۱
اردیبهشت
۱۴۰۳
شماره
۵۵۹۴
عناوین صفحه
هگمتانه، گروه فرهنگی: حمید حسام در جدیدترین کتاب خود خاطرات تنها مادر شهید ژاپنی جنگ تحمیلی را به رشته تحریر در آورده است. در کتاب جدید حسام همراه زنی میشویم که در سال 38 از ژاپن به ایران میآید، خانهاش را پناهگاه مبارزان انقلابی میکند و در نهایت فرزندش در جنگ به شهادت میرسد.
کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، تازهترین اثر حمید حسام است که با همکاری مسعود امیرخانی اخیراً از سوی انتشارات سوره مهر در دسترس علاقهمندان به خاطرات دفاع مقدس قرار گرفته است. کتاب روایتی است از زندگی تنها مادر شهید ژاپنی هشت سال دفاع مقدس. خانم کونیکو یامأمورا که بعد از ازدواج با یک ایرانی، نام «سبا بابایی» را انتخاب میکند، در این کتاب از زندگی پر فراز و نشیب خود سخن گفته است؛ از زمانی که با همراهی و همدلی همسرش با اسلام آشنا میشود تا دورانی که وارد ایران میشود و شاهد اتفاقات و حوادث متعددی از جمله قیام خرداد 42 و در نهایت پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی است.
حسام که تجربه خوبی در خاطرهنویسی دفاع مقدس دارد و تاکنون آثار متعددی از او از جمله «خداحافظ سالار» و «وقتی مهتاب گم شد» منتشر شده است، میگوید «مهاجر سرزمین آفتاب» متفاوتترین اثر اوست. خبرگزاری تسنیم به مناسبت انتشار این اثر و استقبال مخاطبان از آن، به گفتوگو با نویسنده کتاب پرداخته است.
حسام ضمن اشاره به برخی از حوادث و سبک زندگی خانم بابایی، میگوید: این کار سوژه منحصر به فردی دارد و نسخه ثانویهای ندارد. عملکرد خانم بابایی در مقاطع مختلف از جمله در دوران جنگ تحمیلی قابل تأمل است. او همه جواهراتش که نفیس بود و مهریهاش را در همان سالهای آغاز جنگ صرف جبههها میکند؛ در حالی که هنوز این سنت رایج نشده بود. جهاد با مال و جان به صورت تام و تمام در زندگی خانم بابایی صورت گرفته است.
او معتقد است خاطرات زنان از جنگ تحمیلی، لایه جدیدی از مسائل اجتماعی دهه 60 را پیش روی مخاطب میگذارد. حسام تأکید میکند که این خانمها مستقلاً یک هویت حماسی و رزمی دارند، اگرچه تفنگ به دست نگرفتند اما در جبهه جنگ بودند.
سردار حسام درباره نگارش این کتاب میگوید: «مهاجر سرزمین آفتاب» از نظر سوژه یک کار «متفاوت» است. این کار سوژه منحصر به فردی دارد و نسخه ثانویهای ندارد؛ زیرا در جغرافیای کشورمان هیچ مادر شهیدی که اهل ژاپن باشد، نداریم. آنچه بر این بانوی 82 ساله گذشته، اتفاقات عجیب و غریبی است که اگر اینها را کنار هم بگذاریم، میبینیم که سوژهای منحصر به فرد و استثنایی است و آرزوی هر نویسندهای است که راجع به آن بنویسد و قلم بزند.
خانم سبا بابایی که نام ژاپنیشان کونیکو یامأمورا است، راوی این کتاب هستند. او در مقدمه کتاب اذعان کرده است که در دو دهه گذشته افراد زیادی اظهار تمایل کردهاند تا کتابش را بنویسند. اما به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد و این توفیق برای من رقم خورد تا در سفری که به هیروشیما داشتم، از نزدیک با او و حوادث و اتفاقاتی که در زندگیاش رخ داده است، آشنا شدم. بعد از این آشنایی، به شدت مشتاق شدم تا خاطرات خانم بابایی را بنویسم. به نظرم رسید برای مخاطب ایرانی شنیدن مفاهیم اعتقادی، اسلامی و هجرت از یک سرزمین به سرزمین دیگر به شدت جذاب خواهد بود. پیشنهاد نگارش «مهاجر سرزمین آفتاب» دو سال پیش داده شد. بعد از پذیرفتن خانم بابایی، من به همراه آقای مسعود امیرخانی تیمی را به منظور تحقیق، جمعآوری اطلاعات، مصاحبه، تدوین و نگارش تشکیل دادیم.
نگارش این کتاب در ابتدا ساده به نظر میرسید. فکر میکردیم که ما مینشینیم و صحبتهای خانم بابایی را با آن حافظهای که دارد، میشنویم و خاطراتش را در قالب تاریخ شفاهی مینویسیم. اما وقتی وارد کار شدیم، احساس کردیم که باید پیرامون آن خیلی تحقیق کنیم و از افراد مطلع از جمله فرزندانش که تعدادی از آنها در ایران نیستند، همرزمان فرزند شهیدش، اهالی محل و مسجد و... نیز خاطرات را بشنویم. این امور دامنه کار را فراخ کرد. خدا را شکر میکنیم که با این کار طاقتفرسا که لازمهاش حوصله و صبر بود، توانستیم ناگفتهها را کشف کنیم.