به مرخصی آمده بود، تا وارد شهر شده بود با دیدن بیحجابی بعضی خانمها خواسته بود همان لحظه به جبهه برگردد که یکی از بستگان دیده بود و کلی صحبت کرده بود و شهید گفته بود که من از روی خانواده شهدا خجالت میکشم. چون این بیحجابیها، بیاحترامی به خانواده شهدا هست.
تأکید بر سکوت مطلق، موقع پخش سخنرانی امام وی همچنین گفت: برادرم مطیع محض ولایت فقیه بودند به گونهای که موقع پخش سخنرانی امام خمینی رحمه الله علیه از صدا یا سیما تأکید داشتند که همه سکوت کنند چون امام دارند صحبت میکنند و احترام به امام را از واجبات میدانستند. وی با اشاره به اینکه توصیه شهید به ما خواهران هم این بود که حجابمان را رعایت کنیم و مطیع ولی فقیه باشیم، افزود: مهدی هیچ وقت لباس یقه باز نمیپوشید و اگر دقت کنید در همه عکسهایش زیر پیراهنهایش، لباس یقه گرد دارد. خواهر شهید مهدی جمعه افزود: با توجه به اینکه سن کمی داشت دوستانش را به پایگاه بسیج برده بود(پایگاه بسیج خیابان گلچهره) و آنها مهدی را به خاطر شجاعت و اخلاق خوبی که داشت خیلی دوست داشتند.
کمک به مادر وی همچنین گفت: مادرم تعریف میکند که شب اعزامش، دست و پاهایش را حنا بست و رفت چرا که پاهایش داخل پوتین سوخته بود. وی با بیان اینکه همه کارهای مادر را خودش انجام میداد، افزود: وقتی مادر خریدی داشت و اگر مهدی منزل نبود، خواهرم را میفرستاد مغازه، سر راه اگر مهدی خواهرم را میدید، یک نوشابه و کماج میداد به خواهر و میگفت که تو برو خودم میخرم. وی در ادامه از غیرت برادر گفت و افزود: با اینکه سن کمی داشته ولی از همان کوچکی با غیرت بود و مادرم تعریف میکند که وقتی مهدی کوچک بود و خالهاش برایش یک شلوارک هدیه خریده بود هر کار کردم شلوارک را نپوشید.
مادرم را شهید شفا داد خانم جمعه در ادامه از عنایاتی که شهید نسبت به مادرش داشت گفت و اظهار کرد: مادرم دو بار بیماری خیلی سختی گرفتند و هر دو بار هم شهید را در خواب دیدند و شفا گرفتند. وی افزود: حتی یک بار مادر برای ویزیت پزشک به تهران رفته بود، دکترش گفته بود تا همدان نمیتواند با ماشین برود چرا که برایش خیلی خطرناک است و احتمال فلج شدن دارد و باید همین الان اورژانسی به اتاق عمل برود که به لطف خدا شفا گرفت و کامل خوب شد. خواهر شهید در ادامه افزود: لطفی که خدا به ما داشت این بود که بعد از شهادت مهدی، یک برادر دیگر به ما داد و کمی دلمان را آرام کرد و اسم برادر شهیدم را برایش گذاشتیم و خدا را شکر الان دو برادر خوب داریم و همه اینها لطف و عنایت خدا بود برای تسکین دل داغدار مادرم که آرام شود. وی با اشاره به شهادت برادر و اینکه پیکر برادرم مهدی در باغ بهشت همدان آرام گرفت، افزود: هر سال، طبق رسمی که داشتیم در 13 فروردین کوفته میپختیم ولی سالی که شهید شد چون 10 فرودین میخواست اعزام شود، مادربزرگم کوفته را زودتر پخت، ولی خبر دادند که دوستش مسعود صیفی مجروح شده است. مهدی خیلی با عجله به جبهه رفت و از آن سال به بعد مادربزرگم هیچ وقت کوفته نپخت. خواهر شهید در ادامه گفت: خدا را شاکر هستیم که مردم همدان دوستدار شهدا هستند و در مراسم تشییع پیکر شهید مهدی سنگ تمام گذاشتند و از جلو مسجد جامع همدان مراسم با شکوهی برای شهید برگزار شد. وی گفت: من خواهر کوچکتر شهید هستم و خیلی کوچک بودم که ایشان شهید شدند، ولی با این که هنوز 5 سالم هم نشده بود که شهید شد ولی بیشتر دوران کودکی را که با مهدی بوده به یاد دارم. وی افزود: وقتی مهدی از جبهه میآمد خیلی شادی میکردیم و خوشحال بودیم، مرا بغل میکرد و به مغازه سر کوچه میبرد و هر خوراکی را که دوست داشتم برایم میخرید و طبق تعاریف دیگران، خیلی خانواده دوست بودند. نام و یاد همه شهدا به خصوص شهید 18 ساله مهدی جمعه گرامی باد. در زیر یکی از اشعار شهید را که با طراحیهایی نوشته بودند و خواهر شهید در اختیار ما گذاشتند را میخوانیم: خوشا آنان که در راه عدالت به خون خویش غلتیدند و رفتند خوشا آنان که از پیمانه حق شراب عشق نوشیدند و رفتند خوشا آنان که با شوق فراوان حریم دوست بوسیدند و رفتند خوش آنان که پا در وادی حق نهادند و نلغزیدند و رفتند
|