صفحه 1 : همه دانا صفحه 2 : خبر همدان صفحه 3 : شهرستان صفحه 4 : همه دانا صفحه 5 : ایران و جهان صفحه 6 : ورزش صفحه 7 : خبر همدان صفحه 8 : فرهنگی

۱
خرداد
۱۴۰۳

شماره
۵۶۲۰

امروز: ۱ (خرداد) ۱۴۰۳ ◀ ◀ Tuesday 2024 (May) 21

عناوین صفحه

 بعد از تعطیل شدن مدرسه، با همان شادابی همیشگی وارد حوزه هنری شد. مثل همیشه در اوج خستگی پر انرژی و خنده‌رو بود.
به خاطر حضور در کانون شعر دورا دور می شناختمش ولی با این وجود از ب بسم الله شروع کرد و گفت که مریم کوثری هنرمند هستم و آن هنرمند فقط پسوند فامیلی‌ام است نه اینکه ادعای هنرمندی داشته باشم.
دست روزگار کاری کرد که به خاطر همان پسوند "هنرمند" و علاقه‌ای که به هنر داشت و علی رغم اینکه اطرافش هنرمندی نبود خودش این رسالت سخت و سنگین را به دوش بکشد.
در مدرسه برای پایه‌های ششم املا، انشا و نگارش تدریس می‌کند یا به تعبیری معلم ادبیات است و ساعت‌های انشا دانش‌آموزانش با موضوعی که می‌دهد «داستان» می‌نویسند و آنقدر زنگ انشا برایشان جذاب است که با هم بر سر خواندن داستان بحث و رقابت می‌کنند.
علاقه‌اش به داستان به سال 65 برمی‌گشت. یعنی دوران کودکی‌اش. زمانی که کلاس اول بود و خواندن را یاد گرفت و اولین کتابی که خواند «سر کوهی رسیدم» بود. البته که قصه‌های مادر و مادربزرگ‌اش هم در این راه بی تاثیر نبود.
کلاس دوم درست زمان بمباران با خانواده به روستای پدری‌اش رفت، در آن دوران همراه با دخترخاله‌‌اش داستان می‌نوشت و نقاشی می‌کشید و کتاب داستان‌های کودک درست می‌کرد. آن جایی قضیه جالب شد که کتابچه‌های دست‌سازی که با نخ و سوزن صفحات آن را به هم می‌دوخت را به هم سن و سال‌هایش می‌فروخت.
علاقه‌اش به بچه‌ها را می‌شود از همان شوق و ذوق تعریف کردنش متوجه شد. تاکید دارد که «قصه» یکی از بهترین‌ روش‌ها در زمینه آموزش، پرورش و تربیت کودکان است.
 در حوزه شعر و داستان کودک و نوجوان قلم دلنشینی دارد در حالی که به گفته خودش نمی‌تواند حتی یک خط داستان یا یک بیت شعر بزرگسال بنویسد. شاید چون در دوران خوش سال‌های کودکی مانده و نمی‌خواهد فراموشش کند.
برای پسرش در کودکی کتاب می‌خرید و می‌خواند در حالی که هیچ شناختی از کتاب خوب و بد نداشت اما ورود جدی‌اش به عرصه هنر آن جایی بود که حس کرد محتوای کتاب‌هایی که می‌خرد ضعیف است. در حالی که خودش می‌تواند بهتر از آن‌ها بنویسد و از آن به بعد نوشتن شعرهای کودکانه را به طور جدی آغاز کرد.
اولین کتابش سال ۸۹  در انتشارات اردیبهشت  چاپ شد. 43 جلد کتاب در انتشارات اردیبهشت به چاپ رساند، اما مسیرش در زمینه شعر زمانی دچار تغییر اساسی شد که با توصیه مصطفی رحماندوست از زبان محاوره به زبان معیار روی آورد.
سال ۹۵ در مسیر بازگشت از تهران در اتوبوس، کتاب و مجلات کودکِ مسافر کنار دستی‌‌اش، نظرش را جلب کرد. تا جایی که با طرح این سوال که کتاب‌ها را هدیه گرفته‌اید یا در بخش ادبیات کودک فعال هستید، باب آشنایی‌اش با مریم زرنشان شاعر کودک باز می‌شود و حاصل صحبت‌شان از تهران تا همدان آشنایی با «حوزه هنری استان همدان» می‌شود.
حضورش در حوزه هنری با جلسات «شعر کودک و نوجوان» شروع شد. پس از مدتی با حضور در یک کارگاه نویسندگی به استعدادش در نوشتن نیز پی برد و با جلسات «قلمک» آشنا ‌شد و نوشتن داستان کودک را هم از آن زمان شروع کرد.
همدان را قطب قوی در ادبیات کودک و نوجوان کشور می‌داند و معتقد است که هیچ نهادی به اندازه حوزه‌هنری به شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان در همدان توجه نکرده. حوزه هنری سال‌هاست که ادبیات کودک و نوجوان را در راس کارش قرار داده و حمایت و توجه ویژه ای به شاعران و نویسندگان انقلاب  به خصوص در حوزه ادبیات کودک و نوجوان ‌دارد .
حوزه هنری خانه دومش است و مدام به بهانه‌های مختلف و با علاقه به حوزه می‌آید. با خنده می‌گوید فقط نیاز به یک برچسب اموال دارم تا جزو دارایی های ثابت حوزه شوم و کلا اینجا بمانم! می گوید حوزه هنری بار هنر انقلاب استان را با پویایی و فعالیت موثر، به دوش می‌کشد و این موضوع در زمان مدیریت آقای سموات بسیار پررنگ تر شده است.
چنان با شوق و ذوق از جلسات «ایده داستان» دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری برایم می‌گفت که مشتاق شدم در کنار همه سرگرمی‌های دیگرم مثل کانون شعر، داستان گپ و ... سری هم به جلسات ایده داستان بزنم.
می‌گوید وقتی به شهرهای دیگر برای دوره یا کلاس می‌رود، می‌بیند نویسنده‌های کودک همدان یک سر و گردن از بقیه بالاتر هستند و این را مدیون جلسات قلمک و نقد و راهنمایی‌های دلسوزانه خانم زندی در این جلسات می‌دانست و می‌گفت که نهالی توسط حوزه کاشته شده و شاخ و برگ‌های این نهال باهم قد می‌کشند و اینجا به کمک هم و با هم رشد می‌کنیم.
بحث که به کلاس و مدرسه و کار با بچه‌ها ‌کشیده می شود، لبخندی عمیق بر صورتش می نشیند. از بنر معرفی ‌اش در سطح شهر چنان با شوق و ذوق می‌گوید که قند در دلم آب می‌شود و دلم می‌خواهد کاش جای یکی از دانش آموزانش پشت یکی از نیمکت‌ها می‌نشستم.
داستان نویسی را در افزایش تمرکز و تقویت دیگر دروس موثر می‌داند و معتقد است که بچه‌ها با نوشتن و خواندن داستان در ابعاد شخصیتی و فکری نیز رشد می‌کنند و به شدت به کتاب علاقه‌مند می‌شوند.
فکر کنم یک‌بار دیگر هم گفته بودم‌ که عاشق بچه‌هاست و بچه‌ها هم دوستش دارند مثل آهن ربایی است که اگر خودش هم نخواهد، باز بچه‌ها نزدیکش می‌شوند.
چند دقیقه‌ای سکوت کرد و بعد گفت که انسان هیچ پناهی جز خدا ندارد و بی پناه‌ترین انسان‌ها بعد از خدا به «هنر» پناه می‌برند. تنها چیزی که باعث آرامشم می‌شود خواندن و نوشتن شعر و داستان است و برکت هنر برای من این است که در فراز و نشیب‌های زندگی و در اوج ناراحتی و غصه‌ها که کاری از دستم برنمی‌آید به سراغ نوشتن داستان می‌روم.
از همان زمانی که خواندن نوشتن یاد گرفته دفترچه و خودکار رفیق دائمی‌اش هستند تا جایی که شب‌ها موقع خواب هم بالای سرش دفتر و خودکار است. می‌گوید یکبار که دفترچه بالا سرش نبوده چیزی که به ذهنش رسیده بود را برای اینکه فراموش نکند با چشمان نیم باز روی کف‌پوش سفید خانه نوشته بود.
در زندگی فراز و نشیب زیاد دیده اما تمام روزهای خوبش  مربوط می‌شود به نوشتن شعر و داستان و پسر و دخترش که حالا پشت در حوزه منتظر هستن تا با هم به خانه بروند.
چندین جشنواره رتبه آورده و بیش‌از ۶۰ کتاب از او چاپ شده است و ۴ جلد دیگر از کتاب‌هایش توسط حوزه هنری در حال انتشار است با همه این‌ها بهترین، لذت بخش‌ترین اثر هنری‌اش را نوشتن کتاب کمیک «راز چشمه ، اشک هیولا» (تاثیر غدیر بر زندگی نوجوان امروز) می‌داند که در این کتاب پر هیجان و جذاب برای نوجوانان به صورت زیرلایه ای به موضوع غدیر پرداخته در حال تصویرگری ست و به زودی در حوزه هنری به چاپ می رسد .
اولش یادش رفته بود برایم از آرزوهایش بگوید ولی در آخر گفت و گویمان گفت که بزرگترین آرزوهایش «نویسندگی» و «معلمی» بوده که حالا به لطف خدا به هر دو آرزویش رسیده است.



ارسال ديدگاه

نام:
پست الکترونیکی:
کد امنیتی:
ديدگاه: