کد خبر : 48800
تاریخ : 1402/2/31
گروه خبری : محله ما

آرامگاه بوعلی سینا؛ فضایی در شأن بزرگان

هگمتانه- گروه محله: چند صباحی پیش در حال عبور از میدان آرامگاه بوعلی سینا، به علت پیاده روی که داشتم کمی خسته بودم و تصمیم گرفتم چند دقیقه‌ای در فضای بوستان آرامگاه مکث کنم و بنشینم. در کنار لبه کوتاه باغچه ای نشستم و کمی به اطرافم نگاه کردم. زمان زیادی بود که به این فضا مراجعه نکرده بودم و این اثر فاخر هوشنگ سیحون را به دقت نظر نکرده بودم. اگرچه نه به دید یک معمار بلکه به دید یک شهرساز آن فضا برای من بسیار بی نظیر بود و چنین فضایی در شهر را کمتر تجربه کرده بودم. فضایی که سرشار از پویایی و سرزندگی و تعاملات اجتماعی بود و استفاده از فضای آن با وجود آنکه پیاده راه بوعلی سینا را به‌دلیل برش فضایی سواره و جداشدگی و نه همپیوندی فضایی به عنوان رقیب در کنار خود داشت، برای من بسیار جالب توجه بود. کمی که با دقت بیشتر به اطراف خود نگاه کردم متوجه شدم که این فضا اگرچه یک فضای عمومی است اما استفاده گروه سنی خاصی از آن بیشتر است. درواقع در آن فضا بیش از همه گروه سنی سالمندان حضور داشتند که به صورت گروهی در جای جای این فضا یا به بازی شطرنج گرم بودند و یا به گپ و گفت با یکدیگر و صحبت از هر آنچه که تا به آن روز تجربه کرده بودند مشغول بودند. برای من موضوع بسیار جالب شد و کمی در آن فضا شروع به قدم زنی کرده و سعی کردم که به این موضوع تمرکز کنم که این فضا چه نقاط مثبت و کلیدی دارد که برای این گروه سنی جذابیت ایجاد کرده است و آن ها را به این فضا کشانده است.



 برای اینکه درک فضایی درستی داشته باشم از دید یک سالمند به فضا نگریستم و خود را به‌جای آن ها در فضا فرض کردم، اولین نکته ای که برایم بسیار مهم بود این بود که سهولت در نشستن در نقطه به نقطه این فضا فراهم است. وجود سکوهایی با ارتفاع پایین( لبه کوتاه باغچه‌ها) در داخل فضای بوستان وجود داشت، سهولت نشستن در آن را به نوعی برای سالمندان تضمین کرده بود. مخاطبان عزیز این شکل از طراحی فضا اگرچه با هدف استفاده این گروه سنی نبوده است اما ناخودآگاه با فرم طراحی که در میدان داخلی (بوستان آرامگاه بوعلی سینا) به خود گرفته است چنین فضایی را برای سالمندان ایجاد کرده و به نوعی سهولت نشیمن در هر نقطه ای از فضا یکی از جذابیت هایی بوده که برای این گروه در فضا شکل گرفته است.



نکته دیگری که وجود داشت، آرامشی که در فضا حاکم بود برای من که به دید یک سالمند در حال قدم زنی در فضا بودم بسیار جالب توجه و مهم بود. درواقع علی‌رغم قرار گیری این فضا در یکی از میدان های ترافیکی و اصلی شهر، اما در این فضا برای شنیدن صدای بوق و آلودگی صوتی سواره‌ها نیاز به دقت زیادی بود، و این موضوع هرچقدر که به ارتفاع پایین تری از فضا و به مرکز بوستان نزدیک تر می شدم قابل لمس تر بود. درواقع به‌دلیل شکل طراحی آن و قرار گیری فضا در ارتفاعی پایین تر از کف، کنترل آلودگی صوتی در آن به شکل هنرمندانه‌ای رقم خورده بود و از همه بیشتر برای گروه سنی بالا و سالمندان، فضایی به‌دور از آلودگی صوتی و کاملا آرامش بخش را رقم زده بود. مخاطبان عزیز لحظه به لحظه این قدم زنی و برداشت از فضا  برای من که یک دانش آموز شهرسازی هستم درس‌های زیادی داشت و از همه مهمتر شاید طرح این موضوع بود که چگونه باید به فضا و فلسفه حضور آن نگریست، اینکه یک فضا برای چه کسانی،‌چه گروهی، چه هدفی و در نهایت با چه معنا و محتوایی برساخته می‌شود.






در ادامه این قدم زنی در فضای داخلی میدان آرامگاه بوعلی سینا، موضوع مهم و مورد توجه دیگر، وجود فضای سبز و درختان کهن سالی بود که در فضا وجود داشت. درختانی که با عرض تنه زیاد خود حتی تکیه گاهی برای برخی از سالمندان شده بود. درواقع برخی از سالمندان را مشاهده کردم که به صورت گروهی زیراندازی در کنار درخت کهن سالی انداخته و به آن تکیه داده بودند، اگرچه مشاهده این مورد کمتر به‌چشم می‌خورد اما برای من جالب بود که درخت علاوه بر زیبایی و احساس طراوتی که در فضا برای همه گروه‌های سنی و جنسی استفاده کننده از فضا ایجاد کرده بود، برای برخی از سالمندان حکم تکیه گاه را داشت. من از یکی از سالمندان این موضوع را سوال کردم و ایشان پاسخ داد که برخی از دوستان سالمند عادت به نشستن روی زمین دارند و روی صندلی و یا این لبه ها راحت نیستند برای همین روی چمن و زمین برایشان راحت تر است که بنشینند، علاوه بر آن بسیاری از این سالمندان کمر درد و پا درد دارند برای همین روی زمین می نشینند و هنگام نشستن باید تکیه هم بدهند که این دو ویژگی را تنها زیر این درختان کهنسال و تکیه زدن به آن‌ها در این فضا تامین می‌کند.




با شنیدن این صحبت ها از این پیرمرد دوست داشتنی من به فکر فرو رفتم و ذهنم درگیر موضوعی شد و آن درگیری ذهنی برای من هر لحظه به چالش‌های بزرگتری تبدیل می شد، اینکه چقدر ما شهرسازان و معماران از فضا و نحوه برساخت آن در شهر دور افتاده ایم. چقدر اختلاف بود بین آنچه که مخاطب از فضا می خواست و آنچه که ما خلق کرده بودیم. با کمی تامل به انواع فضاهای شهر این موضوع حادتر و چالشی تر هم می شد، واقعیت این بود که ما اصلاً نمی‌دانیم که چه چیزی از فضا می خواهیم و هر لحظه در حال تحمیل کردن فضاها به مخاطب خود هستیم. آیا واقعا در طراحی فضاهای شهری و عمومی به مخاطب خود نظر کردیم؟ آیا واقعا این فضای شهری که امروز ساخته ایم همان فضایی است که مخاطب ما نیاز داشت؟ باور کنید فضای شهری همان چند نقطه مرکزی چون پیاده راه بوعلی سینا و میدان امام و پیاده راه اکباتان نیست که در آن‌ها نیز فضای تحمیلی به شهروند بیداد می کند. ساده و صریح واقعیت این است که ما «فهم فضا» نداریم و حتی آن قدر نگرش حقیرانه به آن داریم که گاهی با علم مهندسی و عمرانی به آن نگاه کرده و نام آن را محوطه می گذاریم. از نظر این دانش آموز «فضامندی یک فضا به اعداد و ارقام نیست بلکه هنری متصل به فلسفه است که از زمینه و متن خود قیام می‌کند».
در ادامه این قدم زنی و برداشت از فضا البته به دید یک سالمند، گروه‌های سالمندی دو، سه و چهار نفره و در هنگام بازی کردن بازی‌هایی چون شطرنج بیش از چهار نفره را مشاهده کردم. من که به عنوان یک سالمند در فضا حاضر بودم، وجود دوستان و یا حتی افراد ناشناس که در گروه سنی خودم جای دارند برایم بسیار مهم بود، چراکه زبان مشترکی بین خود و آن ها دارم. مخاطبان عزیز شما بهتر از این دانش آموز می دانید که گروه سالمندان گروه بسیار حساس و خاص است که به‌دلیل داشتن تجربه های گوناگون در ایام زندگی خود و البته دانش تجربه زیسته از انواع پدیده هایی که برای ایشان تجربه گردیده است، سرشار از مطالبی است که برای بازگو کردن آن ها و انتقال سینه به سینه آن ها نیاز به هم زبانی دارد که کمتر در گروه های سنی پایین تر یافت می شود. گوش شنوا و زبانی که در حد این دانش و تجربه زیسته باشد تنها در بزرگانی یافت می شود که زبان مشترکی بین آن ها برقرار است، و این مهم برای گروه سنی سالمندان بسیار مهم است که در فضایی که حضور دارند، دوستان و یا افراد هم زبان خود را ببینند و با یکدیگر به گفت و گو و صحبت بپردازند. اینکه خاطراتی که بازگو می شود با خاطره ای هم عصر پاسخ داده می شود یکی از نکات بسیار مهمی است که سالمند در سخن و تعامل خود از آن بسیار لذت می‌برد. تجربه‌ای که من بارها در هنگامی که پدربزرگ خود را در تعامل با دوستان و آشنایان هم سن و سال خود دیده ام لمس کرده ام. درواقع آن میزان صحبت و سخن و خاطراتی که پدربزرگ من در هنگامه صحبت با من به عنوان نوه خود دارد هرگز به میزان آن با همقطاران خود نمی‌رسد و نهایتا تعامل بین من و پدربزرگم بسیار کمتر از تعامل او با هم سن و سال های ایشان است. اگرچه که من سعی میکنم با شیطنت و بازیگوشی‌های گاه و بی گاه خود، ایشان را به خنده و تعامل بیشتر برسانم و گاهی هم ضربه عصای چوبی ایشان را نوش جان می‌کنم، اما با این حال میزان تعامل و سخن او با هم قطاران خود بسیار بیشتر است و این کاملا طبیعی و بدیهی است، چراکه آن ها زبان مشترک و خاطرات هم عصر دارند. در نهایت آنچه که مسلم است این است که فضای داخلی میدان آرامگاه بوعلی سینا به ظرفت و زیبایی خاصی این فضا را ایجاد کرده است و جاذبی برای حضور گروهی سالمندان در آن می باشد که بی ارتباط با دو نکته قبلی که اشاره شد نیست.


