کد خبر : 20101
تاریخ : 1399/11/5
گروه خبری : همه دانا

به بهانه سالروز درگذشت آموزگار نستوه؛ «سید صادق حجازی»

معلِّم خستگی‌ناپذیر

بیش از نیم قرن خدمت فرهنگی در سنگر تعلیم و تربیت تا مبارزات مکتبی با طاغوت

هگمتانه، گروه همه دانا: 6 بهمن 1396، دیار دارالمؤمنین مردی را از دست داد که در کنار معلمی و تعلیم و تربیت فرزندان این شهر، مبارزه با ظلم و طاغوت را سرلوحه برنامه خود نیز داشت، مردی که با آمدن شهید محراب آیت‌الله مدنی به همدان، عزمش را بیش از گذشته در راه مبارزه و رسیدن به استقلال و آزادگی جزم کرد و در این مسیر، کارهایی کرد کارستان.

بزرگمرد انقلابی و ولایتمداری که بیش از 70 سال از عمر پربرکت خویش را صرف تعلیم و تربیت بر اساس اخلاق اسلامی و مبارزه با ظلم و استبداد کرد و در قامت یک معلم در عرصه اندیشه و عمل درخشید. "سید صادق حجازی" تمام هستی و عمر خود را در راه اعتلای کلمه حق و ترویج اسلام ناب محمدی(ص) وقف نمود. دامنه مبارزات و تلاش‌های او در راه اسلام و انقلاب چنان گسترده است که به سادگی نمی‌توان آنها را بازگو کرد. این چهره ماندگار تعلیم و تربیت با این وجود که خود را وقف تعلیم و تربیت کودکان و جوانان این دیار کرده بود، اما هیچ گاه از مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه خود غافل نبود و پیوسته چه در مدرسه و چه در جامعه با نظام طاغوت مبارزه‌ای جهت دار و مکتبی داشت تا این که طولی نکشید رژیم طاغوت فعالیت‌های وی را برنتابید و او را به ایرانشهر تبعید کرد تا شاید بتواند مانع از فعالیت‌ها و مبارزاتش شود غافل از اینکه پس از تبعید آتش این عشق شعله‌ور‌تر می‌شود.

اکنون سه سال از درگذشت این مبارز انقلابی می‌گذرد که بر خود واجب دانستیم برشی کوتاه از زندگی سیاسی وی و مبارزاتش را منتشر کنیم.

سید صادق حجازی در سال 1300 شمسی در خانواده فرهنگی در استان همدان چشم به جهان گشود. او پس از اتمام تحصیل و با مدرک فوق دیپلم به استخدام آموزش و پرورش درآمد. سید صادق حجازی، از سال 1322 به عنوان معلم ریاضی و پس از آن در کسوت معاونت مدرسه علمی همدان خدمت کرد. او پس از عزیمت حاج شیخ شمس علی حائری زنجانی به تهران، در سال 1332 رسماً به عنوان مدیر دبستان علمی انتخاب شد و کارش را شروع کرد.

آموزشگاهی که در ابتدا حاج سیدصادق حجازی در آن مشغول به کار بود در انتهای محله «راسته پیغمبر» همدان با مالکیت جامعه تعلیمات اسلامی بود تا این که در سال 1351 خورشیدی به کوچه «ذوالریاستین» منتقل شد و در نهایت پس از چند سال فعالیت آموزشی به محل فعلی واقع در «چهارراه ابن سینا» انتقال یافت.

وی در زمینه تربیت به همان اندازه که دقت را پیشه خود ساخته بود، در موضوع تعلیم هم حساسیت و توجه بسیاری داشت.

سید صادق حجازى از جمله مبارزان همدان علیه رژیم پهلوى بود که با ورود آیتالله مدنى به همدان در سال 1341، همواره و در همه جا و تمام صحنه‌هاى مبارزه در کنار وى بود و در واقع نقش میزبانى او را بر عهده داشت. در اسناد ساواک گزارشهاى متعددى وجود دارد که از مبارزات وى علیه رژیم پهلوی و رابطه تنگاتنگ او با آیت‌الله مدنى حکایت دارد.

