در ادامه سلسله نوشتارهای پاسخ زبانشهر به ظرفیتها و چالشهای شهری، در نوشتار قبل به موضوع فقر شهری پرداخته شد که به اعتقاد من یکی از شاهراههای بحرانزایی در شهر است ولی متأسفانه هیچ جایگاهی در طرحها و برنامههای شهری ندارد و تمام برنامهریزیها برای این مهم در طرحهای شهری به چند کاربری تجاری ختم میشود که هیچ ارتباطی به طبقههای اجتماعی ضعیف و متوسط (ازنظر اقتصادی) شهر ندارد و عموماً مربوط به مالکان مرفه و دارای قدرت اقتصادی است. اشاره شد که زبان شهر به دنبال برنامهای منسجم و رویکردمحور است و پاسخ خود در خصوص ظرفیتها و چالشهای شهری را بهواسطه همین برنامه منسجم ارائه میکند که از انعطاف بالا و نظام پایشی دقیقی برخوردار است و عملکرد مدیریت شهری را در میزان تحقق راهبردهایشان در دستیابی به اهداف برنامه و زمانبندی مشخص آن میسنجد و نه بر اساس لفاظی و شعار قدرتهای عریان آن. بههرحال در نوشتار قبل اشاره شد که زبان شهر با استفاده از برنامه تدوینی خود مبتنی بر رویکرد گردشگری (رویکرد فرضی ما در این سلسله نوشتارها) به بحران فقر شهری پاسخ خواهد داد و مشاهده شد که با استفاده از همین سرنخ (رویکرد مشخص) به پاسخهایی قابلتأمل نیز دستیافت که موتور اقتصادی شهر را در نقاط متفاوتی چون محلات و بافتهای کمبرخوردار (مجیدآباد و قاسمآباد و با استفاده از داراییهای طبیعی چون محور رودخانه) فعال کرده و تحول را رقم میزند و این همان رسالتی است که زبان شهر به دنبال آن است؛ رسالتی به نام «توسعه داراییمحور» و قرارگیری شهر در ابتدای این مسیر برای توسعه. در این نوشتار نیز به دنبال سلسله نوشتارهای پاسخ زبان شهر به گلوگاهی دیگر که متأسفانه این روزها به فاجعه رسیده است خواهیم پرداخت. در ابتدا لازم میدانم که کمی در خصوص اینکه اکنون کجا هستیم و یا اکنون کجا ایستادهایم، سخن بگویم؛ امروز بر کسی پوشیده نیست که موضوع مسکن و داشتن آن برای خانوادههای ایرانی به یک «رؤیا» و برای جوانان مجردی که میل به ازدواج دارند، مسکن به آرزویی دستنیافتنی تبدیل شده است. جوانی که حتی اگر با این وضعیت بیکاری بالای جامعه ایران (با فرض بسیار محال) به شغلی نسبتاً پایدار و باثبات هم دست یابد با حقوق پنج یا شش میلیون تومانی قانون کار حتی یک آجر از یک سرپناه 70 متری را هم نمیتواند خریداری کند و یا بدتر از آن برای خانوادهای با یک یا دو فرزند و اجارهبهایی سنگین و هزینههای خوراک و پوشاک بالا که کل حقوق دریافتی حتی به 5 روز اول ماه هم نمیرسد، دستیابی به مسکن تقریباً محال است و دیگر حتی به آن فکر هم نمیکند چه برسد به این که بخواهد برای دست یافتن به آن اقدامی کند. قیمت افسارگسیخته مسکن، اجارهبهای سنگین، هزینههای بالای زندگی و تورم میانگین 50 درصد، کاملاً بر جامعه ایرانی چیره شده و امروز کسی را یارای سخن گفتن از حال خوش نیست. از طرف دیگر آمار کارتنخوابی، زیرپلهخوابی، قبرخوابی، اتوبوسخوابی و الگوی باب شده در چند وقت اخیر با نام اجاره پشتبام متأسفانه روبه افزایش است و در کنار این مسائل، شهرها با موضوع کپرنشینی، حلبیآباد و سکونتگاه خودساخته هم مواجه هستند که تمام این موضوعات در کنار هم به فاجعه اسکاننایابی جامعه ایران ختم میگردد. در پاسخ به این فاجعه، دولت سعی دارد تا تمام تلاش خود را برای پایان دادن کابوس مسکن انجام داده و این مهم را با تولید مسکن ارزانقیمت و تعادلبخشی به بازار با پروژه «نهضت ملی مسکن» دنبال کند؛ اما در نوشتار «بحران مسکن و تولید مسکن تا ثریا» که در همین سلسله نوشتارهای زبان شهر به چاپ رسید بهتفصیل صحبت و گفته شد که پاسخ کمی و کالبدی و بدون ریشهیابی دقیق فاجعه مسکن، پاسخ درست و مطلوبی نیست و حتی دامنه فاجعه مسکن را بزرگتر میکند و خود بحرانی جدی برای شهرها خواهد بود (مثالی که از تولید شهرهای خوابگاهی و بیهویتی چون پرند و پردیس و غیره زده شد)؛ اما پاسخ زبان شهر در این مقوله چیست؟ زبان شهر به دنبال چه تحولی در موضوع مسکن است؟ همانطور که اشاره شد زبان شهر بر اساس برنامهای منسجم و دارای رویکردی مشخص حرکت میکند که توسط تمام دخیلان توسعه بهویژه جامعه تدوین شده است و شهر را بهواسطه خود شهر اداره میکند نه از طریق قدرتهای سیاسی و اقتصادی چون نماینده مجلس که از کرسی قانونگذاری در سطح کلان کشور بدون هیچگونه تعریف قانونی بر مدیریت و توسعه شهری دخالت کرده و دستورهای بیاساس (ازنظر علمی و حرفهای) و بهدور از دانش فضایی و شهری صادر میکند و خود بحرانی برای شهر قلمداد میگردد. در این برنامه و بهویژه در فاجعه مسکن، زبان شهر تمرکز ویژهای بر داراییهای شهر دارد، این داراییها در هر یک از ابعاد مطالعات شهری متفاوت و متنوع هستند و در این نوشتار با توجه به اینکه تمرکز بر موضوع مسکن است به یکی از داراییهای شهر یعنی سکونتگاههای خودساخته و بافتهای کمبرخوردار شهری پرداخته میشود. بدون تردید زبانشهر تمرکز خود را برای تولید و بالا بردن ظرفیت اسکان در شهر بر این داراییها خواهد برد؛ داراییهایی چون خضر، مجیدآباد، قاسمآباد، حصار، دیزج و منوچهری و غیره. بهعبارتیدیگر پاسخ زبانشهر به فاجعه مسکن در شهر پاسخی چندوجهی و نگاهی فضایی است چراکه با تمرکز بر این محلات علاوه بر پاسخ کمبود مسکن و اسکاننایابی در جامعه ایران به موضوعات مطرح شده در ادامه نیز میپردازد؛ · حیاتبخشی به بافتهای کم برخوردار؛ · کاهش فقر و نابرابری شهری؛ · بالا بردن کیفیت سکونت و محیط شهری؛ · دامن نزدن به دلالی زمین و مسکن و رانت در آن با الحاقهای نادرست زمینهای بایر اطراف شهری (همچون رانت و الحاق نادرست 680 هکتار زمین به شهر همدان)؛ · توجه به توسعه پایدار و از دست ندادن زمینهای ذخیره و مربوط به نسلهای آتی و رعایت عدالت میاننسلی؛ · تأمین مسکن بهعنوان فضایی اجتماعی و نه آلونکهای بیکیفیت که تنها مکانی برای خواب است، چراکه مسکن را فضایی دارای منزلت اجتماعی میدانیم که به تمام نیازهای عمومی و اجتماعی، فردی و شخصی در تأمین توأمان آرامش و آسایش توجه دارد · پرهیز از نگاه کالبدی، عدد و رقمی تولید مسکن؛ · توجه به تنوع مسکن با ظرفیت درآمدی و نحوه توزیع درآمدی شهروندان؛ · دامن نزدن به افزایش افسارگسیخته قیمت مسکن با تولید مسکن بیکیفیت و گران (مسکن مهر) باکیفیت نسبی و فوق گران (مناطق متوسط و بالای شهری). درنتیجه زبانشهر بجای رشد کمی مسکن به توسعه کیفی مسکن نظر دارد تا تقاضای مسکن و فاجعه اسکاننایابی جامعه ایران را با استفاده از داراییهای شهر و به دست خود شهر پاسخ دهد و نه با قدرت دستوری و نسخه یکسان کشوری چون نهضت ملی مسکن و دریوزهگری زمین بایر و دامن زدن به رانت و دلالی زمین و مسکن. در نوشتار آتی و در ادامه سلسله نوشتارهای زبانشهر به پدیده چگونگی تشکیل و عملکرد چرخه گرانی مسکن خواهیم پرداخت و پاسخ زبانشهر را در این مورد واکاوی خواهیم کرد؛ زبانشهر و چرخه قُمارخانهای قیمت مسکن...
|