نکته قابل تامل دیگری که در این تعامل و حضور گروهی سالمندان در فضا بود این است که بسیاری از آن ها مشغول بازی به‌ویژه بازی شطرنج بودند. در واقع این فضا محفلی ساده و راحت بود تا سالمندان در آن به‌راحتی به بازی و خنده مشغول باشند. من به یکی از گروه هایی که در کنار هم به بازی شطرنج مشغول بودند رفتم و مشاهده کردم که علاوه بر دو نفری که مشغول بازی هستند گروهی نیز به بازی آن‌ها نگاه می‌کنند تا نتیجه این بازی که گویا (به گفته یکی از بیننده‌ها) بیش از یک ساعت به طول انجامیده بود را ببینند.




برای من بسیار نکته جالب توجهی بود که آن بازی شطرنج بین دو سالمند بیش از یک ساعت به‌طول انجامیده بود و این یعنی آنکه فضا در ایجاد محفلی برای آن بازی که نیاز به تمرکز زیادی داشت موفق عمل کرده بود. درواقع آن فضا آنقدر آرامش و سکوت داشت که بستری برای بازی نیازمند تمرکز چون شطرنج را برای سالمندان ایجاد کند و این برای من که یک دانش آموز شهرسازی بودم درس دیگری بود از فهم فضا و فضامندی، فهم و درک اینکه فضا چگونه باید به جزییات و ریز به ریز نیازهای مخاطب مورد هدف خود توجه کند و در این مورد نیز آرامگاه بوعلی سینا بسیار موفق بود. البته که فضای آرامگاه بوعلی سینا همانطور که اشاره شد در هنگام طراحی متمرکز بر گروه خاصی چون سالمندان نبوده است، اما با توجه به تامین و تضمین توقعات موردی فضای مرتبط با آرامگاه و ارتباط مستقیم با فلسفه طراحی محیط و تامین آرامش متناسب با فلسفه عرفانی آرامگاه به این مهم دست یافته و فضامندی در مولفه آرامش بخشی در فضا را در نهایت ظرافت و دقت تامین می کند و همین مهم جاذبی برای گروهی خاص تحت عنوان سالمندان می شود که بیش از هر گروهی نیازمند آرامش است. این نکته و درس بسیار مهمی، برای نحوه برقراری ارتباط بین «فضا و فلسفه»، «فضامندی و محتوا»، و در نهایت «درک و فهم فضا» برای اینکه آگاهی لازم نسبت به هدف طراحی و گروه استفاده کننده از فضا را کسب کنیم است، نکته‌ای که متاسفانه در طراحی و برنامه ریزی های مرتبط با فضا و محیط شهری هرگز رعایت نمی کنیم و از این الگوهای بی نظیر چون میدان آرامگاه بوعلی سینا نیز درس نمی گیریم. امروز فضاهای شهری و عمومی ما با این فرم و محتوا چقدر فاصله دارند؟
در ادامه قدم زنی و برداشت خود از دید یک سالمند در فضای بوستان میدان آرامگاه بوعلی سینا، متوجه نکته بسیار مهم دیگری شدم، اینکه از هر سمت این فضا قابلیت دسترسی به داخل فضا وجود داشت و هیچ محدودیتی برای ورود، چون بلوک، نرده، دیوار کشی و غیره وجود نداشت، درواقع این شکل طراحی دایره ای در قسمت مرتبط با بوستان آرامگاه بوعلی سینا، ورود به فضا از هر قسمت را سهل کرده بود و افراد سالمند که توانایی آن ها در پیاده روی و طی کردن مسیرهای طولانی کم تر از گرو های سنی دیگر است به راحتی می توانند با کمترین میزان پیاده روی و حرکت در طول مسیر از هر قسمتی از این فضا وارد بوستان شوند. این مهم می تواند در ذهن مخاطب به‌ویژه سالمند در درک فضا به نوعی هک شود که این فضا نیاز به پیاده روی زیادی برای پیدا کردن فضایی حداقلی در جهت چند دقیقه نشستن، صحبت کردن، مشاهده کردن و حتی بازی کردن ندارد.

نقشه دسترسی های داخل فضای بوستان
 علاوه بر آن، موقعیت قرار گیری میدان آرامگاه بوعلی سینا در حلقه مرکزی شهر نیز بر این نهاده ذهنی بی‌تاثیر نیست، درواقع باید گفت که میدان آرامگاه بوعلی سینا دو مولفه مهم «دسترسی پذیری» و «قابلیت دسترسی» را باهم تضمین کرده و نهاده ذهنی مثبتی را از خود در ذهن مخاطبان و استفاده کنندگان از فضا به‌ویژه گروه سالمندان ایجاد کرده است. شاید اکنون سوال شما مخاطب عزیز که بر این دانش آموز منت نهاده و این متن را مطالعه می فرمایید این باشد که این دو (دسترسی پذیری و قابلیت دسترسی) چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟ به‌نظر، این دو واژه نوعی مغلطه و بازی زبانی باشند تا دو مولفه، چرا که به‌نظر هر دو یکی هستند. اما واقعیت این است که این دو مولفه کاملا از هم متفاوت هستند و هر یک دارای الگوی متفاوتی از تاثیرگذاری بر کیفیت فضا و تاثیرگذاری آن بر مخاطب و استفاده کننده چه به‌صورت عینی و چه ذهنی هستند. درواقع قابلیت دسترسی که در مطالعات و پژوهش های معتبر بین المللی با نام لاتین (availability )  شناخته می شود، به تعداد و تراکم آن نوع فضا در ساختار شهری و به نوعی به نگرشی کمی و عینی به فضا از نظر دسترسی متمرکز است. حال آنکه دسترسی پذیری که در زبان لاتین با واژه (accessibility) نیز مطرح می شود، به مفهومی کلان‌تر چون، کیفیتی از دسترسی از نظر مسافت و فاصله، موقعیت مکانی در ساختار شهری، و نوع دسترسی از نظر الگوی سفری به فضاست، اما نکته مهم این است که در مفهوم دسترسی پذیری نگرشی کیفی وجود دارد که دسترسی به فضا را از نظر ویژگی‌های اجتماعی و اقتصادی نیز مورد ارزیابی قرار می‌دهد، این که آن فضایی گران و یا ارزان برای مخاطب است.
درواقع اینکه دسترسی به فضا برای مخاطب و استفاده کننده مقرون به صرفه و یا گران تمام می شود در مفهومی به نام دسترسی پذیری نیز تعریف می‌شود که پای مطالعات اجتماعی و اقتصادی به فضا را باز می‌کند. کوتاه سخن آنکه فضای میدان آرامگاه بوعلی سینا در هر دو مولفه دسترسی پذیری و قابلیت دسترسی موفق عمل کرده است و هم از نظر عینی و هم از نظر ذهنی بر مخاطب خود تاثیر لازم را نهاده است، بویژه در جذب استفاده کننده سالمند به فضا.  

نقشه دسترسی پذیری آرامگاه در ساختار شهری
علاوه بر نکاتی که اشاره شد، باید توجه خود را به جزییاتی از فضا و رابطه آن با مخاطب متمرکز کنیم که کمتر به آن ها توجه میشود. در هنگام قدم زنی به دید یک سالمند متوجه موضوعی شدم که به اعتقاد این دانش آموز مهم ترین مولفه فضا برای تعریف خود و مخاطب است. درواقع در هنگام قدم زنی متوجه کنش هایی از سوی سالمندان در فضا شدم که این کنش ها را تقریبا در هیچ فضای دیگری مشاهده نکرده بودم، کنش هایی چون شوخی کردن سالمندان با یکدیگر، بازی کردن، خنده هایی با صدای کوتاه و بلند و غیره، که کنش هایی به مراتب شفاف تر و بدون محدود سازی «خود برای دیگری» در فضا بود. درواقع شاید ما در اطراف خود، سالمندان و بزرگانی را ببینیم که به صورت روتین کتاب می خوانند، صحبت می کنند، نصیحت و پند می دهند، و همیشه با یک انتظارات خاصی که از سوی ما به سالمند به صورت روانی و ذهنی وارد می شود (حتی بدون آنکه متوجه آن ها باشیم)، محدودیت هایی برای کنش های او در هر فضایی ایجاد می شود. بطور مثال کمتر شوخی ، بازی ، خنده و یا هر کنش دیگری که به تفکر منسوخ شده برخی، به قاعده و اقتضاء سنی او نمی خورد و گاها خدای ناکرده به ایشان گفته می شود که شخصیت شما را سبک می کند.
چنین محدودیت هایی که به اعتقاد این دانش آموز از ما به سالمندان و بزرگان وارد می شود، همان چیزی است که فضای پیرامون سالمند برای او اقتضاء می کند. به عبارتی دیگر، این مفهوم را می توان در مفاهیم فلسفه روان شناسی لاکان و «هویت سازی بواسطه دیگری» او مطالعه کرد. حال اگر به فضای بوستان بوعلی سینا بازگردیم باید به این نکته مهم اشاره کنیم که دیدن کنش هایی که از سالمندان (اشاره شد) که به صورت روتین در هر فضایی رخ نمی دهد و سالمند با محدودیت های ساختگی مواجه است، نشان از آن دارد که فضای آرامگاه بوعلی سینا در تامین مولفه ای بسیار مهم به نام «آزادی و کنش آزادانه در فضا» برای این گروه بسیار موفق عمل کرده است. آری این همان مفهومی است که فضامندیِ فضا را برای مخاطب تعریف میکند، این همان ارتباطی است که فضا با مخاطب خود برقرار می کند و با او به سخن در می آید. زبانی که به سالمند این زمزمه را می کند که این فضا برای تو و پذیرای توست، در این فضا هیچ محدودیتی نیست، چون انتظاری بین من و تو برقرار نیست. بیا و در آن راحت بخند، بازی کن و شوخی های کودکانه خود را که سال هاست از آن ها دور افتاده ای به ظهور رسان، این فضا برای توست.  


