صفحه 1 : زندگی با کتاب صفحه 2 : خبر همدان صفحه 3 : شهرستان صفحه 4 : خبر همدان صفحه 5 : ایران و جهان صفحه 6 : ورزش صفحه 7 : فرهنگ و ادب صفحه 8 : فرهنگی

۳۰
فروردین
۱۴۰۳

شماره
۵۵۹۳

امروز: ۳۱ (فروردین) ۱۴۰۳ ◀ ◀ Friday 2024 (Apr) 19

عناوین صفحه

هگمتانه، گروه ورزش: «حمید رحیمی» "مشاور" مدیرکل ورزش و جوانان استان همدان و نیز "دبیر هیأت کبدی استان"و "عضو مجمع سمن‌های استان" از سمت خود استعفا داد.

وی در متن استعفا نامه وعده‌های رنگارنگ و فارغ از هر گونه "اقدام"، تقسیم منابع ناعادلانه، مشکلات سمن‌ها و عدم وجود دیدگاه مشورت محور را پاره‌ای از دلایل خود برای استعفا ذکر می‌کند.

متن کامل این استعفانامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ

ضمن عرض سلام و تقدیم احترام خدمت جامعه ورزش و جوانان استان به ویژه مدیرکل محترم ورزش و جوانان جناب آقای دکتر سیفی، همکارانم در مجمع سمن‌های استان و برادر ارجمندم، سیدمصطفی موسوی، ریاست محترم هیأت کبدی استان همدان

به راستی چه کاری سخت‌تر از ترک موقعیتی است که در ابتدای امر آن را فرصتی برای ایجاد تحول و انجام اقداماتی مؤثر و ماندگار می‌دانستیم؟

سالهاست در هر موقعیتی قرار گرفته ام، چیزی جز رضای خدا و تلاش برای رفع گره‌ای از کار این جامعه مظلوم و مغفول مانده ورزش و جوانان را نخواسته ام و نخواهم خواست؛

پیش از این اگر در گوشه‌ای مشکلی بود، در گوشه دیگر مشکل گشایی بود!

اما مدتی است علیرغم امیدواریمان با سرکارآمدن مدیرکل جدید، تنها شاهد سر و صدا بوده ایم و وعده‌هایی رنگارنگ و دریغ از ذره‌ای اقدام...

تشنگی تعهد و وفای به عهد توسط مدیران، کار را به جایی رساند که امروز تصمیمم بر ترک این خانواده است و تقدیر اینگونه رقم خورد که برای بیان گلایه هایم به برگه استعفا نامه خود پناه ببرم که شاید تنها و حتی آخرین راه رساندن حرف‌های شنیده نشده مان به گوش کسانی باشد که خود را به خواب زده اند...

استعفا می‌دهم از دبیری هیأت کبدی استان همدان، چراکه علیرغم تمام تلاش‌های شبانه روزی رئیس و کادر اجرایی هیأت پس از یک سال از سمت اداره کل جز وعده سالن ورزشی چیزی به دست نیامد و هرچه به دست آمد، حاصل هزینه‌ها و آورده‌های شخصی افراد به ویژه ریاست محترم هیأت بود و این روند وعده دادن، ظاهرا ادامه دار است؛ نه فقط این موضوع و نه فقط این هیأت، جامعه ورزشی استان هنوز هم از فقدان عدالت و بینش مدیریت رنج می‌برد؛ تقسیم منابع ناعادلانه و تطمیع همگان با وعده‌های پوچ و پر زرق و برق جان ورزش را خسته و رنجور ساخته و من پس از سالها حضور در این عرصه، واقعا تاب آن را ندارم که در این سیستم باشم و جز شهادت بر این موضوعات، کاری از دستم ساخته نباشد و بازیچه دخالت‌های مستقیم برخی مسؤولین در تمام امورات هیأت‌ها باشم! ظاهرا فراموش کرده ایم هیأت‌ها تشکیلات استانی فدراسیون‌ها بوده و در برخی مسائل دارای استقلال مدیریتی و اجرایی هستند...

استعفا می‌دهم از عضویت در مجمع سمن‌های استان، چراکه باوجود موفقیت نسبی در ارائه طرح و پیگیری موضوع زمین 680 هکتاری مسکن جوانان توسط شخص بنده و موفقیت در اختصاص ظرفیت مناسبی از فرهنگسراها برای بهره برداری سمن‌ها با کمک همکارانم، فاصله بسیار زیادی با آنچه مطلوب است و آنچه حق است حس می‌کنم؛ فاصله‌ای که با مدیریت موجود بعید است به این زودی‌ها حل شود و تنها داغیست که هر لحظه تازه می‌گردد؛ مجموعه‌ای که با مدیریت غلط سیستم را به گونه‌ای پیش برده که هنوز برای اخذ شناسه که امری ساده و روالی از پیش تعیین شده دارد، بسیاری از سمن‌ها دچار مشکل هستند و از سوی دیگر، در تقسیم منابع مالی و واگذاری طرح‌ها حقوق سایرین رعایت نشده و همه چیز به چند مجموعه خاص محدود شده است...

استعفا می‌دهم از مشاوری مدیرکل، چراکه در این مدت نشان و رنگ و بویی از تأثیر گفتمان مشورت محور در عملکرد ایشان دیده نشد؛ آنچه تجربه شد، خرد شدن شان و منزلت واژه مشاور بود که هرجا فرصتی بود افراد را به عنوان مشاور جذب کردند و دریغ از برنامه‌ای مشخص و مدون برای حضور اینها، مشورت اینها، تأثیر اینها، فعالیت اینها و...

شخصا به عنوان یک مشاور، حسرت مشخص بودن آنچه باید اتفاق بیافتد بردلم ماند و تنها گلایه‌های جامعه تحت پوشش سهم مان شد که هرجا ضعفی دیدند به حساب مشاورانی انداختند که صدایشان به جایی نرسید و گفتند احتمالا کار با مشورت اینهاست که اینگونه پیش می‌رود...

شعار خوبست! آری...

بگوییم مشاوران جوان داریم اما مشروط بر اینکه جامعه جوان ما به خصوص همان مشاوران، فاصله‌ای طولانی بین خود و مدیران نبینند و هر از چندگاهی هم که شده، اثری از طرح‌ها و خواسته‌ها در عمل به چشمشان بیاید...

بگوییم کارکنان اداره در هیأت‌های ورزشی نباشند تا در تقسیم منابع و مدیریت فضاهای ورزشی اشکالی وارد نشود و صد البته در عمل ببینیم که این اتفاق افتاده، نه اینکه پس از ماه‌ها هنوزهم برخی هیأت‌ها یا در دست کارکنان اداره باشد، یا بازنشستگان تشنه خدمت (به قول خودشان) و یا دوستان نزدیک برخی آقایان که از هیچ تلاشی برای نشاندن نزدیکانشان بر صندلی ریاست هیأت ها، حتی به بهای تخریب دیگران و مهندسی رمزآلود انتخابات، دریغ نمی‌کنند...

بگوییم حامی جوانان هستیم اما درعمل ببینیم این جوانان فقط در کارزارهای سیاسی محبوب هستند و علیرغم سوء استفاده برخی مدیران ورزشی از ظرفیت‌های آنان در رقابت‌های انتخاباتی، هیچ تذکری دریافت نکنند و پس از پایان رقابت ها، باز جوانان به سکونت در پوشه‌های سرد و بی روح بایگانی هیأت‌ها و سمن‌ها خلاصه شوند...

استعفا می‌دهم

تا حداقل پیش خدای خودم سربلند باشم که اگر توان مقابله با سوء مدیریت‌ها را نداشتم، هم سفره ظلم هم نشدم؛

استعفا می‌دهم و می‌روم تا بیش از این شرمنده دوستان عزیزم در سازمان‌های مردم نهاد و هیأت‌های ورزشی نباشم...

 



ارسال ديدگاه

نام:
پست الکترونیکی:
کد امنیتی:
ديدگاه: