هگمتانه، گروه کتاب - اعظم مهری: کتاب «آن شش ماه» روایتی از 6 ماه نخست جنگ تحمیلی در استان همدان است. روایتی که در هزار و 116 صفحه توسط محسن صیفیکار تألیف شده و به تازگی رونمایی شده است. به گزارش هگمتانه، چندی پیش این کتاب در مراسمی رونمایی شد، به همین بهانه با محسن صیفیکار نویسنده «آن شش ماه» به گفتوگو نشستهایم. در این شماره، سومین بخش از این گفت و گو را میخوانید.
با توجه به اینکه «آن شش ماه» کتابی مرجع است، چگونه میتوان آن را وارد فرهنگ مردم کرد و اطلاعاتش را سینه به سینه حفظ کرد؟ این کتاب مثل معدن میماند که باید کشف، استخراج، فرآوری و عرضه شود. ما معدن را پیدا و استخراج کردیم که تبدیل شده به این کتاب. مرحله فرآوری و معرفی میماند که یعنی باید این ماده اولیه را تبدیل به یک ماده روزآمد کنیم. از این کتاب باید مطلب برداشته شود؛ از آن استفاده شود تا فیلمنامه، نمایشنامه، کتاب کودک، قصه، نمایش رادیویی و بسیاری فرآوردههای هنری دیگر تولید شود. مثلاً در روزنامه هگمتانه روزشمار تاریخ انقلاب اسلامی منتشر شود، که در حال انجام این کار هم هستیم و روزشمار دفاع مقدس همدان توسط آقای مساوات تدوین شده است و من هم بازنویسیاش کردهام.
پیوند گذشته و حال توسط این کتاب بخش بعدی کار، عرضه است. رابطه معناداری بین نوع فرآوری و عرضه وجود دارد. کالایی که تولید میشود باید با نیاز مخاطب متناسب باشد. یکی از ابزارهای عرضه، روزنامه است و بیشتر هم روزنامه دیجیتال. با توجه به جنس کار و نوع مخاطب باید مطالب را فرآوری کنیم و در آن قالب ارائه کنیم. این را هنرمندان و روزنامهنگاران باید تشخیص دهند و خوراک روز را بدانند. سوژههای این کتاب بسیار زیاد است و باید بیرون آورده شود. هر سوژهاش قابلیت یک کار هنری دارد. مثلاً در کتاب آمده که یک دختر نابینا تویسرکانی تمام پسانداز قلکش به مبلغ 50 ریال را تقدیم جبهه میکند. الان این خانم حدود 54 سال باید داشته باشد. این میتواند خوراک یک کار هنری باشد و از این قصهها در کتاب زیاد است. از چنین موضوعاتی میتوان تله فیلم، پادپخش، پویانمایی و... درست کرد. این آدمها را میتوان پیدا کرد و آن گذشته را به حال پیوند داد. این کتاب سرشار از خاطرات ریز و درشت است. میتوان گفت فرهنگ زاینده است و خاصیت فرهنگ کهن و دینی ما به صورتی بوده که ترکیبی خاص درست کرده است که این زایندگی را به خوبی نشان میدهد. چند سال پیش کتابی 10-12 جلدی چاپ شد به نام فرهنگ جبهه؛ در این کتاب ما خرده فرهنگهایی که در جبهه بوده را به تصویر کشیدیم. خانوادههای شهید مختاران، شهید فراهانی، شهید فریدی و به خصوص خانواده حاج محمد سماوات که از مؤسسین سپاه پاسداران همدان بود و بسیار در این راه زحمت کشیدند، در همدان غذا میپختند و روزانه یا چند روز یکبار غذا را به سرپل ذهاب میبردند. آنجا اصلا امکاناتی نبود و با این کار، خانوادهها تلاش میکردند تا رزمندهها قوت لایموتی داشته باشند و بجنگند. این نشان میدهد که چقدر کار پشتیبانی آن اوایل جنگ سخت بوده است.
وصف این ماجرا آسان نیست هنرمندان ما باید وارد شوند و این حماسه را به تصویر بکشند، در حالی که واقعا وصف این ماجرا آسان نیست. من خودم به شدت به شهید شیرودی ارادت دارم، آنقدر که این آدم بزرگ است. با این که همدان هوانیروز نداشته، سرپل ذهاب به شدت با شهید شیرودی عجین است. اگر این شهید بزرگوار را از سرپل ذهاب حذف کنیم به دفاع مقدس خیانت کردهایم. شهید شیرودی در سرپل ذهاب قیامت کرده و یکتنه این کار را انجام داده است. شهید شیرودی در عملیات 8 اردیبهشت 60 فرصت نمیکرده که منتظر بماند تا هلیکوپترش را مسلح کنند، هلیکوپتر دیگری را مسلح میکردند و او هلیکوپترش را عوض میکرده و یک قطار از تانکهای دشمن را در این تاریخ زده است و همینطور شهید کشوری در میمک قیامت کرده است. برای شهید شیرودی آن زمان تشویقی میفرستند که یک درجه بالاتر برود ولی تشویقی را رد میکند. الان برخی آدمها چه جوری هستند؟ برای 2 هزار تومان اضافه کار زیرآب هم را میزنند. این شهید بزرگوار یک درجه را رد میکند. اگر ما بتوانیم این فرهنگ را منتقل کنیم که نتوانستیم و کامل موفق نبودهایم، این مملکت دیگر هیچ آسیبی نخواهد دید. اگر این مملکت یک جاهایی لطمه دیده برای این است که ما این فرهنگ را منتقل نکردهایم. البته این کتاب یک قدم کوچک است و قدمهای بزرگتر را باید دیگران بردارند.
در خصوص ادامه کار هم توضیح بفرمایید. چه کتابی را در دست دارید؟ اگر حیاتی باشد ادامه میدهیم انشاءالله الان پروژه سال 60 را در دست دارم، مطالعاتش انجام شده و فیشبرداریها انجام شده ولی آنقدر کار در کار پیش آمده که فعلا آن کار مانده است. اهمیت کتاب این است که اخبار این کتاب را ستاد نیروهای مسلح پذیرفته است. عملیاتی را ثبت کردیم به نام عملیات شهید فراهانی که من اسمش را عملیات قراویز اول گذاشتهام. این عملیات، اولین تک روبهرو یا آفندی در دفاع مقدس در 3 مهر 59 است. اینجا مفصل توضیح داده شده است. از این اتفاقات در این کتاب زیاد است. مثلاً در قسمت نیرو هوایی یا نیرو زمینی و یا جهاد سازندگی، خیلی اتفاقات عجیبی در این کتاب هست. اگر فرصت کنم باید سوژههای کتاب را از نو استخراج کنم و یا اینکه برای کتاب بانک سوژهای ایجاد شود. چند تا کار را هم در مقاطع مختلف در دست دارم و مشغول هستم.
برای تهیه کتاب چگونه باید اقدام کرد؟ یکی از غصهها همین است که توزیع و نحوه عرضه ضعیف است. از تهران که کتاب را آورده بودند به آقای کرمی گفتم که این کتاب را بخریم. کنگره این کتاب را خریده است و اگر کسی بخواهد میتواند از کنگره خریداری کند. این کتاب را مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس تهران چاپ کرده است و در کنگره شهدای همدان این کتاب موجود است. در کتاب از همه ارگانها؛ نیرو هوایی، ارتش، جهاد سازندگی، هلال احمر و... که در دفاع مقدس مؤثر بودهاند، گفته شده است. تنها کتابی که اینقدر مفصل به مباحث دفاع مقدس پرداخته است همین کتاب است. مثلاً کتاب رمضان در کوشک که کتاب مهمی هم هست، به نقش نیرو هوایی خیلی ضعیف پرداخته، در حالی که این کتاب تقریبا حدود 200 صفحهاش درباره نیرو هوایی است، 200 صفحه تیپ سه است و... یعنی تقریباً عدالت توضیحی هم در این کتاب رعایت شده است و من خودم به این مسأله تأکید داشتم و نخواستم نگاه سازمانی در کتاب وجود داشته باشد. تهران که رفتم به علت همین نگاه سازمانی که برای انتشار کتاب وجود داشت، کم کم داشتم از انتشار کتاب منصرف میشدم که دوباره آنها با دیدگاه من در خصوص رعایت عدالت توضیح کنار آمدند و در برابر محتوای محکم کتاب تسلیم شدند و الحمدلله کتاب چاپ شد.
رونمایی کتاب چطور بود و توسط چه ارگانی انجام شد؟ رونمایی خیلی مفصلی برای کتاب برگزار شد و از تهران هم آمدند و شاید تا الان رونمایی به این مجللی برای کتابی انجام نشده بود. این رونمایی توسط مرکز حفظ آثار و بنیاد حفظ آثار برگزار شد و حقش بود که برای شهدای این کتاب چنین کاری صورت بگیرد.
یکی از کتابهای خواندنی شما «جشن تولد در بازداشتگاه» است. لطفاً درباره انتشار این کتاب نیز توضیح بفرمایید. هشت ماه مطالعه میکردم تا اینکه این رمان کاملاً مستند را نوشتم. از دیگر موارد کتاب یک تکسوژه ترور شهید مقصودی که معاون آموزشی آموزش و پرورش همدان بوده که شخصیت ملی هم نبوده است، اما با این کتاب خط و ربط سیاسی خیلی جالبی در همدان بیرون آمد و چون خودم هم بچه انقلابم اطلاعات دارم، این اطلاعات را با هم تلفیق کردم و انصافاً کتاب خوبی هم شده است. این کتاب هم در تهران چاپ شده است.
منتقد به متن هستم متأسفم که بگویم در همین بنیاد حفظ آثار گفته بودند که این کتاب چیست که این همه سرمایهگذاری رویش صورت بگیرد؟ نهادی که خودش باید پیگیر این کارها باشد. من خودم پیگری کردم که نشان بنیاد حفظ آثار هم در کتاب آورده شود و بعد شنیدم که چنین حرفی زدهاند و آن هم از روی عناد با من. من منتقد به متن هستم و نظرم هم این است که کتابها و متنهایی که نوشته میشود خوب باشند و از کیفیت خوبی برخوردار باشند. کتابهای سبک و بیارزش نوشته نشود. به همین علت از من بدشان میآید و چون به نحوی در مقابلشان ایستادهام به این رسیدهاند که مرا و امثال من را باید حذف کنند. در حالی که من یک معلم ساده هستم نه عدهای دارم نه عدهای، نه سپاه دارم، اعتباری هم اگر هست به خاطر همین شهداست.
از دغدغههایی که امروز یک نویسنده دارد، بگویید. امام(ره) میفرمایند: «بشکند قلمهایی که ننویسند بر خمینی و یارانش چه گذشت» خوب الان خیلی از قلم به دستها این کار را نمیکنند. این همه روزنامههای زرد کذایی که در جامعه ما هست از همه چیز مینویسند الا از رشادت این ملت. دروغ مینویسند ولی راست و زحمات این ملت را نمینویسند. این همه روزنامه هست؛ کمی هم از رشادت این ملت بگویید، به جوانان امید دهید. چرا دائم بر طبل ناامیدی میکوبید که همه سیاهنمایی مطلق باشد. بعضی از ادارات و مسؤولان ما اینگونه هستند. از خودشان بگویی بهبه و چهچه درج میکنند ولی نگویی...! من به آموزش و پرورش میگفتم که کتاب شهید بزرگوار اکبر مقصودی، کتاب شماست ایشان شهید آموزش و پرورش است. این کتاب را شما باید بخرید، بین معلمها توزیع کنید، مسابقه بگذارید، ضمن خدمت بگذارید اما دیدم متوجه نیستند. چرا باید من بگویم! مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید. من نیازی ندارم و چوب خطم پر شده و فقط از روی تکلیف میآیم. این وظیفه آنهاست که بگردند و زحمات را ببینند. نکتهسنجان باید سوژهها را طرح کنند آیا تا به حال کسی سراغ این عزیزان فضای سبز رفته است؟ این همه سبزی میبینیم که دیدنش عبادت است، آیا تا به حال سراغ کسی که این سبزهها را آبیاری میکند رفتهایم تا بدانیم چه میاندیشد. نکتهسنجان باید بگردند و ببینند چه سوژههایی در این شهر وجود دارد و قابل طرح کردن است. توجه ما در کتاب «آن شش ماه» این بود که آن قشر پشت جبهه را ببینیم، فقط آن رزمنده خط مقدم را نبینیم. آن رزمندهای که به جبهه میرود تا بجنگد، حداقل 30-40 گروه پشتیبانیاش میکنند تا اسلحه در دستش بگیرد. هر شهیدی یک عقبهای دارد که باید دیده شود. امام حسین(ع) یک عقبهای دارد؛ پیغمبر(ص) پدربزرگش است، خدیجه(س) مادربزرگش است، مادرش فاطمه زهرا(س) است، پدرش امیرالمؤمنین(ع) است، خواهرش زینب(س) است، برادرش امام حسن(ع) است. در چنین خانوادهای پرورش پیدا کرده است. ایشان کجا جنگیدن یاد گرفته است؟ در چه عملیاتهایی شرکت کرده است؟ ما همه چیز را آوردهایم گذاشتیم آن چند ساعت عاشورا؛ آن هم همهاش روضه، از حماسه خبری نیست یا کم است. این نکته است. خود گریه هم حماسه است و این دو تا باید تلفیقی بیان شود.
|