در نهایت در یک جمع بندی از این برداشت و قدم زنی به دید یک سالمند در فضا باید گفت که این فضا به چند دلیلی که به تشریح آن پرداختیم در جذب گروه سالمند موفق عمل کرده که به طور خلاصه عبارتند از:
سهولت در نشستن در نقطه به نقطه فضا بدون نیمکت گذاری
هنر آرامش بخشی به فضا و کنترل آلودگی های محیطی چون آلودگی صوتی در فضایی کاملا ترافیکی
تامین نیاز جسمی با توجه به سن ازجمله با تامین تکیه گاه و زمین نشینی برای سالمند
تامین زبان مشترک برای گروهی خاص به نام سالمند
فضامندی و تامین توقعات موردی فضا بخصوص برای مخاطب سالمند
نهادینه کردن دسترسی پذیری و قابلیت دسترسی عینی و ذهنی فضا برای مخاطب سالمند
تامین آزادی و کنش آزادانه در فضا برای گروه سالمندی
بدین ترتیب بوستان آرامگاه بوعلی سینا می تواند الگوی بسیار مناسبی برای طراحی فضایی باشد که بسیار کمتر در شهر به آن توجه شده است، فضایی برای سالمندان و تامین نیازهای آن ها. به عبارتی دیگر تامین فضا برای گروه های سنی و جنسی خاص که کاملا با طراحی فضا ی عمومی متفاوت است، هیچ جایگاهی در برنامه ریزی و طراحی شهرهای ما ندارد. اگرچه معتقدم که اساسا طراحی و برنامه ریزی فضا در نظام مدیریت و برنامه ریزی شهری ما هیچ جایگاهی ندارد. گفتمان حاکم در مدیریت و برنامه ریزی شهری چه دیروز و چه امروز و طبق آنچه که در شهر متبلور کرده است همگی نشان از آن دارد که هیچ درک درستی از فضا ندارد و همه فضاهای شهری را شبیه هم و با نگاه تقلیل یافته و حقیر عمرانی می نگرد. اگر فضایی را چند متر سنگ فرش کنید و چند نیمکت و چند کاربری تجاری را در آن طراحی کنید با دیدگاه حاکم در برنامه ریزی و مدیریت شهری به فضای شهری محبوب رسیده اید. حتی گاهی پا را فراتر نهاده و نام فضای عمومی را بر آن می نهند، بدون آن که حتی ذره ای از معنا و محتوای فضا و فضای عمومی درکی وجود داشته باشد، نتیجه آن نیز شکست خوردن آن فضا در جذب مخاطب و جامعه است که نمونه های آن در فضاهای شهری ما به وفور وجود دارد (بنگرید به پارک ها، محورها و یا فضاهایی که هزینه های زیادی از نظر عمرانی برای آن ها شده اما امروز مورد استقبال هیچ مخاطبی نیست. نمونه واضح تر آن پیاده راه اکباتان است که امروز تنها ایستگاه و پایانه ای برای سوار شدن به تاکسی است).

 امروز نه تنها شهر ما برای گروه های سنی و جنسی خاص فضایی ندارد، بلکه برای گروه هایی با شرایط فیزیکی و معلولیت‌های خاص نیز هیچ گونه فضایی را فراهم نکرده است. همین حالا خود را به جای یک معلول گذارید و روی صندلی چرخ دار (ویلچر) به فضای شهری مراجعه کنید، در کجای این فضای شهری به حرکت با صندلی چرخ دار شما فکر شده و یا در کجای این فضایی که ما نام فضای شهری و یا عمومی روی آن می گذاریم، برای این گروه ایمنی و یا سهولت دسترسی و یا هر مولفه دیگری که مورد نیاز این گروه است تامین شده است؟ در نتیجه موضوعی که امروز مطرح شد و اینکه ما به بوستان آرامگاه بوعلی سینا اشاره کردیم، نه بخاطر اینکه این فضا برای گروه سالمندی طراحی شده است (که هرگز چنین هدفی را دنبال نکرده است) بلکه به عنوان فضایی که مورد استقبال این گروه قرار گرفته است و این موضوع می تواند راهنمایی برای طراحی این گونه فضاها در شهر ما باشد، چراکه ما هیچ گونه فضایی برای گروه های سنی خاص و یا وضعیت جسمی خاص در شهر نداریم، حتی خود بوستان میدان بوعلی سینا که به این موفقیت دست یافته است.





در نهایت شاید چند پیشنهاد در خصوص طراحی فضا برای گروه سالمند در شهر علاوه بر آموزه های بوستان بوعلی سینا بتواند محرکی باشد برای آینده و توجه بیشتر برای تامین فضا درجهت گروه‌های سنی و جنسی خاص با توجه به مولفه‌های فضامندیِ فضا که موضوع هرگز تعداد و رقم فضاها نیست، بلکه سطوحی به مراتب والاتر و ارزشمند تر از درک و فهم فضا برای مخاطب است.

اولین پیشنهاد هدف دار کردن فضا برای سالمند
نکته بسیار مهم در این بخش آن است که در ابتدای مراحل برنامه ریزی و طراحی فضا برای سالمندان، فهم فضایی برای این مهم را شکل دهیم و از تجربه زیسته سالمند به برنامه ریزی و طراحی فضا دست یابیم. در این مرحله مهم است که فضا را از زوایه دید سالمند درک کنیم و نیازها، اولویت ها و ضرورت های او را به‌خوبی شناخته و تحلیل کنیم. شاید مهم ترین بخش در این مرحله شناخت الگوهای رفتاری سالمندان است، این که سالمند در فضا به صحبت کردن، نشستن و الگوهای آن مانند زمین نشینی، کُند و گاه با عصا راه رفتن، نگاه کردن، کتاب خواندن، بازی کردن، سرویس رفتن، و چندین الگوی رفتاری دیگری دارد که به‌دلیل وقوع شدت و ضعف و تکرار آن‌ها نسبت به سایر گروه‌های سنی در فضا این الگوهای رفتاری را خاص سالمندان می کند. در نتیجه اولین پیشنهاد هدف دار کردن فضا برای سالمند با استفاده از تجربه زیسته و شناخت الگوهای رفتاری اوست.


هنر آرامش بخشی به فضا و تامین توقعات موردی فضا برای سالمند
یکی از ضروری ترین بخش های طراحی محیط و فضا برای هر گروه خاصی توجه ویژه به بحث روان شناسی محیط است که امروزه در مطالعات و پژوهش های زیادی به آن ها اشاره می شود. اینکه فضا چگونه می تواند ارتباط خود را با روان مخاطب برقرار کند و این ارتباط چه تاثیری بر او دارد. برنامه ریزی و طراحی فضای سالمند شاید یکی از مهم ترین مباحثی باشد که به شدت نیازمند نگرش روان شناسانه به فضاست تا چگونگی تامین آرامش فضایی را برای مخاطب ایجاد کند. گروه سالمند بدون تردید بیش از سایر گروه‌های سنی نیازمند آرامش است که این مهم باید با استفاده از روان شناسی محیط و هنر چیدمان فضایی در فضا حاکم شود. به‌طور مثال بوستان آرامگاه بوعلی سینا به‌واسطه اختلاف ارتفاع در طراحی این مهم را در کنترل آلودگی صوتی و ترافیکی رقم زده بود.

تامین آزادی و کنش آزادانه در فضا برای گروه سالمندی
به اعتقاد این دانش آموز فضا هیچ گاه از محدودیت‌هایی که توسط نظام‌های معنایی که در آن شکل گرفته خارج نیست.گاهی این نظام های معنایی فضا را آن چنان محدود می کنند که مخاطب و استفاده کننده از فضا مجبور به اطاعت و تمکین از آن محدودیت‌ها و جلوه ندادن برخی کنش‌های خود است. به‌طور مثال گاهی فضای شکل گرفته در تسلیم نظام معنایی یا بهتر است بگوییم گفتمان سیاسی قرار دارد که به‌گونه‌ای فضا را امنیتی می‌کند که مخاطب و استفاده کننده از فضا باید مراقب بسیاری از رفتارها و کنش های محرک خود باشد، مثلا شوخی‌کردن، و یا هر کنشی که محرک برهم زدن فضای انظباطی حاکم در آن باشد را حتما محدود می‌کند. و یا حتی اگر در فضایی عمومی نیز گفتمان تجاری و اقتصادی بر فضا حاکم باشد، در آن فضا استفاده کننده برای خود محدودیتی در کنش هایی غیر از خرید کردن و معامله کردن ایجاد می کند، مثلا کمتر صحبت می‌کند و بیشتر نگاه می کند و یا کمتر می نشیند و بیشتر می ایستد و غیره... در نتیجه این محدودیت های فضایی که از طریق گفتمان‌ها به فضا حاکم می‌گردد در نهایت به محدودیت کنش های انتخابی استفاده کننده از فضا نیز ختم می‌گردد. چنین محدودیتی در فضای شهری برای گروه سالمند به‌دلیل حرمت فرهنگی چون ریش سفیدی و شان و منزلت ایجابی سالمند در گفتمان فرهنگی کشور بسیار بالاتر از سایر گروه ها است. درواقع در یک فضای عمومی، کمتر سالمندی خود را مجاز به برخی الگوهای رفتاری چون شوخی‌های غیر زبانی و فیزیکی و یا انجام هر کنشی که به‌واسطه انتظارات «دیگری‌ها» به‌دلیل شان و جایگاه سنی، مجاز به انجام آن‌ها در فضا نیست. بدین ترتیب فضامندی برای گروه سالمند باید به ترتیب و طراحی فضایی بیانجامد که محدودیت کنش برای سالمند در فضا را به حداقل ممکن رساند و جذابیت حضور گروه سالمندی در فضا را بیش از گروه‌های دیگر گرداند تا حضور دیگری محدودیت کنش سالمند را ایجاد نکند.