 

افشاگری علیه ‌مارکسیست‌ها

سید صادق حجازی علاوه بر مبارزه با رژیم پهلوی، با گروه‌های چپ و مارکسیست‌ها هم مبارزه می‌کرد. چنانکه خود می‌گوید: «فعالیت چپى در فرهنگ چندان رونقى نداشت؛ تعداد معدودى از آنان جلسه‌اى داشتند. یک روز یکى از آن‌ها که از دبیران با سابقه همدان بود، به بنده گفت ما یک جلسه‌هایى داریم، شما بیاید اینجا. ما هم رفتیم، دیدیم سه چهار نفر دیگر هم بودند. یک نامه خواندند که کمیته شماره 125، همه‌اش الکى بود و دو تا کمیته هم نداشتند و جوان‌ها را فریب مى‌دادند. گفتم آقاجان اول بگویید ببینم هدف‌تان چیست، من بدانم چه مى‌خواهید بکنید. دیدند من اصلا جلوى دیگران را هم مى‌گیرم گفتند: نه باید جلسه تشکیل بدهیم، اسم بنویسید، بعد به شما مى‌گوییم. خلاصه ما هم جلسه‌شان را به هم زدیم و آمدیم به دیگران هم گفتیم که این‌ها دروغ مى‌گویند.»

در سال 1341 با آمدن آیت‌الله مدنى به همدان و مبارزه وى با رژیم پهلوى، فعالیت سیاسى حجازى نیز آغاز شد. حجازی درباره شروع فعالیت هاى مبارزاتی خود می‌گوید: «نحوه ورود به فعالیت‌هاى سیاسى ما با آمدن آیت‌الله مدنى به همدان که ما در خدمت وی بودیم، شروع شد و ما به پیروى از منویات مقدس ایشان به مبارزه با رژیم پهلوى پرداختیم. در عین حال مبارزات ما مورد توجه ساواک قرار گرفته بود. مبارزات ما به رهبرى آیت‌الله مدنى در همدان شروع شد، زمانى که ایشان با انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى به مخالفت پرداخت، ما نیز با وى همراه و پیرو او بودیم، به همین سبب، مورد توجه ساواک قرار گرفتیم و آن‌ها ما را خواستند و تهدید کردند و پرونده تشکیل دادند.»

از آن پس فعالیت‌های سید صادق حجازی به شدت تحت کنترل قرار می‌گیرد.

حجازى علاوه بر همراهى و همکارى با روحانیون بیشتر مبارزاتش در زمینه تعلیم و تربیت و آموزش نسل جوان جامعه براساس تربیت و اخلاق اسلامى بود که رژیم پهلوی هم از این نظر نسبت به وى حساس شده بود. او در این‌باره می‌گوید: «ما یک جلسه فرهنگى داشتیم که در آن دانش‌آموزان و دانشجویانى که قبلا محصل خود ما بودند، شرکت می‌کردند و حدود بیست ـ سى نفر بودند، البته به طور مخفى در را باز می‌کردیم، می‌آمدند درون منزل و در یک اتاقى براى آن‌ها درباره مباحث اخلاقى و فرهنگى صحبت می‌کردیم، سعى می‌کردیم که جنبه مبارزاتى نباشد تا بتوانیم جلسه را ادامه بدهیم و این جلسه را ما داشتیم تا روزى که تبعید شدیم.»

منزل سیدصادق حجازی یکی از مراکز اجتماع انقلابیون بود و این موضوع هم حساسیت ساواک را برانگیخته بود. وی در این رابطه می‌گوید: «منزل ما محلى براى گردهمایى انقلابیون و روحانیون بود. آقایان علما که به خانه ما مىآمدند، غالباً از مبارزان بودند؛ آقاى ربانى شیرازى، آقاى مدنى که همیشه منزل ما بودند، دوستان ایشان که از مبارزان با طاغوت بودند، همیشه در منزل ما بودند. ایشان در جلسه‌هایى که در منزل ما و دیگر مبارزان تشکیل می‌شد، تمام مطالب رژیم طاغوت، پدر و پسر پهلوى را به اسم معاویه و یزید، توجیه می‌کردند و توضیح می‌دادند.»

حجازى ضمن اداره جلسه فرهنگیان، با فرهنگیان دیگر همچون سیدکاظم اکرمى، برادران قایمى و آزادیان نیز ارتباط داشت. علاوه بر جلسات دانش‌آموزى، جلسه دیگرى از سوى فعالان سیاسى فرهنگى و بازار تشکیل می‌شد. در این جلسه، آقایان متکلم، سیدصادق حجازى، برادران قایمى و تعدادى از بازاریان، از جمله محمد ابراهیم درفشى، برادران حسینى (دباغ)، سراج و یزدى، در آن شرکت داشتند. در این جلسه، هماهنگی‌اى لازم براى فعالیت در سطح شهر همدان و چگونگى استفاده از امکانات مالى و معنوى افراد به عمل می‌آمد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نظام ارباب و رعیتى در ایران، تا اندازه‌اى محدود و از اقتدار خوانین و ملاکین کاسته شد. در این میان اعتراضات در همدان بالا گرفت. آیت‌الله مدنى براى جلوگیرى از هر گونه اغتشاش و ناآرامى، اعلامیه‌اى خطاب به دهقانان و روستاییان در 18 اسفند ماه 1358 صادر کرد و آنان را به حفظ آرامش و سپردن امور به حکومت براى احقاق حق خود دعوت کرد.

سید صادق حجازى که نویسنده‌ اعلامیه‌ بود، درباره چگونگى صدور این اعلامیه مى‌گوید: «عده‌اى از رعایا که با مالک روستاى خود اختلاف داشتند و ادعاى تقسیم اراضى مکانیزه‌ مالک را مى‌کردند، در ستاد، خدمت آیت‌الله مدنى رسیدند و پس از بیان موضوع قرار شد که از سى هکتار زمین مکانیزه، بیست هکتار به رعایا و ده هکتار در اختیار مالک بماند. فرداى آن روز مالک مذکور پیش بنده آمد و جریان را توضیح داد که اگر چنین کارى بشود، رعایاى دیگر نیز مابقى را متصرف و چاه‌هاى آب را تخریب مى‌کنند. من گفتم که باید خود آیت‌الله مدنى در این مورد تصمیم بگیرد. از طرف دیگر دیدم حرف مالک زمین‌ها حسابى است. به همین دلیل، دو نفرى پیش آیت‌الله مدنى رفتیم؛ وى در همان ابتدا ناراحت شد و اجازه‌ ادامه بحث را نداد؛ اما فرداى آن روز که آقاى مدنى منزل ما بود، گفتم حاج آقا آن بنده‌ خدا دیروز حرف درستى مى‌خواست بزند، شما توجه نکردید؛ او منظورش این بود که ما اگر آن بیست هکتار را به رعیت بدهیم، دیگر در ده مى‌ریزند چاه‌هاى آب را پر از سنگ مى‌کنند، موتورها را مى‌شکنند و دیگر کشت نمى‌شود. الان امام دستور داده کشت غله بشود، ما گندم احتیاج داریم؛ ایشان نیز متوجه قضیه شد. من یک اعلامیه‌اى نوشتم و ایشان پس از خواندن، آن را امضا کرد و سپس اعلامیه توسط خود ما و مالکین در روستاها توزیع گردید.»

بعد از جنگ او با جدیت تمام کار فرهنگی خود یعنی تعلیم و تربیت را دنبال کرد و هرگز گذر زمان، شور و علاقه او را برای تعلیم و آموزش به فرزندان این دیار کم نکرد تا جایی که با کهولت سن در 94 سالگی در مدرسه حاضر می‌شد و با شاگردان صحبت می‌کرد و همیشه آنها را برای درست زندگی کردن نصیحت می‌‌کرد.

این معلم متعهد و مبارز انقلابی پس از 74 سال تلاش در عرصه تعلیم و تربیت سحرگاه روز 6 بهمن 96 به دیدار حق شتافت، مدیر و معلمی که بعد از گذشت سه سال جایش در مدرسه خالی است و معلمان و شاگردانش دلتنگ او هستند.

  لینک
http://hegmataneh-news.ir/sl/20101