هگمتانه، گروه فضایی: همان طور که در قسمتهای قبلی برایتان گفتیم، شهابک، موجود فضایی کوچک و دوستداشتنی از سیاره نورالیا، با سفینه پرندهاش به زمین رسید و با پسری مهربان و دانا به نام ایلیا دوست شد. خواهر شهابک، به نام آذرک نیز به دعوت برادرش، به زمین آمد و با حسنا آشنا شد. حالا آنها گروهی به نام فضایی درست کردهاند و هر روز با هم یک ماجراجویی تازه را تجربه میکنند. امروز شهابک و آذرک به خانه دوستانشان آمده بودند و وقتی آنها را در حال ساختن یک وسیله عجیب و غریب دیدند هر دو با هم پرسیدند: این دیگه چیه؟ حسنا با صدای بلند گفت: بادبادک. ایلیا که میدانست دوستانشان اطلاعی از بادبادک ندارند شروع کرد به توضیح دادن: ما با کاغذ و نخ و چوب و چسب و... یک کاردستی به نام بادبادک درست میکنیم که میتونیم ساعتها با اون بازی کنیم و لذت ببریم. امروز عصر بعد از اینکه بادبادکا ساخته شد، میریم و اونا رو هوا میکنیم. اون وقت شما متوجه میشید که این وسیله چه کاربردی داره. شهابک یکی از بادبادکهای نیمه ساخته را برداشت و ورانداز کرد، بعد گفت: چه جوری یاد گرفتین یه همچین چیزی بسازین؟ ایلیا گفت: توی شهر ما یه جشنواره بادبادک برگزار میشه، همه بچهها بادبادکایی که ساختنو میارن و کنار هم هوا میکنن. توی روزای گذشته یه سری مراکزم بودن که به بچهها ساختن بادبادکو یاد میدادن. من و حسناام توی مرکز پارک پرواز یاد گرفتیم که چطوری برای خودمون بادبادک بسازیم تا بتونیم توی جشنواره که پنجشنبه ساعت 3بعداز ظهر بالای تپه حاج عنایت برگزار میشه شرکت کنیم. حسنا گفت: هفتهای که گذشت هفته ملی کودک بود، برای همین توی شهرمون کلی برنامههای شاد و رنگارنگ برای بچهها برگزار شد. یکی از این برنامهها هم همین ساخت بادبادکه. آذرک در حالی که خیلی تحت تأثیر حرفای ایلیا قرار گرفته بود، پرسید: ما هم میتونیم با شما بادبادک بسازیم؟ حسنا لبخند مهربانی زد و گفت: البته که میتونید... تازه شما میتونید توی تزئین بادبادکامون کمک کنید تا یه بادبادک فضایی داشته باشیم. آنها چهارتایی مشغول ساختن بادبادکها شدند. در حالی که همگی داشتند به آسمان پنجشنبه همدان فکر میکردند که با پرواز این بادبادکهای رنگی چقدر زیباتر و دوست داشتنیتر میشود.
|