نهادینه کردن قابلیت دسترسی و دسترسی پذیری فضا در سالمند
یکی از نکات با اهمیت دیگری که می توان در این پیشنهاد به آن پرداخت، موضوع قابلیت دسترسی (کجای محل زندگی سالمند) و دسترسی پذیری (کیفیت دسترسی سالمند) در برنامه ریزی و طراحی فضا برای سالمند است. باید توجه داشت که گروه هدف در این فضا سالمندان هستند، در نتیجه این که فضا در چه موقعیت مکانی در شهر، ناحیه، محله قرار دارد بسیار مهم است و از آن مهم تر کیفیت دسترسی به این فضا برای سالمند از ابعاد متفاوت اقتصادی، اجتماعی و فیزیولوژیکی و غیره است. مکان یابی و سپس برنامه ریزی و طراحی فضا از بعد قابلیت دسترسی و دسترسی پذیری برای فضایی که تمرکز زیادی بر سالمند دارد یکی از کارپایه های کسب موفقیت فضا در جذب سالمند است و نمی توان در هر مکان و محیطی اقدام به طراحی کرد. شناسایی مکانی این فضاها خود نیازمند فرآیندی برنامه ریزی شده است که برنامه ریزان فضایی و شهرسازان باید با نهایت دقت و هنر فضایی که در دانش آن ها نهفته است این مهم را به سرمقصد منظور رسانند.
در نهایت ما در این نوشتار قصد بر تدوین سناریو پیشنهادی نداشتیم و تنها بخش های مهمی که می توان در یک سناریو پیشنهادی به آن ها توجه کرد را ارائه کردیم. بیش از همه نحوه الگو سازی برای فضامندیِ فضا در جهت استفاده سالمند از زمینه خود چون بوستان آرامگاه بوعلی سینا که می تواند چارچوب مفهومی خوبی برای هر برنامه ریز فضایی ایجاد کند را در این نوشتار مورد واکاوی قرار دادیم. با این حال نقد این نوشتار بر نداشتن درک درستی از محتوا و معنای فضا و آنچه که قرار است «فضا به مخاطب» و «مخاطب به فضا» ارائه کند بوده و هست. ما هنوز هیچ درکی از فضا و فضای شهری نداریم و بر این نداشتن درک نیز هر روز صحه می گذاریم. گفتمان حاکم در مدیریت شهری بیش از آنکه بر مفهوم فضا و تقسیم طبقات فضا به؛ شهری، عمومی و نیمه عمومی و خصوصی بپردازد و معنا و محتوای آن ها را بر اساس روح هر فضا تدارک بیند، هر روز زیر بیرق گفتمان سرمایه داری و کالایی کردن فضا بیشتر فرو می رود و آینده این مسیر و کج فهمی فضا، پایمالی حقِ به شهر خواهد بود. امروز سرعت تغییر کاربری ها از سبز، باغ و کشاورزی به مسکونی و تجاری چه میزان است؟ امروز سرعت فروش تراکم و ساخت آپارتمان در این شهر چه میزان است؟ امروز سرعت پیشی گرفتن منفعت خاص بر عام چه میزان است؟ شما به عنوان مخاطب و مالک این شهر از فضاهای عمومی و خصوصی شهر خود از فضاهای سالمندان، کودکان، جوانان، بانوان و غیره پیرامون خود، کلاه خود را قاضی کنید و بنگرید که شما به عنوان شهروند این شهر چقدر از فضای عمومی شهر خود سهم دارید؟

  لینک
https://hegmataneh-news.ir/sl/48800